Loki
Loki
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

Loki

خدای بذله‌گویی،شرارت و تغییر شکل

لوکی غیرقابل پیشبینی‌ترین و خطرناک‌ترین خدای نورس است. او به قدری کارهای شیطانی انجام داده و به قدری یک شخصت دو رو دارد که هیچ خدایی به او اعتماد ندارد. لوکی به شدت باهوش است و هوش فوق‌العاده او باعث می‌شود هر خدا و انسانی را در موقعیت‌ها و مشکلات پیچیده به دام بندازد. لوکی علاوه بر هوش بالای خود، چهره زیبایی داشت و بذله‌گویی کار هر روزش بود. با اینکه با هوش و صحبت‌های خود به راحتی هر شخصی را به دردسر می‌انداخت، اما فرزندانی که به دنیا آورده بود، بزرگ‌ترین مخرب افسانه‌های نورس بودند.

همسر او سیگین نام داشت، اما لوکی با شکل و شمایل‌های مختلف با بسیاری از موجودات نورس در ارتباط بود و انواع و اقسام انسان‌ها و مخلوقین عجیب و غریب را به دنیا آورد. مهم‌ترین موجوداتی که توسط لوکی پا به این دنیا گذاشتند، از رابطه او با خدمتکار غولش به نام آنگربودا شکل گرفتند و عبارت‌اند از: فنریر، گرگ عظیم‌الجثه‌‌ای که به زندگی اودین پایان داد، مار وحشتناک عظیمی به نام یورمونگاند که درازای آن از ابتدا تا انتهای دنیا می‌رسید و با زهر خود به زندگی ثور پایان داد و در نهایت هل، ایزدبانوی مرگ و الهه دنیای مردگان.

هم پدر و هم مادر او از نژاد غول‌ها بودند، غول‌هایی که همیشه جزو دشمنان خدایان بوده‌اند. البته لوکی همیشه به دنبال شرارت نبوده و گاهی نیز به خدایان کمک کرده است. اما در نهایت، هنگامی که خدایان متوجه شدند که مرگ بالدر زیر سر لوکی بوده‌ است، تمام ایزدها او را در کوهی به بند کشیدند و اجازه دادند ماری زهرآگین او را آلوده به خود کند. اما همسر لوکی یعنی سیگین به او وفادار ماند و تمامی زهرهای مار را از تنش خارج کرد. در هنگام خارج شدن زهرها از تن لوکی، فریادهای او باعث زمین لرزه می‌شد.

روایات خراب‌کاری‌های لوکی به قدری زیاد است که پرداختن کامل به آن‌ها نیازمند یک مقاله جداگانه است. اما تا جایی که می‌شد، در این مقاله از کارهای او صحبت کرده‌ایم. به دنیا آوردن سه فرزندی که هر کدام ترس و وحشتی عظیم را به وجود آوردند. کشتن بالدر، محبوب‌ترین ایزد ایزدان و مردمان و بسیاری دیگر از جمله شاهکارهای لوکی هستند. لوکی در نبرد راگناروک، از بندهایش که توسط خدایان انجام شده بود، رهایی پیدا کرد و در این نبرد، با دشمن دیرینه خود یعنی هایمدال، خدای روشنایی، رو به رو شد و هر دو یک دیگر را به قتل رساندند.

گاهنوشت های یک عدد هیکیکوموری
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید