شب بخیر ای نارنجیترین برگ پاییز کوه
ای قشنگترین خوابی که با سردرد ازش بیدار شدم
ای همه شعرای دنیا
شب بخیر ای خیال دلربای شبهای درمانگاه
ای روشنایی خوشایند دم صبح
ای ماجرای پشت غمهای وسط روز
ای لبخند مبهم من پشت ویترین لباسبچه فروشی
شب بخیر ای باد مست که روی تابوتم میرقصی تا یادم بره چقدر مرده تنهایی هستم
شب بخیر آخرین پروانه رگهای بسته من
شب بخیر ای کسی که حتی نمیدونم فراموشت کردم یا فقط اونقدر گذشته که بهتره فراموشت کردهباشم..
شب بخیر.