کیمیا اسکندری
کیمیا اسکندری
خواندن ۲ دقیقه·۲ ماه پیش

تَچان، اِپوخه، بنی‌اسرائیل!_ در باب نجات معنا و غایتمندی


زمانی که کلمه‌ی " تَچان" را چهارسال پیش برای اولین بار در جایی خواندم، بنظرم بسیار گوش‌خراش و بَد فونتیک رسید. حروف "ت" و "چ" آنقدر کنار هم سفت و زمخت می‌شوند که انتظار می‌رود برای هضم آن در زبان، نیاز به یک عالمه حروف نرم و مخملی در ادامه‌ی کلمه داریم. مثلاً یک چیزی مثلِ تچالَندَران! یا تَچیبانِگان! اما تچان؟ زیادی کوتاه و ناگهانی است‌. سختی کلمه‌را در یک پایان کوتاه، چگال و فشرده می‌کند.

اتفاقاً معنی‌اش هم یک همچین چیزی است!
تچان: غرقگی و شیفتگی در انجام یک‌کار، آنچنانکه متوجه گذر زمان نشویم. تَچندگی و چگال شدن!

تَچَندگی کلمه‌ی قشنگ تریست و خوشبختانه قبلاً یک نفر آدمِ دلسوز این کلمه را برایمان ساخته. پس با همین می‌آغازیم:

تچان را در ابعاد زمانی کوچک طرح می‌کنند. مثلاً پنج ساعت کتاب خواندن بی‌وقفه؛ سه ساعت غرقگی در فیلم.

اما اجازه دهید این فعل تچیدن را برای ابعاد زمانی بزرگتری صرف کنیم. تچندگی برای پنج سال؛ تچندگی در یک هدف شغلی درازمدت؛ تچندگی در یک مسیر تحصیلی و ...

تچان‌ها معمولاً پایان جذابی دارند. سرت را از صفحه‌ی فیلم بیرون می‌آوری و ناگهان صدای کولر و ساعت و بچه‌های کوچه سماخ گوشت را قلقلک می‌دهد. تصویر فیلم در مانیتور خاموش می‌شود و به‌یک آن، در سیصد و شصت درجه‌ی چشمت تصویر می‌بینی.
تچان درست در لحظه‌ی تمام شدن، روی سرت دوپامین شاباش می‌کند!

البته اما تمام شدن تچان های بلندمدت، به این زیبایی نیست. بعد از پنج سال تچندگی در یک مسیر، سرت را بالا می‌آوری و بوم! جهان با تمام عظمت و احتمالات و امکاناتش پیش چشم تو عرضه می‌شود. دوپامین؟ نه! شاید اضطراب، شاید امید، شاید بیهودگی، هر چه باشد خبری از شاباش نیست.
گویی از ابتدا باید تدبیر کرد. کدام راه؟ دقیقاً کدام مسیر؟
اضطراب تدبیر، مثل موریانه به جان معناهای قبلی می‌افتد و در هزار جهت دیگر خلق معنا می‌کند. معنا در هزار جهت. مسیر به هزار سو.
درست شبیه جسمی که از هر سو کشیده شود و من حیث‌المجموع بی‌حرکت بماند.


نجات در چیست؟
بیرون دویدن از فضای مه‌آلودِ اپوخه! رجوع به آنچه می‌دانیم. رجوع به آنچه که خود واقعاً می‌دانیم که می‌دانیم!!! قبل‌ترش هم می‌دانستیم و تچان برای مدتی آن را از یادمان برد! رسالتی جز این نیست. آنچه واقعاً می‌دانیم که می‌دانیم!!

وَإِذِ اسْتَسْقَىٰ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْحَجَرَ ۖ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا ۖ قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ ۖ كُلُوا وَاشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ.

و آنگاه كه موسى براى قوم خود طلب آب كرد، پس به او گفتيم: عصاى خود را بر سنگ بزن، پس دوازده چشمه‌ى آب از آن جوشيد، همانا هر طایفه (از طوایف دوازده‌گانه‌ی بنی‌اسرائیل) آبشخور خود را شناخت!
از روزى الهى بخوريد و بياشاميد و در زمين، تبهكارانه فساد نكنيد!
[ بقره، ۶۰ ]

لاتَجعَلوا عِلمَکُم جَهلاً، ویَقینَکُم شَکّاً، اذا عَلِمتُم فَاعمَلوا، و اذا تَیَقَّنتُم فَأَقدِمُوا.

" علمتان را جهل، و یقینتان را شک قرار ندهید. "
چون دانستید عمل کنید.
و چون یقین یافتید، قدم بردارید.

[ #امام_علی ع ]
معنای زندگیبنی اسرائیل
«سائر»/ ثبت خویشتن / https://t.me/Andarooni
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید