در داستان زندگی گرترود استاین میخوانیم که افرادی از خانوادهی گرترود همزمان به پاریس مهاجرت کرده و مثل او حرفهی خرید آثار هنری را انتخاب کرده بودند. سلیقهی هنری او و برادرانش میشل و لئو شبیه به هم بود و آن دو هم با جدیت تجارت هنر را دنبال میکردند و به قول معروف این سه خواهر و برادر با هم همکاسه بودند. ولی منابع مالیشان محدود بود و از این که نمیتوانستند تمام آثار امپرسیونیستها را بخرند، خیلی افسوس میخوردند. در شروع کار گرترود با برادرش لئو در آپارتمان کوچکی در پاریس زندگی میکرد و با هم کارهای سزان، رنوار و پیکاسو را میخریدند. گرچه اغلب با هم کلنجارمیرفتند و از خریدهای همدیگر ایراد میگرفتند. اما میشل برادربزرگتر بیشتر کارهای ماتیس را میخرید.
البته کلکسیون استاینها، فقط شامل آثار خریداری شده در اوایل قرن بیستم نیست. در متنهایی که همراه با هر اثر هنری نوشته شدهاند، میتوان آشکارا رد پای دعوای هیجانانگیز با سویهها روانشناختانه را میان این خواهر و برادر دید. بهنظر میرسد که در این درگیری شدید هر دو به دنبال بهانهای هستند تا برای همهی عمر با هم دشمنی کنند.
دعوای این خواهر و برادر مصادف بود با زمانی که پیکاسو دورهی آبی و صورتی را در کارهایش تمام شده اعلام کرده بود و اولین آثارش را در سبک کوبیسم میآفرید؛ سبکی که به عقیدهی لئو استاین قدمی به سوی بربریت و ناتوانی هنری بود. اما برخلاف او، گرترود عقیده داشت که پیکاسو تحولی انقلابی را شروع کرده تا نبوغش را آشکار کند. سرانجام درگیری میان این دو به جداییشان از هم انجامید و درست مثل زن و شوهری که طلاق گرفته باشند، اموالشان را هم تقسیم کردند. لئو تمام آثار رنوار را برداشت و گرترود تمام آثار پیکاسو را. این تقسیم اموال اگرچه باعث شد که گرترود استاین نقش مهمی را در تاریخ هنر اشغال کند، اما در ضمن سبب شد که از نظر مالی خیلی ضرر کند. برادر بزرگتر، میشل در جریان این دعوا سعی کرد که آنها را پدرانه راهنمایی کند. از همه مهمتر آن که با شروع جنگ جهانی اول او توانست تمام آثار هنری برادر و خواهرش را به جای امنی منتقل کند.
متن کامل این مقاله را میتوانید در اینجا بخوانید.