ویرگول
ورودثبت نام
غریبه آشنا
غریبه آشنا
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

برای تو ، که خدا میشوی و مرا از بهشت دستهایت می رانی !

اِمروز ... اِمروز گم ات کردم ، در هیاهوی این شهر

در لا به لای عابران خسته ، در شلوغی اُتوبان !!

ای ناسرودنی ترین شعر قلب من

بیا این بار به هم برسیم ، بیا این بار دیگر دو خط موازی نباشیم .

بیا رگ هایمان را قطع کنیم و به هم پیوند بزنیم .

ته مانده های ذهن پر تشویش ات را بردار و کمی با من باش :]

بیا اینجا درست کنار دلتنگی ام بنشین .

دست به دستانم بده تا برای تو آوازی از عطر بهارنارنج بخوانم !

برای تو

که به فصل ها میخندی ؛

برای تو

که خدا میشوی و مرا از بهشت دست هایت می رانی !

تو هرگز این را فراموش نکن ؛

حال من عجیب با تو خوب است :]






فاطمه موحدی پور






هیاهوی شهربهشت دستهایت
معمولی ترین دختر خاورمیانه ?
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید