اگر یکی را که دوستش داری از دست بدهی بخشی از وجودت همراه با او از دست میرود مانند خانه ای متروکه اسیر تنهاییای تلخ می شوی؛ ناقص می مانی. خلا محبوب از دست رفته را همچون رازی در درونت حفظ میکنی. چنان زخمی است که با گذشت زمان هر قدر هم طولانی باز تسکین نمی یابد. چنان زخمی است که حتی زمانی که خوب شود باز خونچکان است. گمان میکنی دیگر هیچگاه نخواهی ،خندید سبک نخواهی شد. زندگی ات به کور مال کورمال رفتن در تاریکی شبیه میشود؛ بی آن که پیش رویت را ببینی بی آن که جهت را بدانی فقط زمان حال را نجات میدهی... شمع دلت خاموش
شده در شب ظلمات مانده ای