با نگاهی دقیق به نقاشی خانه ای در کنار راه آهن – House by the Railroad- توسط ادوارد هاپر متوجه شباهت بسیار زیاد آن خانه خاکستری درون نقاشی با خانه نورمن بیتز در فیلم روانی ساخته آلفرد هیچکاک می شویم.
شاید مشاهده این شباهت بسیار زیاد در نظرمان تصادفی و یا حاصل شباهت معماری آن زمان در نظر گرفته شود. با اینحال این فرضیه زمانی جالب توجه می شود که در یابیم هیچکاک رسما اعلام کرده بود که خانه شخصیت نورمن بیتز را بر اساس خانه درون نقاشی ادوارد هاپر طراحی کرده است.
با این تفاصیل این پرسش مطرح می شود که چرا یکی از مهم ترین کاگردان های تاریخ سینما که معمولا در فیلمش هیچ کاری را بی دلیل انجام نمی دهد، تصمیم به بازنمایی نقاشی هاپر در فیلمش گرفته است. این پرسش را می توان با بررسی دو بعد پاسخ داد.
1- ذات نقاشی های هاپر در اغلب موارد در حال ترسیم و القای حس "انزوا"، "بیگانگی" و "تنهایی در شلوغی اجتماع" در مخاطب بوده است. خانه ای که در نقاشی هاپر با رنگی خاکستری در اوج سکون و سکوت به تصویر کشیده شده است، می تواند نمود تصویری از هر آن چیزی باشد که هویت نورمن بیتز ( بازیگر فیلم روانی) را تشکیل می دهد.همانطور که منتقدان معتقدند نورمن بیتز تمام آن چیزیست که ادوارد هاپر سعی در بازنمایی آن در نقاشی هایش داشته است. بنابراین شاید ایده هتل بین راهی بهترین انتخاب از جانب هیچکاک به جهت وارد کردن احساسات خفته درون نقاشی به ذات پویای فیلمش باشد. بین راهی بودن هتل باعث می شود تا روزانه تعداد کثیری از ماشین ها و انسان ها با این بنا و صاحب این بنا برخورد داشته باشند از طرفی ماهیت هتل و اقامتگاه همواره به عنوان یک خانه بزرگ که میزبانی خانواده های زیادی را به عهده دارد، در نظر گرفته می شود بدین طریق تنها بودن در این اقامتگاه، همان مفهوم "تنهایی در اجتماع" را به رخ می کشد که ذات کلی آثار هاپر در تلاش برای القای آن بوده است.
2- با اینحال با بررسی ابعاد دیگری از این نقاشی می توان چنین بیان کرد که خانه ای در کنار راه آهن در تلاش برای القای حس ویرانی در مخاطب بوده است. به این طریق که خانه در این نقاشی که به سبک معماری ویکتوریایی است، اشاره به "سنت و سنت گرایی" و از همه مهمتر "ردپایی از گذشته بودن"، می کند. از طرفی راه آهن در کنار این خانه نماد انقلاب صنعتی و ماشینی شدن است که با هر با رد شدن از کنار این خانه مطرود، تمام آن را به لرزه در آورده و در طولانی مدت به مانند یک زمین لرزه با پس لرزه های مکرر تمام آن را تخریب و در نهایت از روی زمین محو می کند.
با اینحال در فیلم روانی هیچکاک خطوط ریل به پلکانی مبدل شده که خانه قدیمی متعلق به نورمن بیتس و مادرش را به چند اتاق مهمانخانه متصل میکند. گویی اینبار بجای اینکه ماشین های جاده، کمر به تخریب این خانه بسته باشند، خانه برایشان قد علم میکند. اینطور خانه ها در حافظه جمعی انسان ها حکم پناهگاهی را دارند در دل جنگل که افراد را در شب های مملو از تاریکی و خطر، میزبانی میکردند. با اینحال این مفاهیم در زمانه مدرن و عصر ماشینی جای خود را به اقامتگاه ها و هتل ها داده و عملا سنت گذشته پایمال شده است. فارغ از ایده عقده ادیپ که در رابطه پسر و مادر دیده میشود، می توان چنین برداشت کرد که نورمن بیتز به واسطه تعلق خاطر بسیاری که به گذشتگان خود داشته(مادر-فردی که مرده بودنش اون را به گذشته پیوست زده است.)، بجای انتخاب یک زن نو و جوان خود را در زندان کهولت گیر انداخته است. بنابراین بیتز یک انسان امروزی با اینحال وابسته به گذشته بوده که اتفاقات روز او را تنها و تنها تر میکند. پس خانه او با توسط پله به عامل امروزی(اقامتگاه) متصل شده و مسیر اتوموبیل که نماد ریل راه اهن می باشد را به سمت خود میکشاند. بدین ترتیب مغز سنت زده بیتس در لحظه اطمینان، انتقام ماشینی شدن دنیای شخصی اش را از قربانی هایش میگیرد.