ديگ وقتش بود برات بنويسم
يني بايد برات مينوشتم
حس ميكنم به چيزي بهت بدهكارم،به چيزي كه نميتونم هيچ وقت صافش كنم
ميدوني منو تو خيلي جاها باهم بوديم،خيلي كارا باهم كرديم،خيلي حرفا بهم زديم اما جوري كه بايد هيچ وقت ازت حرف نزدم
هيچ وقت نشده اسم كوچيكتو صدا بزنم بعد نگات كنم جوري كه لايقش باشي
نميخام ازت بت بسازما نه ولي در حد خودت خوبي،قابل باوري
نميدونم چي بگم ولي اينو ميدونم كه ميتوني
كلي نوشته ناتموم دارم كه نميتونم تمومش كنم
قراره كه كتابمو چاپ كنن اما كدوم كتاب؟
اصن نميخام حرفاي قلمبه سلمبه بزنم ميخام ساده و روون باهات حرف بزنم،برات بنويسم كه هيچ وقت دغدغه هامون نشده كه مث اينا باشه
دغدغه دختر قد بلند و خوش قيافه،پول،ماشين،دور دور،ارتفاعات فلان جا و خوشحالي از شكم سيري و مارك فلان شلوار،كتاب هاي چاپ شده و امضا خوش خط پاشون،فلان متينگ،فلان ساعت،فلان عكس،فلان كوفت و زهر و مار
ببين منو تو خيلي سوالاي بي جواب داريم
چرا هيچ وقت نشد نويسنده كت شلوار اتو كشيده اي باشم كه داره درباره قيمت دلار اظهار نظر كنه
چرا هيچ وقت نشد اون چيزي باشي كه بايد باشي
چرا هيچ وقت نشد برسي به اون چيزي كه ميخاي
چرا هيچ وقت نشد برنده بازي باشي
چرا اوني كه ميخواستي مال تو نشد
چرا هميشه خدا واسه چيزي كه ميخاستيم بايد سگ دو ميزديم و با حسرت نگاه ميكرديم از دست رفتن ارزوها و اميدامونو
چرا هيچ وقت نشد
واقعا چرا نشد
ببين هر كي ندونه من كه ميدونم دوييدن و نرسيدناتو
من كه ميدونم چه هدفايي داشتي و الان چي هستي
من كه ته ته دلت ميدونى چه خبره
دليل ساكت بودن هميشگيتو ميدونم
وقتي تو اينه زل ميزني ميفهمم غم تو چشاتو
حتي اگه هيچكس نفهميده باشه
منو تو خوب ميدونيم به دست اوردن و از دست دادنو
منو تو كلمه حسرتو با تموم وجود حس كرديم ولي خنديديم
بعضي اوقات فك ميكنم هيچي معني نداره
تو سياره اي كه ميليون ها سال با شتاب به سوي فراموشي ميره
ما در ميان غم زاده شديم
بزرگ ميشيم،تلاش و تقلا ميكنيم،بيمار ميشيم،رنج ميكشيم،باعث رنج ديگران ميشيم،گريه و مويه ميكنيم،ميميريم،ديگرانم ميميرن و افراد ديگ به دنيا ميان تا اين كمدي بي معني رو از سر بگيرن
تو هم بدون اختيار افتادي ميون اين نمايش لوتي و عنتر و منترشوني
هميشه رو جدولايي راه ميري كه حل نميشن
تازگيا افسرده شدم، اصله اصلش اين بود كه وقتي تست افسردگي انلاين ميدي اگه نتيجت مثبت بود يه تصويري،كله اي چيزي نشون ميداد و باهامون حرف ميزد و درمان كردنت وگرنه اون زير مينويسه شما افسردگي حاد داريد و سريعا به متخصص مراجعه كنيد واسه ادم نشد نون و اب
ادمي كه افسردگي حاد داره اگ حال داشت تا پيش متخصص بره جاش ميرفت پنجره رو باز ميكرد،گلدونا رو اب ميداد،سلام همسايه رو جواب ميداد و ديگ افسرده نميشد
به جاي اينكه افسرده باشه اورده خبر راوي ميشد
چرا غم و غصه رو براي فردا نذاريم ميشد
اصن بيا لفظ قلم صحبت كنيم خانوم محترم
شما ميداني كه اين نمايش پوچ و تو خاليست؟
خانوم محترم من دقيقا ميدانم كه چم شده است
من ميدانم
من هميشه كوتاه ميايم،تقصير ها را گردن ميگيرم تا خانه ارام باشد
پدر ارام باشد،مادر ارام باشد،معشوقه خيالي ارام باشد،دشمن ارام باشد،جهان ارام باشد
انقدر لبخند ميزنم كه دهانم كش امده
انقدر لبخند زدم كه دو خط مورب گوشه لبانم حكاكي شده
(حرف هاي فرو خورده)
من شب بخير گفتن را دوست دارم
وقتي بعد از غذا فراموش ميكنم از اشپز تشكر كنم و حالم گرفته ميشود
دلم ميخواهد اخر كلاس ها به معلم خسته نباشيد بگويم
وقتي از تاكسي پياده ميشوم به راننده ميگويم روز خوبي داشته باشيد و از ته دل ارزو ميكنم كه روز خوبي داشته باشد
من ادم خوبي هستم
من ادم خوبي هستم
سعي ميكنم شير ابي را كه چكه ميكند محكم ببندم
پشت سرم چراغ ها را خاموش كنم
من ادم خوبي هستم
به بچه ها لبخند ميزنم
به درد و دل بزرگترها گوش ميدهم
من خوبم
اما دلم قرص نيست
من خوبم
اما يك جاي اين خوب بودن ميلنگد
هر چي جلو تر ميرويم سكوتي عجيب مرا فرا ميگيرد
من از اين سكوت مبهم ميترسم
يك چيزي نيست
يك جاي كار ميلنگد
من ادم خوبي هستم اما آه از سكوت
امان از تو
امان…