کیانا آتاکیشی زاده|Kiana Atakishizadeh
کیانا آتاکیشی زاده|Kiana Atakishizadeh
خواندن ۲ دقیقه·۲ ماه پیش

یکی از ذهن های او

چشمانش را بست؛

برف روی موهای خرمایی تیرهٔ فرفری‌اش می‌بارید

پالتوی آبی آسمانی اش را می‌تکاند و آن را صاف می‌کند

پوتین هایش را تکان می‌دهد تا برف از روی بریزد اما برف بر روی پوسته چرمی چسبیده بود پس از تکان دادن و بالا و پایین بریدن خود را باز داشت.

از روی نیمکت چوبی زیر درخت بید گریان،کلاه آبی اش را بر می‌دارد

سرش را به چپ و راست می‌چرخاند و برف های را می‌تکاند و کلاه را روی سرش می‌گذارد

کلاه را برای زیبایی می‌گذارد و تا روی پیشانی اش برای اینکه سرما نخورد،جلو نمی‌کشد و دو بند انگشت از موهایش را از جلو بیرون می‌اندازد.

خوشه ای از برگ های بانوی گریان را از بالا نوازش می‌کند و به پایین آن ‌می‌رسد

از نظر اون نام «بید مجنون» آن قدری که باید زیبایی آن را توصیف نمی‌کند

برگ های آن مانند اشک های جاری معلق در هوا بودند

دلیل اشک های آن از نرسید به یار نبود،

از نداشتن حتی تصور دوری از یار بود!

تک و تنها با تکه چوب های مردهٔ زخمی با خار های آهنی زیر اشک هایش هر روزش را طی می‌کرد

گهگاهی گنجشک ها به دیدار او می‌آمدند اما آن ها هم می‌رفتند و او را تنها می‌گذاشتند

آواز خوان می‌چرخد؛

می‌چرخد و می‌چرخد و می‌رقصد

رد پاهایش بر روی دنباله ی تور سفید ابر بالای سرش جا می‌ماند

از اصطبل ،اسب قهوه ای را از کالسکه جدا می‌کند و بیرون می‌برد

از سمت چپ از اسب بالا می‌رود و تازیانه از دالانی از درختان فقیر گذر می‌کند

دست چپش افسار را رها می‌کند و مانند بالی آن را باز می‌کند

به راستی مدرسه کوچکشان آن روز به علت عروسی معلم تعطیل بود

پسران در حال تمرین کردن هاکی روی یخ ، برای مسابقات دهکده کناری در شمال شرق منطقه بر روی دریاچه بودند آن هم درحالی که مادرانشان از بیرون فریاد زنان می‌گفتند که با لباس هایی که قرار است به جشن بروند بازی نکنند اما آن ها ادامه می‌دادند

برخی دختر ها در حال تزیین دسته گل عروس بودند یا برای خود تاج گل درست می‌کردند و دیگر گروهی از آنان در حال تماشای تمرین پسران بودند و آن هارا تشویق می‌کردند... و دیگر گروهی از آنان در حال تماشای تمرین پسران بودند...

برخی دختر ها در حال تزیین دسته گل عروس بودند یا برای خود تاج گل درست می‌کردند و دیگر گروهی از آنان در حال تماشای تمرین پسران بودند و آن هارا تشویق می‌کردند...

نئو(کیانا‌آتاکیشی‌زاده)

یکی از ذهن های اونئوکیانا‌آتاکیشی‌زادهبید مجنونبید گریان
چگونه می‌شود به شاخه‌ی شکسته فهماند که باد عذرخواهی کرده است؟ -محمود درویش
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید