ویرگول
ورودثبت نام
کیانا آتاکیشی زاده|Kiana Atakishizadeh
کیانا آتاکیشی زاده|Kiana Atakishizadeh
خواندن ۱ دقیقه·۱ ماه پیش

پاره ای از کتاب²

در حالی که روح آدم به یه چیز دیگه تمایل داره و یه چیز دیگه رو میخواد یه آدم خیال پرداز و رؤیایی، خاکستر رؤیاهای گذشته‌ش رو کنار می زنه بلکه جرقه ای چیزی پیدا کنه و اونا رو فوت کنه تا آتیشی روشن کنه و باهاش قلب یخ زده شده رو گرم کنه تا این جوری همه ی اون احساسات شیرین احساساتی که قلبش رو قلقلک میده خون توی رگهاش جاری میکنه که باعث میشه اشکش در بیاد و احساساتی که خیلی شیک اونو فریب میده رو دوباره به دست بیاره میدونی ناستنکا من به چه نقطه ای رسیدم؟ میدونی باید سالگرد این احساساتم رو جشن بگیرم سالگرد چیزی که قبلا برام شیرین بود ولی هیچ وقت وجود خارجی نداشت. چون این جشن سالگرد منویاد اون رؤیاهای احمقانه و مسخره ای میندازه که البته دیگه وجود ندارن چون چیزی ندارم که بخوام باهاش این رویاها رو بدست بیارم،آخه می‌دونی رؤیاها هم همین جوری الکی نمیان.


پاره ای از کتابکتابنئوکیانا‌آتاکیشی‌زادهشب های روشن
چگونه می‌شود به شاخه‌ی شکسته فهماند که باد عذرخواهی کرده است؟ -محمود درویش
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید