بسیاری از افراد فعالیتهای تجاری و حرفهای خود را بدون امضای قرارداد انجام میدهند و علت این کار را اعتماد به طرف مقابل و حسن نیت طرفین اعلام میکنند. اما جالب است بدانیم که اکثر قریب به اتفاق اختلافات و دعاوی حقوقی بین افرادی رخ میدهد که به یکدیگر اعتماد کامل داشتهاند و ادعاهایی که علیه یکدیگر طرح میکنند نیز خالی از هر گونه سوءنیت و بر اساس اعتقاد قلبی بر محق بودن است. بنابراین پرسش این است که چرا این اعتماد و حسن نیت متقابل مانع ایجاد اختلاف و دعاوی حقوقی نمیشود؟
یک پاسخ اولیه به این پرسش این است که وقتی طرفین قراردادی امضا نمیکنند، در واقع در خصوص بسیاری از موضوعات مهم تفاهم نکردهاند. پس از امضا وقتی یکی از موضوعات فوق رخ میدهد، هر یک از طرفین ممکن است در اوج حسن نیت تفسیر متفاوتی داشته باشد. به عنوان مثال، اگر طرفین در یک قرارداد مشارکت توافق کنند که سرمایهپذیر 25 درصد از سود مشارکت را به سرمایهگذار پرداخت خواهد کرد، پرسش اساسی این است که آیا منظور 25 درصد سود خالص است یا سود ناخالص.
امضای قرارداد به معنای این نیست که طرفین به یکدیگر اعتماد ندارند، بلکه بخاطر این است که امضای قرارداد فرصت مناسبی است برای طرفین تا پرسشها و موضوعات آینده را در زمان امضا مرور کنند و به جای مجادله چالشی بعد از امضا، یک مذاکره سازنده قبل از امضا انجام دهند. خلاصه این که اعتماد یک بستر است و نافی این نیست که فرایندها استاندارد بوده و طرفین نسبت به امضای قرارداد و سایر اسناد حقوقی اقدام کنند.