Lilac Chronicles -  زیر درخت یاسمن
Lilac Chronicles - زیر درخت یاسمن
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

این یک دعای خیر است برای «ماقبل» و «مابَعد»

مبارکی!... آنگاه که تلاطم فروکش کند، و به‌‌طور مبهم ‌ببینی خطی ظاهر می‌شود که زندگی تو را به پیش و پس از خود تقسیم می‌کند. ... تو رسم‌اش نکرده‌ای، و حتی، به‌سختی می توانی تشخیص‌اش بدهی، اما بی‌تردید همان‌گونه که دقایق برهم می‌افرایند و به ساعت‌ها و روزها بدل می‌شوند، گریزی‌ت نیست از نوشتن داستانی—که خود اگر دست تو بود، هرگز نمی‌نوشتی‌اش.

مبارکی! ... در جایگاه تُردِ حیرت و بیم، آنگاه که می‌کوشی بدانی چگونه یک‌پارچگی خود را حفظ کنی وقتی رویاهات ناپدید شده‌اند و ‌همراه‌شان، پاره‌‌ای از تو نیز. و چیرگی و پایِــــش و اراده وتصمیم وشهامت به قلمروی پیشین سپرده شده‌ (جایی که باقی جهان در آن می‌زیند)؛ در رویای تب‌آلودی که نوید گزینه‌های بی‌شمار، بهروزی بی‌پایان، و بهترین زندگی در لحظه اکنون را می دهد.

مبارکیم! ... در «مابَعد»! آنجا که بلند بانگ برمی‌آوریم:‌ «کسی اینجا هست؟»

و پژواک و هم‌همه گام‌ها و زمزمه‌های دیگران را می‌شنویم که همین را می‌پرسند: همراه هم، با این معرفت که آنچه هستیم بسی فراترست از آنچه می‌دانیم.

:‌

در این جبر جدید، سوسوی امکان ِ اتفاق ِ تازه‌ای را بر ما نمایان کن که حقایق کوچک به ما بازگردانده خواهند شد!

ما در امانیم!

- چونان‌ که در آغوشی!

ما عزیزیم! عزیزیم! عزیزیم!
و از همه بهتر:

تنها نیستیم!

نوشتهٔ کِیْت باوْلر، برگردان به فارسی از خودم




دعای خیر
شاید از زیر درخت یاسمن شروع شد.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید