ویرگول
ورودثبت نام
Leyla_hsd
Leyla_hsdگرده خاکستری https://t.me/likethesoundoffairy
Leyla_hsd
Leyla_hsd
خواندن ۱ دقیقه·۱ ماه پیش

مرز بین تلفنی

بوق آخر و..

قطع شد یا بالاخره جواب داد؟

:«الو؟

ببخشید؟ با آقای رِدیک کار داشتم»

انعکاس صدای خودش رو از اونطرف خط شنید.مطمئن بود تلفن از طرف خانمی که تماس و به آقای رِدیک وصل کرده قطع شده.

یه لحظه چیزی نگفت.به اون سمت تلفن گوش کرد.

صدای تیک تاک ساعت خودش بود و یه نفس کشیدن که شبیه به نفس کشیدن خودش بنظر میومد.

سرش رو تکون داد و با خودش فکر کرد که اون فقط انعکاس صداهاست.

دوباره شروع کرد به حرف زدن.

:«الو؟  آقای رِدیک؟»

دوباره صدای خودش رو با ثانیه ای تاخیر شنید.

صدای خودش بود ولی..یه حسی میگفت که نبود.اون صدا امیدوار تر بود و انگار از روی یه صندلی چرم خالص بلند میشد.

آب دهنش رو با صدا قورت داد و ‌زمزمه کنان رو به فضای خالی تلفن گفت:«هی»

چند ثانیه بعد، از پشت تلفن صدای خودش رو دوباره شنید.

:«هی»

لب هاش رو که از استرس میجوید ول کرد و کمی بلند تر گفت:«تو اونجایی؟»

ثانیه ای نگذشته بود که خانمی از اونطرف تلفن با بی حوصلگی گفت:« آقای گِث رِدیک پاسخگو نیستن. قطع میکنم اگه کاری ندارین»

و بدون اینکه منتظر جواب باشه تلفن رو قطع کرد.

ابروهای بالا رفته اش رو جمع کرد و با یه پوزخند و لبخند کوچکی گفت:« اون احمق الان چیکار کرد؟»

دسته صندلی چرمی رو نوازش کرد و با دمپایی های ابریش چند بار تو اتاق قدم زد و به مکالمه چند ثانیه پیشش در فضای خالی تلفن، اون هم با خودش، فکر کرد.

اون صدا.. نفس کشیدن.. تیک تاک ساعت آشنا.

همشون از خودش بود اما خودش، نه . نبود.خودش هیچوقت انقدر بدبخت و ناامید نبود.

سرش رو تکون داد و با خودش فکر کرد که همه اونها فقط انعکاس صداها بودن..این توهم فقط تاثیر قرص ها بوده..دیوانه شدن منطقی تر بنظر میاد.

نفس عمیقی کشید و لب هاش رو که از استرس میجوید

و تلفنش رو روی میز، ول ‌کرد .

دنیاتوهمنویسندگیزندگیتماس تلفنی
۳
۲
Leyla_hsd
Leyla_hsd
گرده خاکستری https://t.me/likethesoundoffairy
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید