در بین فیلم های منجی گرایانه و قهرمان محور هالیوود براحتی میتوان گفت فیلم دکتر استرنج در حد و اندازه های ارباب حلقه ها و تلماسه نبوده و نیست، اما از حیث اهمیت این فیلم را باید یکی از آثار جدی در حوزه بررسی آینده پژوهی هالیوود و دکترین جنگ ماورایی به شمار آورد. بشر بصورت فطری از دیرباز به دنبال ماورا و غیب بوده است. امروزه بسیاری از فیلسوفان و روانشناسان نیز به فطری بودن این ویژگی انسان اذعان کرده اند.
البته خیلی هم نیازی به اذعان ایشان نیست و این امر جزو آگاهی حضوری انسان است و هر انسانی خود میداند که عطش به متافیزیک دارد. وقتی هالیوود دست به تولید آثاری این چنین می زند برای برخی از مخاطبان سوال مطرح می شود که چگونه ممکن است از جهانبینی پوزیتیویستی و ماتریالیستی که هالیوود از تبلیغ و ترویج آن دائما ذینفع است اثری ساخته شود که این چنین سخن از روح و ماورا و غیب بزند و رشته های خودشان را هم پنبه کند؟
کانالیزه کردن معنویت خواهی در جامعه
در جوامع مدرن و ... همیشه پس از ارضای نیازهای مادی کاذب و غیرکاذب انسان ها و وقتی که رفاه و آسایش و آزادی او تامین شد و کشور ها مدتی دور از سایه جنگ به صلح رسیدند، همیشه موجی از میل به معنویت و عرفان در اکثر توده های مردم به پا می خیزد (علی الخصوص جوانان) و این موج، خور و خواب و خشم و شهوت و این دور باطل زندگی حیوانی در کالبد انسانی را زیر سوال می برد. غرب به قیامِ این امواجِ برخاسته از فطرت انسانی پی برده است. این درحالی است که تامین شهوات مختلف و تبلیغ زندگی مصرفگرایانه بیشتر مورد علاقه حاکمان است چون زحمت حکمراندن بر حیوان سورچران قابل مقایسه با انسان متفکر منتقد نیست و از آنجایی که این موج نیز قابل اغماض یا پیشگیری کامل نیست، باید بتوان آن را مهار کرد. همچون سیلی ویرانگر که نمی شود آن را تماما کنترل کرد اما می شود آن را کانالیزه کرد و از آن به نفع خویش بهره برد.
رویکرد هالیوود در فیلم هایی از این قبیل با تقلیل معنویت و عرفان به جادوگری و تلقین با این دیدگاه قابل توجیه است. در این فیلم مفاهیم عرفانی ناب با جادوگری پیوند می خورد و معناگرایی و غیب نیز هیچ ارتباطی با دین ندارد. جادوگران از طلسم ها و علوم غریبه ای که در کتب موجود است استفاده می کنند و هیچ تقیدی به دین یا مناسک خاص ندارند آنها هندو یا مسیحی یا یهودی و یا مسلمان نیستند. آنها انسان هایی پاک نیتی به تصویر کشیده می شوند که بدون انگیزه مذهبی بدنبال حفظ کره زمین از خطرات ماورایی و عرفانی هستند. در شرایط زندگی ماشینی که انسانِ خسته از روزمرگی های طبیعی و زندگی عاری از شگفتی و خرق عادت در کنار وفور نعمت به پوچی می رسد نسخه دکتر هالیوود برای درمان بیمار متمدن خویش خطرناکتر از خود بیماری است، و آن جادو و جنبل است! تا هیجان های معنویت خواهی موجب روی آوری انسان ها به حقیقت نشود و در عوض جادوگری رونق بگیرد و فرقه های شیطانی و عرفان های کاذب میزبان نوجوانانی و جوانانی باشد که بدنبال پاسخگویی به عطش فطری خود به غیب و ماورا الطبیعه بوده اند.
خدای شر در برابر ابر انسان قهرمان؛ تقابل خیر و شر در عالم معنا و عرفان
دکتر استرنج برای درمان لرزش دست خود قدم به عرصه ماوراءِ ماده گذاشته اما ناگهان خود را در میان یک جنگ بین خیر و شر می بیند. او همچون یک فرد بیطرف به سخنان هر دو طرف در موقعیت های مختلف گوش فرا میدهد و مخاطب نیز درست مثل استرنج در حال قضاوت است و با قهرمان داستان همذات پنداری می کند. استرنج نماد غرب و یا غربی هایی است که باید قهرمان باشند. سرکشی و غرور و نگاه ماتریالیستی و منکر غیب از مولفه های شخصیتی اوست. پشتکار دارد و از شکست خوردن می ترسد. ثروتمند است و چشم آبی. او استعداد شکست دادن قدرت معنویت ازلی(دورمامو) را دارد و فقط باید به ویژگی های خود جهت دهد. از بازیگری استفاده شده که مولفه های زیبایی چهره و اندام را نیز دارد و خوب میتواند نقش انسان کاریزماتیک را بازی کند.
یکی از شاگردان استاد باستانی (کاسیلیوس) به این نکته پی برده که نیروی تاریکی (دورمامو) که فاتح و نابودگر جهان ها است بدنبال اشغال زمین است. او هرجهانی را اشغال کند آن جهان جزئی از وجود او می شود و با او وحدت پیدا میکند و به عنوان جزئی از یک کل واحد به زندگی ابدی نائل می شود و جاودان شده از مرگ می رهد. او اینگونه میخواهد آب حیات به انسان تشنه ی جاودانگی بدهد. دورمامو قبل از خلقت زمان وجود داشته است؛ او ازلی است. آمدن او و اجرا شدن رستاخیزش از زبان او و همراهانش امر محتوم نامیده می شوند. دورمامو به عقیده کاسیلیوس هدف تمام تکامل و چرای هستی است و دنیای پس از وحدت با وی یک جهان بزرگ و زیبا و جاودان است. استرنج به دلیل اینکه دورمامو این افراد را به افرادی قاتل تبدیل کرده ادعای دورمامو را دروغ و فریب می نامد. بسیار روشن است که کدام مذاهب و یا ادیانی چنین هدف و ادعایی را دنبال می کنند. دورمامو همان خدایی است که قبل از زمان بوده و به اصطلاح فلسفی قدیم است نه حادث! همه ی مسائلی که در بالا نام برده شد را میتوان در سیر و سلوک عرفانی ادیان الهی جست. البته شکلی از وحدت با یک قدرت متعال که اینجا مطرح شده به وحدتی جسمی فروکاست شده است و این یا بخاطر الزامات سینمایی است که نمیشود قهرمان را به جنگ وجود نادیده برد یا ریشه در دید مادی سازندگان اثر دارد(در کتب عرفانی یهود برای خداوند عرض و طول و ابعاد قائل اند) یا هردو.
کاسیلیوس متعصب و یارانش نماد ادیان و دیندارانی هستند که به زندگی جاودانه و قدرتی بی نهایت عشق می ورزند. او مراسم ارتباط با دورمامو را در کلیسا بر روی یک صلیب انجام میدهد و سپس صلیب از بین رفته تبدیل به ستاره های هشت پر می شود. در یک حرکت دوربین صلیب که در پس زمینه تصویر دیده می شود، دقیقا در پشت سر کاسیلیوس قرار می گیرد. او پس از برقراری ارتباط در پس زمینه ای مسیحی و دینی قدرت تصرف در ماده را بدست می آورد! حتی در ابتدا کاسیلیوس سر می برد و این هم بی ربط با تعصب و عقیده کاسیلیوس نیست!(مذهب) این همان وصله ی ناجوری بود که سالها بوسیله گروه های افراطی به ادیان الهی (مخصوصا اسلام) چسباندند. در مجموع آنتاگونیست فیلم مجموعه ای از المان ها و مفاهیم عرفانی ادیان حنیفی (یگانهگرا) است.
فیلم وحدت و یکی شدن وجود متعالی و انسان را عذاب معرفی می کند و آن را سیاهی می داند و اختیار را از انسان سلب شده و او را برده می پندارد. حال آنکه این تصورات وصله هایی است که آنها به این عرفان عالی چسبانده و همان را نقد می زنند و وحدت ممکن الوجودی چون انسان را با وجود متعالی خداوند را سیاهی و تباهی می نامند. در حالیکه انسان کامل که به مقام خلیفه اللهی می رسد تبدیل به جانشین خداوند در زمین می شود و هر چه او اراده کند خدا اراده می کند و هرچه خدا اراده کند او.
و فقط صفت اتکا به ذات را که مخصوص خداست در او متجلی نمی شود و چنین انسانی محل ظهور صفات الهی است.
عرفان الهی، عرفان اومانیستی یا قدرت جادو؟
استرنج وقتی از همه جا ناامید شد به عرفان رو آورد. آن هم چه نوع عرفانی آیا عرفان هندو ها و سوغات فروش ها؟ یا مرتاض ها و استفاده از طب سوزنی؟خیر اینجا عرفان و سلوک عرفانی مدنظر سلوک جادوگرانه است. در ابتدا استاد باستانی به او می گوید که اگر اعضای بدن باور کنند که باید ترمیم شوند، ترمیم خواهند شد و او را به ادامه ی مسیر برای رسیدن به قدرت ترمیم جسم توسط روح ترغیب می کند(نوعی تلقین درمانی). استرنج نیز با پشتکار فراوان و مطالعه و تمرین به سمت این هدف حرکت می کند و مستعد بودن او عامل شکوفایی اوست. تا اینجا با نوعی عرفان اومانیستی روبرو هستیم که اولا ارتباطی با خداوند به عنوان منشاء روح انسان و برطرف کننده نیاز هایش و اعطا کننده قدرت و وجود به روح ندارد و اصلا چنین خدایی در فیلم وجود خارجی ندارد! بنابراین تا اینجا روح و قدرت بی حد و حصر آن که مشخص هم نیست ریشه آن از کجا است همه کاره است و میتواند جسم را بدون هیچ سببی معالجه کند. در تفکر عرفانی حقیقی نیز ذات انسان استعداد های فراوان دارد و با پرسش از مبدا این استعداد ها می توان به پاسخ پرسش های بنیادین رسید. اما در ادامه استاد باستانی این حقیقت را بر ملا می کند که چنین چیزی در اصل ممکن نیست و فقط فرد معلول به صورت دایمی از جادو استفاده می کرده است. یعنی موضع فیلم درباره همین مفهوم که رگه هایی از حقیقت دارد نیز منفی است و فقط جادو را به عنوان حقیقت عالم می پذیرد. رویکرد فیلم درباره برخی عرفان های مسیحی نزدیک به اسلام و عرفان ناب اسلامی و الهی منفی است و آن را شیطانی معرفی می کند. هندوها و عرفان های سنتی شرق آسیا هم وحشی و بدور از تمدن هستند(سکانس رمز وایفای). عرفان اومانیستی و روحگرا و انسان محور نیز جایگاهی در حقیقت ندارند و فقط جادو تنها راه نجات بشریت از خطرات غیبی است.
بررسی سلوک و مباحث عرفانی فیلم
داستان فیلم روایتگر سیر حرکت یک سالک است. استرنج ابتدا در جهل بسر میبرد هرچند خودش این جهل را درک نکرده و خودش را دانا میداند. او با یک حادثه آنچه را که مایه غرورش بود از دست می دهد. او درجستجوی شفایافتن حرکت می کند. از شرق به غرب می رود. این نماد حرکت جامعه غربی مستأصل و درمانده از متریالیسم به اشراق و عرفان شرقی است. اما پاسخ را نه در عرفان شرقی که در جادو پیدا میکند. در ادامه او با دیدن خرق عادت ها و مکاشفات استاد باستانی چشمش به حقیقت باز می شود و به طلب می رسد. در این حین طرد می شود تا غرور پوشالی اش بشکند و همین امر او را به عجز می رساند. او درنهایت به تسلیم محض می رسد. سیر این تکامل شبیه سیر عرفان اسلامی است. اما از همین مفاهیم علیه اصل این عرفان استفاده شده است. نکته ای که بسیار جالب توجه است و آن هم اینکه تجرد روح و سایر مفاهیم عرفانی به شکل عجیبی شبیه تعالیم اسلامی است. (این شباهت لزوما به معنای استفاده از منابع اسلامی نیست). افراد می توانند به دنیاها و ابعاد بسیاری سفر کنند در حالی که از سرجای خود تکان نخورده اند. اعتماد کامل به استاد و تاکید به عدم گمراهی بارها بیان می شود به گونه ای که انگار نباید به استاد (پیرطریق) شک کرد و او را به چالش کشید! به نحوی که شک موجب ارتداد میشود. فیلمساز جادوگری را که عین گمراهی است راه سعادت معرفی می کند و خبری از لجاجت پوزیتیویستی غرب، که هر ارزشی را زیر سوال میبرد و هر سخنی از ایدئولوژی و سعادت و گمراهی به استهزا می گرفت، نیست!
@LightHouse2 || نقد فیلم و سریال
#نقد_فیلم
#دکتر_استرنج