موقعیت مهدی، موقعیت حساسی است. جایی که اندیشهی انقلابیات تسلیم میانمایگیِ غالب در سینما نمیشود. #حجازی_فر که در این سالها مهارت بازیگریاش را به رخ کشیده بود، حالا تسلطش به تکنیک را هم ثابت کرد. اما موقعیت مهدی فراتر از تکنیک، کارگردانی دارد. کارگردانی که با ظرافت جزئیات را میچیند، ریتم را با آرامش و متانت جلو میبرد، دوربین را هم توی خانه و هم پشت خاکریز خوب میکارد و قاب را صادقانه میبندد و صحنههای جنگی را، گلوله به گلوله خلق میکند.
#باکری در #موقعیت حجازیفر، نه شعار میدهد، نه ژست میگیرد، نه تخیلی است و نه خیلی تکنیکزده.
باکری را در فیلم حجازیفر باور میکنی، چون دوربین تو را به موقعیت مهدی میبرد.
حجازیفر دغدغه و اعتقادش را تسلیم تکنیک نکرد، بلکه دوربین و پیرنگ را، به خدمت باکری در آورد.
دُزِ دیالوگهای ترکی در فیلم زیاد است که تعصب حجازیفر را به این زبان نشان میدهد. هرچند زبان ترکی فیلم، مانع درک آن نمیشود.
شاید میشد چند سکانس و شخصیت را از فیلم گرفت، بدون آن که به فیلم آسیب بزند.
مقایسه نوعی تکنیکِ ادراکی در داستان نویسی کلاسیک است. اما در فیلم خوب از آب در نیامده بود. پردهی «من مهدی باکری نیستم»، مقایسهی بدی برای موقعیت حجازیفر در قامت یک نویسنده است که هم توی ذوق مخاطب میزند و هم استفادهاش در سینما، نوعی راه رفتن روی لبهی شعار زدگی است.
موقعیت مهدی ارزش دیدن دارد؟ فراتر از آن. موقعیت مهدی فیلمی است با هویت که برخواسته از یک اندیشهی متعهدانه است. این اندیشه را از ابتدای فیلم که با تصاویر آرشیوی از مداحی «جنگ جنگ تا پیروزی» شروع میشود، میتوان فهمید...
برخلاف بیشتر فیلمسازانی که از هشت سال جنگ ایران سوژه پیدا میکنند تا فیلم ضدِ جنگ بسازند، حجازیفر در موقعیت مهدی، مهدی را نه، بلکه شهید باکری را به تصویر میکشد تا تأکید کند، جنگ ما دفاع بود. دفاعِ مقدس...
#موقعیت_مهدی را دوست داشتم.
منبع: محسن تقی زاده