زندگی قبل از زندگی
زندگی قبل از زندگی
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

ماندن یا رفتن

این روزها که خیلی‌ها به فکر مهاجرت به کشور دیگری هستند من به فکر مهاجرت به یک روستا در دل طبیعت هستم.

چون اساسا انتظار زیادی از زندگی ندارم و ولع به دست آوردن موفقیت خاصی هم در سر ندارم.

اما این مهاجرت هم مثل همه مهاجرت‌ها، آینده‌ای مه آلود و مبهم دارد. چرا که همه ما اقلاً برای گذران زندگی به پول، شغل و امنیت مالینیازمندیم.

حالا من در تهران زندگی می‌کنم و در محدوده سی سالگی به این فکر می‌کنم موقعیت شغلی ثابتی در تهران برگزینم یا خوداشتغالی و بی‌ثباتیدر روستا. این در شرایطی ست که قدم‌های بسیاری برای زندگی روستایی برداشتم و چند مرحله بیشتر با آن فاصله ندارم. اما بابت آینده‌ای کهبه میانسالی برسم و ناتوان از لحاظ مالی باشم می‌ترسم.

اما مورد بعدی که ذهنم را مشغول کرده واژه حسرت است. من امکان این را در خود می‌بینم که زندگی شهری را ادامه دهم و مدام در حسرتروستا بمانم و بعلکس به روستا کوچ کنم و روزی در حسرت جایگاه شغلی قرار بگیرم که در تهران می‌توانستم داشته باشم و از آن بی‌نصیبماندم و هم قطارانم به جایگاه خوب اجتماعی رسیدند اما من در غباری فراموش شدم.

از این استیصال خسته شدم، ای کاش زودتر بتوانم تصمیم بگیرم.

مهاجرتروانکاویزندگی روستاییجایگاه شغلیامنیت
تصمیم دارم اینجا افکارم رو خالی کنم، گاهی هم درد و دل از کسی که به زندگی عادی راضی نشد
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید