~گربه فروشی خانم لوبیا~
~گربه فروشی خانم لوبیا~
خواندن ۳ دقیقه·۶ ماه پیش

از سری درد و دلام به فرشته قبلی خدا

سلام لوسیفر ....
میدونم ، نیازی به گفتن چیزی نیست ، تو راست میگفتی. همه ی اینا ، تمام این مدت ؛ حق با تو بوده.
تازه میفهمم که منظورت از گفتن " heaven , never listens " چی بود!
درک میکنم ... اونا رویاها و ایدهات رو نادیده گرفتن و جلوی چشمت خوردشون کردن ، تحقیر شدی.
مگه چه کار اشتباهی کرده بودی؟ تو ، فقط عاشق شده بودی اما اونا گفتن فرشته ها عاشق نمیشن....
تو میگفتی من به کسی غیر از خدا سجده نمیکنم و فقط اونو دوست دارم ... انسان ها ارزش سجده ندارن.
ولی اونا بت گفتن متفاوتی ، گفتن مثل ما نیستی ! با اینکه تو جزیی از خانواده اشون بودی ... خانواده ها همو میبخشن و بهم فرصت میدن ... ولی اونا طردت کردن :)
این دنیا هم همینه ، حق با تو بوده انسان ها لیاقت ندارن ، از زمان خلق آدم نداشتن ...
بنظرم این داستانا چیزی به جز لج و لجبازی نداشته ؛
هر کسی ارزش فرصت دوباره و محبت دیدن رو داره ، هر کسی ارزش اینو داره که بهش گوش بدیم ، مگه نه؟ اگه بهت یه فرصت دوباره میدادن ، بر می گشتی تا درستش کنی؟!
نمیدونم در جریانی یا نه ؛ ولی اینجا ام اینجوریه ، هیچی سر جاش نیست ... هر کسی هر جوری بخواد دنیا رو درست میکنه ، ضعیف ترا هم باید باهاش بسوزن و بسازن ... یه جورایی اینجا ، به حال و روزت شبیه !
نمیدونم باید از کجاش برات بگم ،
از بی پولی این مردم و شرمندگیشون بگم ...
از دین و رنگ پوستی که جلوی دوستی و صلحشونو گرفته ... بابا یکی نیست بگه که بزرگترین دین " انسانیته " ... چرا انقدر رو هم اسم میذارین ؛
از جنگی که سرتاسر دنیا رو گرفته بگم ... از مُردن اعتماد بهت بگم ،
از کشتن و منقرض کردن اینهمه حیوون جورواجور بی گناه برات بگم ،
از ترد شدن جوونا توسط خانواده هاشون بگم ،
از نابودی عشق و له شدنش توسط پول برات بگم .... ؛
میگم تو که با خدا بودی ، موقع ساخت جهان ؛ تصمیمشون این بود؟ که ظالم بر مظلوم حکومت کنه؟
دیگه از چی بگم برات؟
از افسردگی چطوره؟
از خودکشی های پی در پی چطوره؟
از مرگ و میری که از سر گشنگی و مریضی هر روز داره بیشتر میشه بگم؟
از گرم شدن زمین و از بین رفتن موجودات قطب چطوره؟
دقیقا از چی برات بگم؟ از کجاش شروع کنم؟
از آدمایی بگم که با ریختن خون مردم و لطمه زن به احساساتشون جاشو با مغز های پوسیده پر میکنن؟
میدونی ، اونجا جهنم نیست ؛ جهنم اینجاست ...
ولی شرنوشت این آدما چی میشه؟ میتونی اینهمه ادمو تو جهنمت جا بدی؟
نگران نباش ، به وقتش اونجارم خراب میکنن ....
راستش ، یه مدتیه دیگه نمیتونم گریه کنم ، دیگ شعر نمینویسم ، فقط با تو و ماهی درد و دل میکنم ؛
شنیده بودم ، گریه موقع داشتن یه دلگرمی اتفاق میوفته ، برای چی این دنیا گریه کنم؟
از کدوم دلگرمیم برات بگم؟ از بغض و سردردای شبونه ام بگم ، یا از روز به روز لاغر شدن و سرگیجه های طی روزم برات بگم؟ دقیقا دلمو به چی این دنیا خوش کنم؟
حق با تو بود وقتی میگفتی :

Heaven Never Listens
They Didn't Listen To Me
! They Won't Listen To You
,I Tried This All Before
.... But My Dreams , Were Too Hard To Defend

* اگه یه روزی برسه که قرار باشه انسان ها منقرض بشن ،

نمی ترسم ، فرار نمی کنم ....

بلکه با آغوش باز می پذیرمش ... :))) *


#به_امید_روز_بدون_بغض_و_هق_هق :)
#به_امید_آزادی_انسانیت

دلنوشتهدرد و دلداستانداستانکیادگاری
زِندِگیمون یه کارمایِ #پارادوکس وارهِ ... :))
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید