تجربه هامو از همون اول انتخاب رشته تا آخر فارغ التحصیلی مینویسم. و این قسمت اولشه
هم اکنون، داشتم پایان ناممو مینوشتم که برای این که به خودم یه استراحت بدم، گفتم بیام و این تاپیک رو که مدت ها مد نظرم بوده رو بنویسم. و جی جی جینگ ،،
و خب، کی تا حالا کارا با جی جی جینگ پیش رفته که این دفعه دومش باشه :))
من 1200 و خوردی منطقه دو کنکور 96 بودم. ولی اصلا نمیدونستم پزشکی میخوام یا دندون و این چالش اصلی انتخاب رشته من بود.
اگه فکر کردید انتخاب رشته منو ازین دو دلی نجات داد، باید بگم خیر، این خودش یه داستان دیگه ست. ولی بذارین در این مورد چند تا نکته بهتون بگم:
- تو حوزه های مورد علاقتون پادکست خیلی گوش بدین
- در مورد آینده ی زمینه های مورد علاقتون علاوه بر فارسی، انگلیسی هم سرچ کنید .
- بدونید خیلی از مسئولان مدرسه و خیلی از بزرگتر ها از خیلی چیزا خبر ندارن.
یکی میره پزشکی در حالیکه همیشه دلش میخواسته مجبور نباشه خیلی درس بخونه و گشت و گذار و ارتباطاتش و تجربه های دیگه ی زندگیشم براش خیلی مهم ان. عمومی میگیره و حال تخصص گرفتنم نداره. ازین شخص اگه بپرسید میگه اصلا نرید پزشکی و عاقبت نداره.
یکی هم نه، ازون خرخونا که اصلا با درس خوندن عشق میکنه. امورات دیگه هم رو پذیرفته باید یه خرده ازشون بزنه و بعد عمومی راحت میشینه و تخصصش رو هم میگیره. این فرد ممکنه که پزشکی رو توصیه کنه.
{ ولی خب متاسفانه با قانون مالیاتی که برای این رشته ها گذاشتن، ممکنه حتی این فرد هم سرخورده شده باشه} در نتیجه،،
فعلا تا همین جا،،
یا علی