ویرگول
ورودثبت نام
LOV_in
LOV_in
خواندن ۱ دقیقه·۲ ماه پیش

دختری که ماه خواندمش، در ستایش نیستی‌ها.



این آخرین تصویریست که از اتاق نیمه‌کاره‌ام به جا مانده است. شب‌ها آنقدر روی سیم گیتار می‌کوبم از خشم نبودنت، که سیم‌ها سرخ می‌شوند. می‌چکد بی‌صدا روی سرامیک‌های گلبهی-قهوه‌ای کف اتاق، سر می‌خورد سمت دیوار‌ها. چه کسی می‌گوید من عاشق رنگ آبی هستم، تمام زندگی‌ام شده است سرخی، کاش بودی و می‌دیدی.
با آرمان می‌نشینیم و راجع‌به علت‌های رهاشدگی حرف می‌زنیم، می‌نشینم پست می‌زم، چنگال را تا ته فرو می‌کنم توی تکه‌های نرسیده‌ی موز و هی می‌نویسم، می‌نویسم، می‌نویسم.
احساس می‌کنم نبودنم بیشتر از بودنم در جریان است، می‌دانی توهمی از هستم و حقیقتی از نیست، موضوع همینقدر ساده است.
می‌نشینم کنج تاریک اتاق، به تو فکر می‌کنم، اینکه حالا در آغوش کدام مردی آرام گرفته‌ای، یا اگر برگردی قرار است چطور تو را ببوسم که راضی شوی به ماندن در این لجنزار زیستِ من.
تو نیستی، من اندوهم، رنجم، دردم، غمم. زل می‌زنم به صفحه‌ی گوشی و تمام پارتنرهای لعنتی این سریال را تو می‌بینم. می‌نشینم، نقاشی پسری که دوستش داری را می‌کشم و آتش می‌زنم. می‌نشینم و زل می‌زنم به تمام حسادت‌هایی که در وجودم شعله می‌کشد
من امشب انقدر غم دارم که حتی کلمات را هم زشت می‌چینم. تو زیبایی ات را برقصان در وجودشان.
با تو این کلمات بوسیدنی می‌شوند.

کلمات
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید