میم ابن میم
میم ابن میم
خواندن ۴۱ دقیقه·۲ سال پیش

بحران روابط ایران و عربستان

بحران ایران و عربستان
بحران ایران و عربستان

نوشته زیر در واقع پروژه پایانی درس سمینار کارشناسی ارشد می‌باشد و به همین منظور ساختار آن مشابه یک مقاله است. با توجه به اینکه این موضوع مدت‌ها ذهنم رو مشغول کرده بود و دوست داشتم مطلبی در مورد آن بنویسم، درس سمینار بهانه‌ای شد تا نوشته‌ام را بسیار اصولی‌تر و با پشتوانه پژوهشی بهتری به قلم بیارم؛ قطعا مطلب نوشته شده خالی از نقص نیست و بسیار خوشحال میشم و استقبال می‌کنم که نقطه نظراتتون رو بگید.
در انتها لازم است از دوست عزیزم محسن خاوری بابت طراحی عکس (بنر) این نوشته تشکر ویژه‌ای داشته باشم.


چکیده

روابط ایران و عربستان به عنوان دو قدرت منطقه خاورمیانه و حتی آفریقای شمالی همواره با فراز و فرود همراه بوده و در حال حاضر نیز در وضعیت نامناسبی قرار دارد و در صورت ادامه شرایط امکان وقوع جنگ نیز وجود دارد؛ حمله به سفارت عربستان در تهران، شهادت تعداد قابل توجهی از حجاج ایرانی در حادثه منا، رقابت منطقه‌ای از جمله دلایلی است که باعث ایجاد این بحران شده است. هدف این پژوهش واکاوی سیاست‌های کلی ایران و عربستان در دهه گذشته، دلائل بروز این بحران، سناریوهای پیش روی دو کشور در آینده و راهکارهای برون رفت از این بحران است.


واژگان کلیدی

خاورمیانه، جمهوری اسلامی ایران، عربستان سعودی، سیاست خارجی، پیش‌بینی


مقدمه

حکومت بر حرمین شریفین (مکه مکرمه و مدینه منوره) همواره به عنوان یک اتفاق مهم در دنیای اسلام از گذشته تا بحال شناخته می‌شود؛ این موضوع تا نقطه‌ای پیشرفت که سلطان حسین حاکم وقت حجاز، یکی از شروط مهم خود را برای همکاری با بریطانیا به منظور تضعیف امپراطوری عثمانی، حکومت بر حرمین شریفین اعلام کرد چرا که بر این نظر بود با حکومت بر این 2 شهر عملا حکومت برجهان عرب و در نهایت جهان اسلام را به دست خواهد آورد و خلیفه مسلمین خواهد شد؛ البته که درنهایت این موضوع رخ نداد و خاندان آل سعود با ائتلاف با خاندان آل شیخ توانستند حکومت حجاز را به دست آورده و در نهایت عربستان سعودی را تأسیس کنند.

از طرف دیگر حکومت ایران که تا پیش از انقلاب، ساختار آن به صورت شاهنشاهی بود، ادعایی در خصوص اسلام (حداقل به صورت علنی) نداشت؛ در کنار آن پیشرفت سریع اقتصادی و نظامی ایران در حالی در حال رخ دادن بود که کشورهای همجوار به دلیل ضعف اقتصادی و فقدان حکومت متحد (به عنوان مثال امارات متحده عربی که تا پیش از دسامبر 1971 هفت امارت جدا بود) سعی در مصالحه با ایران داشتند؛ این موضوع تا حدودی در خصوص عربستان سعودی صدق می‌کرد و اگر چه به صورت کلی میان ایران و عربستان روابط گرمی برقرار نبود در عوض تنش جدی نیز وجود نداشت.

با وقوع انقلاب اسلامی ایران شرایط به بدین صورت نماند به دلیل آرمان‌های انقلاب (همچون صدور انقلاب به دیگر ممالک اسلامی ودفاع از مظلومین عالم) همچنین ایدئولوژی پایه گذار این انقلاب (انقلابی مذهبی به همراه رهبری روحانی شیعه) و در طرف مقابل عربستان سعودی که در تلاش برای حراست از سنت دین بوده و ساختار حکومت آن فرد محور (دیکتاتوری) است (که مشابه حکومت پهلوی بود) زمزمه آغاز فصلی تیره و پرفراز نشیب میان دو کشور را می‌داد.


1 پیشینه

"دو کشور ایران و عربستان پیش از از انقلاب اسلامی ایران (دهه 60 و 70 میلادی) به عنوان دو راه نفوذ غرب در منطقه خاورمیانه محسوب شده و وظیفه حفظ ثبات سیاسی منطقه و حمایت از کشورهای حامی غرب همچون کویت، تأمین امنیت آبراه نفتی خلیج فارس، جلوگیری از نفوذ کمونیسم و جنبش‌های چپ‌ گرایانه را عهده دار شدند؛ که در نتیجه باعث شد در روابط خارجی خود نسبت به یکدیگر احتیاط بسیاری کنند در واقع، زمانی که نیروهای انگلیسی در سال 1301 از منطقه خلیج فارس خارج شدند، آمریکا تلاش کرد تا ایران و عربستان را به عنوان متحدان در منطقه خود در آورد و ژاندارم منطقه کند" (جاويدي 1396) هدف آمریکا از اتخاذ این سیاست، حفظ حکومت‌های ایران و عربستان در کنار یکدیگر با هدف جلوگیری از گسترش کمونیسم بود؛ البته این اتفاق صرفا یک همکاری استراتژیک بود و حتی در آن برهه زمانی نیز عواملی همچون استقلال بحرین از ایران (حمایت عربستان از این استقلال) در نهایت موجب ایجاد یک اتحاد و روابط پایدار میان طرفین نگردید.

با وقوع انقلاب اسلامی عملا نظریه دکترین نیکسون که در آن ایران و عربستان را به عنوان دو ستون اصلی معرفی می‌کرد شکست خورد کشورهای خاورمیانه نیز موضع احتیاط را در پیش گرفتند و آمادگی خود را برای برقراری روابط با حکومت جدید در تهران را اعلام کردند اما این صرفا بخشی از ماجرا بود.

انقلاب اسلامی در سال 1357 شرایط خاورمیانه را به طور کلی متحول کرد، برای آن دلائل متعددی مطرح شد؛ مورد اول، انقلاب اسلامی ایران باعث سرنگونی و مشروعیت زدایی یک حکومت پادشاهی بود و این یک زنگ خطر جدی برای حکومت‌های خاورمیانه از جمله عربستان بود که ساختار حکومتی مشابهی با پهلوی داشتند؛ مورد دوم در شعارها و آرمان‌های انقلاب اسلامی نهفته است، یکی از مهم‌ترین شعائر انقلاب اسلامی که مسئولین آن به صورت رسمی و غیر رسمی به آن اشاره داشتند آرمانی تحت عنوان صدور انقلاب بود که تمرکز آن اول دنیای اسلام (ائم از اهل سنت و تشیع) را مورد هدف خود قرار داده بود. مورد بعدی رهبری دنیای اسلام بود؛ بعد از انقلاب اسلامی بسیار پیش می‌آمد و مطرح می‌شد که حال این ایران است که رهبری جهان اسلام را برعهده گرفته است و یا باید به عهده بگیرد، این موضوع برای عربستانی که خود را خادم حرمین شریفین و از همه مهم‌تر ام القرای جهان اسلام می‌دانست غیر قابل تحمل بود از طرف دیگر چالش اصلی عربستان نه با انقلاب اسلامی بلکه با انقلاب اسلامی شیعی بود که برای حکومتی سنی مذهب به هیچ وجه قابل هضم نبوده و نیست. در آخر نیز باید اشاره داشت که انقلاب ایران یک انقلاب ضد آمریکایی بود و درنتیجه کشوری همچون عربستان که به عنوان متحد نزدیک و اصلی آمریکا شمرده می‌شد به نوعی این انقلاب را علیه خود می‌دانست.

مجموعه دلائل فوق باعث شد که اگرچه در ابتدا عربستان روند احتیاط را به عنوان سیاست خارجی خود در خصوص ایران در نظر بگیرد و چندی بعد نیز از آغاز مناسبات با ایران استقبال کند اما کمی بعدتر شرایط تغییر کرد و عربستان چندی بعد سیاست تقابل با ایران را خط مشی خود قرار داد. این موضوع با تشکیل شورای همکاری خلیج فارس در سال 1981 و حمایت عربستان و کشورهای محافظه‌ کار عرب از صدام در جنگ علیه ایران وضعیت را بیش از پیش ملتهب کرد اما این پایان ماجرا نبود و شهادت جمیعت قابل توجه زائران ایرانی در مراسم برائت از مشترکین حج واجب سال 1367 تنش را به اوج رساند؛ هرچند که علیرغم تمامی التهابات رخ داده وضعیت فوق منجر به جنگ نشد و در بدترین حالت قطع روابط دیپلماتیک رخ داد.

شرایط اما پس از جنگ عراق و کویت تغییر کرد، با حمایت ایران از کویت و حفظ لزوم تمامیت ارضی این کشور، یخ ارتباط دو کشور شروع به آب شدن کرد در ادامه نیز طرفین به نوبه خود انعطاف نشان دادند، ایران حداقل به لحاظ گفتمان در خصوص آرمان‌های خود (همچون صدور انقلاب) تغییر ایجاد کرد و آن را از اولویت خود خارج کرد در طرف مقابل نیز پس از به قدرت رسیدن ملک عبدالله به عنوان پادشاه، سیاست خارجی عربستان نیز دستخوش تحول شد و سیاست جدید مبتنی بر پرهیز از ایجاد خشونت بیش‌تر تعریف شد. در ادامه تغییر و تحول در رابطه طرفین می‌توان به سفر وزیر خارجه وقت عربستان، سعود الفیصل، به ایران و در ادامه آن سفر محمود احمدی نژاد رئیس جمهور وقت ایران به عربستان اشاره داشت.

شرایط به همین منوال باقی نماند، آغاز روند بهار عربی، که ایران آن را بیداری اسلامی خطاب می‌کرد، و سقوط حکومت‌های دیکتاتوری عرب (و درگیری عربستان با مشکلات ریز و درشت دنیای عرب) موجب نفوذ روز افزون ایران در منطقه خاورمیانه به خصوص سه کشور عراق، سوریه و لبنان (و بعدها یمن) شد در نتیجه زخم‌های قدیمی طرفین مجددأ سر بر آوردند و تنش میان طرفین به آرامی پر رنگ شد. به دلیل انقلاب‌های رخ داده، در برهه‌ای مقامات سعودی مقصر تمامی اتفاقات را ایران دانسته و به نوعی ایران را دشمن خونی خود یاد می‌کردند و از هیچ تلاشی برای جلوگیری ایران از آبادانی، تعامل با جهان و مواردی این چنین فروگذاری نکردند.

مذاکرات هسته‌ای ایران با 1+5 برای عربستان همواره با بدبینی نسبت به ایران همراه بود؛ عربستان بر این نظر بود که ایران به بهانه مذاکرات هسته‌ای سعی در طولانی کردن روند مذاکرات و پرت کردن حواس جامعه جهانی است تا بتواند در فرصت باقیمانده به سلاح هسته‌ای دست یابد این دیدگاه شرایط را تا جایی پیش‌برد که کشورهای غربی توسط عربستان و امارات و بحرین برای حمله نظامی محدود به تأسیسات هسته‌ای ایران تحت فشار قرار گرفتند. در نهایت نیز با وقوع حادثه منا، حمله به سفارت عربستان در تهران و حمله به تأسیسات نفتی آرامکو (عربستان این حمله را از سمت ایران دانسته و ایران نیز همواره این موضوع را رد می‌کند.) در نهایت باعث شد تعامل طرفین به تاریک ترین حد ممکن برسد، وضعیتی که چندین بار موجب بحث جنگ در میان طرفین شد.

حال در ادامه به برخی از موضوعات اصلی مناقشه و رقابت میان ایران و عربستان خواهیم پرداخت.


2 عراق

عراق همواره یکی از کانون‌های توجه ایران و عربستان بوده است. اولین نقش آفرینی عراق به جنگ با ایران بازمی‌گردد؛ جنگی که با تبلیغات و حمایت‌های سنگین نظامی و اقتصادی همراه بود و تلاش شد به عنوان جنگ عرب و عجم یا سنی شیعه تلقی شود که در نهایت به مدت 8 سال به طول انجامید و با تحمیل هزینه سنگین به طرفین بدون نتیجه ملموس برای عراق (آغاز کننده جنگ) پایان یافت؛ در ادامه نیز با حمله عراق به کویت و در ادامه آن جنگ خلیج فارس اهمیت عراق را دو چندان کرد. در نهایت در سال 2003 ایالات متحده به همراه متحدان خود به بهانه جلوگیری از دستیابی صدام به سلاح‌های کشتار جمعی و چند مورد دیگر به عراق حمله کرد و حکومت صدام حسین سرنگون شد. با حمله آمریکا به عراق و سقوط صدام و جمعیت قابل توجه شیعیان (در حدود 60 الی 65 درصد)، فرصتی تاریخی را برای ایران فراهم آورد تا حضور خود را در معادلات سیاسی عراق مستحکم کند و قدرت در دست احزاب شیعه نزدیک به ایران تثبیت شود. عربستان که به خوبی از این موضوع آگاه بود با حمله آمریکا به عراق شدیدأ مخالفت کرد، علیرغم اینکه دل خوشی از صدام بابت حمله به کویت و احتمال حمله به دیگر کشورهای منطقه نداشت، اما ساختار حکومت عراق را مشابه خود می‌دید (دیکتاتوری)؛ از همه مهم تر صدام دشمن ایران بود. عربستانی‌ها به حدی از این حمله ناراحت بودند که مقامات آن‌ها خطاب به آمریکایی‌ها، "عراق را به عنوان هدیه‌ای با دیس نقره‌ای به ایران یاد کردند."(احسان, سيدحمزه et al. 1394)

با توجه به جمعیت کم‌تر اهل سنت در عراق، عربستان به خوبی آگاه است که احتمال به قدرت رسیدن احزاب سنی تقریبا بعید به نظر می‌رسد به عنوان مثال در جریان انتخابات سال 2015 علیرغم کسب اکثریت کرسی‌ها توسط حزب العراقیه به رهبری ایاد علاوی که به عربستان نزدیک بود، در نهایت با ائتلاف میان حزب دولت قانون به رهبری نوری مالکی و حزب ائتلاف ملی عراق به رهبری سه شخص مقتدی صدر، ابراهیم جعفری و عمار حکیم در نهایت این نوری مالکی بود که توانست به مسند نخست وزیری عراق برسد؛ اما برای عربستان این موضوع هیچگاه قابل قبول نبود چرا که عراق به اولین کشور عربی منطقه تبدیل شد که حکومت دموکراتیک در آن برقرار شد و از همه مهم‌تر زمامداران این حکومت شیعه نزدیک به ایران بودند.

بنا به دلائل فوق بود که عربستان از هیچ تلاشی برای اختلال در عملکرد و کاهش نفوذ ایران در آن کشور فروگذاری نکرد؛ تلاش برای تفرقه میان جوامع اهل سنت و تشیع، حمایت از افرادی که به حزب بعث نزدیک هستند و قصد ورود به دولت را دارند و کمک‌های مالی و تسلیحاتی به عشایر و احزاب اهل سنت را می‌توان از اقدامات عربستان برشمرد. در10 سال اخیر عربستان سیاست خصمانه تری را در خصوص عراق اتخاذ کرده است که از جمله آن می‌توان حمایت (غیر علنی) از همه پرسی استقلال کردستان عراق همسو با منافع اسرائیل، کمک نظامی و مالی به گروه‌های تروریستی از جمله داعش و تلاش برای حفظ نظامیان آمریکایی در عراق به منظور خنثی سازی حضور ایران نامبرد.

در حال حاضر نیز وضعیت سیاسی عراق در شرایط بحرانی قرار دارد، نزدیک به بیش از یک سال از انتخابات پارلمان گذشت تا نمایندگان توانستند در تشکیل دولت جدید به اتفاق رأی برسند و حتی دولت جدید نیز از پشتوانه محکمی برخوردار نیست و این امکان وجود دارد با تغییر موازنه قدرت در پارلمان عملا دولت مشروعیت قانونی خود را از دست داده و مجددأ نیازمند تشکیل دولت جدیدی باشد. تقابل ایران و عربستان در عراق بر دو رویکرد نرم (اشتراکات فرهنگی، مذهبی و نفوذ سیاسی) و رویکرد سخت (تسلیح و تهییج نیروهای مسلح و آموزش نیروهای شبهه نظامی) استوار است که هر دو کشور بنا به اقتضا زمانی و شرایط از هر دو رویکرد استفاده کرده‌اند.


3 سوریه

سوریه نیز همچون عراق از دیگر محورهای مهم رقابت منطقه‌ای ایران و عربستان است؛ حمایت سوریه از ایران در جنگ با عراق آغازگر روابط نزدیک میان این دو کشور بود؛ در آن جنگ ایران توانست با کمک سوریه بخشی از تسلیحات مورد نیاز خود را تأمین کند و از طرف دیگر وجود دشمن مشترک یعنی اسرائیل باعث تحکیم روابط طرفین شد.

اعراب و اسرائیل تا بحال 4 بار به صورت رسمی با یکدیگر وارد جنگ شده‌اند، در نتیجه جنگ شش روزه 1967 (جنگ سوم) اسرائیل توانست بخش مهم و استراتژیک بلندی‌های جولان سوریه را به اشغال خود در آورد و به کم‌تر از 55 کیلومتری دمشق برسد. علیرغم قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد (پس از پایان جنگ) که یکی از مفاد آن به خروج نیروهای اسرائیلی از جولان و بازگشت کشورها به مرزهای بین المللی دو کشور اشاره داشت اما این اتفاق تا بدین لحظه صورت نپذیرفته است به دلیل این اتفاق و شکست سنگین اعراب در آن جنگ لطمه سنگینی به سوریه به رهبری حافظ اسد و مصر به رهبری جمال عبد الناصر وارد شد.

همکاری ایران و سوریه موجب شد ایران بتواند به شیعیان لبنان بیش از پیش نزدیک شود، حمایت کم سابقه ایران و سوریه در جنگ‌های 33 روزه و 22 روزه حزب الله با اسرائیل و همکاری‌های نظامی و اقتصادی با حزب الله از طریق سوریه عمق روابط استراتژیک ایران و سوریه را نشان داد.

پس از حمله ایالات متحده به عراق در سال 2003 و ایده ایجاد سپاه قدس متشکل از نیروهای مشترک کشورهای اسلامی از جمله سوریه، روابط ایران با این کشور وارد مرحله جدیدی شد. از دیدگاه جمهوری اسلامی، سوریه یکی از رکن‌های اصلی محور مقاومت است که در کنار ایران ایستاده و روابط مستحکمی با محور مقاومت دارد؛ به همین منظور پس از آغاز نا آرامی‌ها در سوریه سیاست ایران مبنی بر حفظ سوریه یکپارچه و عدم دخالت بیگانگان و دولت‌های خارجی در کنار اصلاحات اقتصادی و اجتماعی بوده است؛ در ادامه و با توجه به وخیم‌تر شدن شرایط و در نهایت آغاز جنگ داخلی و دعوت رسمی آن کشور از ایران، ایران به حمایت همه جانبه خود از دولت سوریه ادامه داد و حوزه نظامی اعم از اعزام نیروهای مدافع حرم و کمک‌های مستشاری به این مجموعه کمک‌ها افزوده شد.

منافع عربستان در خصوص سوریه دقیقا در نقطه مقابل ایران قرار داشته و دارد. عربستان، دولت سوریه را دولتی علوی می‌داند که نزدیکی آن‌ها به محور مقاومت را به مثابه نزدیکی با تهران ( در واقع هسته‌ی محور مقاومت تهران است) می‌داند. چرا که اتحاد سوریه با ایران و محور مقاومت را در راستای تشکیل هلال شیعی دانسته و از طرف دیگر چون قدرت نظامی و امنیتی لازم برای مداخله مستقیم را نداشت در نتیجه تا پیش از سال 2013 به صورت مخفیانه از گروه‌های معارض سوری، گروه‌های افراطی تندرو سنی و سلفی حمایت می‌کرد و مقامات نیز صرفا به نطق بیانیه بسنده می‌کردند به عنوان مثال می‌توان به بیانیه 7 اوت ملک عبدالله اشاره داشت که در آن "خطاب به دولت سوریه از آن‌ می‌خواهد که ضمن بازگشت به عقلانیت به حوزه تصمیم گیری به کشتار مردم سوریه نیز پایان دهد."(خدابخشی, ازغندی et al. 1399)

در سال 2013 سیاست عربستان در خصوص سوریه دستخوش تغییرات مهمی شد ؛ آن‌ها در آن سال پشتیبانی خود را از گروه ارتش آزاد سوریه اعلام کردند؛ پس از تضعیف ارتش آزاد و عدم دستیابی به اهداف تعیین شده و موفقیت چشمگیر گروه‌های رادیکال همچون جبهه النصره و داعش، عربستان کمک‌های خود را روی این گرو‌ه‌ها متمرکز کرد. تمامی هم و غم عربستان سقوط حکومت بشار اسد به هر قیمتی بود و از هیچ تلاشی فروگذاری نکرد در کنار سیاست کلی عربستان در خصوص سقوط دولت بشار اسد، این کشور در تلاش بود که یک نهاد سیاسی میانه رو را به قدرت برساند و با اینکار موضع خود را در خاورمیانه تقویت کند.

در صورت سقوط حکومت بشار اسد و به قدرت رسیدن افراد مطلوب عربستان، ایران متحمل هزینه بسیار سنگینی خواهد شد و از طرفی مهم‌ترین و تنها متحد عرب خود را از دست خواهد داد (حزب الله به عنوان یک گروه غیر دولتی شناخته می‌شود و در عراق نیز احزاب متحد با ایران هستند) و از آن مهم‌تر ارتباط خود را با متحد دیگر خود یعنی حزب الله لبنان را نیز از دست خواهد داد؛ یکی از موارد مهم که موجب تغییر وضعیت جنگ به نفع دولت سوریه شد ورود روسیه به این جنگ بود و با آغاز همکاری سه جانبه ایران، روسیه و سوریه در ابتدا روند پیروزی ترورسیت‌ها و گروه‌های معارض متوقف شد و سپس به آرامی آزاد سازی اراضی متصرفه توسط آن گروه‌ها در دستور کار قرار گرفت.

در حال حاضر نیز بخش عمده سوریه تحت تسلط دولت مرکزی است، بخش‌های شمالی و شمالی شرقی تحت کنترل نیروهای کرد و بخش‌هایی نیز همچنان تحت مدیریت نیروهای تروریستی باقی مانده است. پس از باز پس گیری بخش عمده‌ای از سرزمین سوریه توسط دولت دمشق، سیاست عربستان نیز مجددأ دستخوش تغییر شد؛ حال مقامات عربستانی در تلاش برای منزوی کردن ایران هستند؛ به عبارت دیگر با مشغول نگاه داشتن ایران در سوریه، ابتکار عمل ایران در خاورمیانه را سلب کنند؛ سیاستی که اسرائیل نیز به آن واقف است و با حملات گاه و بیگاه خود به سوریه به خصوص اطراف دمشق و پایگاه‌های منتصب به ایران در آن راستا عمل می‌کند.


4 بحرین

در نگاه اول شاید چنین به نظر برسد این کشور با داشتن جمعیتی بیش از یک میلیون نفر و مساحتی معدل 700 کیلومتر مربع در مقایسه با دیگر کشورهای خاورمیانه (همچون عراق، سوریه) از اهمیت چندانی برخوردار نباشد اما موقعیت جغرافیایی و فرهنگی این کشور باعث اهمیت دو چندان آن می‌شود؛ بحرین حلقه وصل عربستان از طریق خلیج فارس به تنگه هرمز و آب‌های آزاد است و نقشی محوری در توازن قوا در منطقه دارد؛

خود بحرین نیز روابط ویژه‌ای با عربستان دارد، حکومت بحرین از نظر اقتصاد و امنیت به طور کامل متکی به عربستان است همچنین خاندان آل خلیفه (حاکم بحرین) در اصل از قبایل ساکن نجد واقع در عربستان سعودی هستند در کنار این موضوع پیوند سببی آل خلیفه با آل سعود (ازدواج شیخ حمد بن آل خلیفه پادشاه بحرین با دختر امیر عبدالله بن عبدالعزیز) این مناسبات را به اوج رسانیده است. موارد یاد شده از جمله دلائلی است که باعث شده است عربستان توجه ویژه‌ای به بحرین داشته باشد و کمک‌های بلاعوض همچون افزایش سهم نفت بحرین در حوزه نفتی مشترک ابوسعه و یا ساخت پل 25 کیلومتری ارتباطی در سال 1986 را انجام دهد.

در همین راستا هرگونه التهاب و رخدادی که حکومت آل خلیفه را به مخاطره بی‌اندازد برای سعودی غیر قابل قبول است، به گونه‌ای که بر مبنای دکترین امنیت منطقه‌ای ملک عبدالله بن عبد العزیز، امنیت بحرین از عربستان را غیر قابل تفکیک دانسته و آن را دو جسم با یک روح می‌خواند. دلیل بسیار مهم استراتژیک بودن بحرین برای عربستان، جمعیت تقریبا یکپارچه شیعه بحرین و همسایگی این کشور با مناطق شرقی و شیعه نشین عربستان به عنوان مثال قطیف است و به همین دلیل هرگونه تغییر و تحرک در بحرین را دلیل آغاز بحران داخلی در مناطق شرقی می‌داند موضوعی که هنری کسینجر نیز به آن اشاره دارد و اذعان می‌کند "منبع خطر انقلاب بحرین، ویژگی خاموش نشدنی بودن آن است و خطر انتقال آن به عربستان بسیار نزدیک است." (احسان, سيدحمزه et al. 1394)

با وجود آنکه اعتراضات (انقلاب) مردم بحرین در بسیاری از جهات مشابه سایر قیام‌های مردمی در جهان عرب و شروع این اعتراضات به نوعی مقارن با بهار عربی (بیداری اسلامی) بوده است ولیکن این موضوع به هیچ وجه مورد پذیرش عربستان نبوده و نیست به گونه‌ای که در نهایت پس از وخامت شرایط در بحرین، در 14 مارس 2011 شورای همکاری خلیج فارس با استناد به یکی از بند‌های امنیتی مندرج در شورا اقدام به اعزام نزدیک به 1500 نیرو تحت عنوان سپر جزیره کرد تا ضمن کنترل شرایط، اعتراضات مردمی را نیز سرکوب کنند به موازات اعزام این گروهان، رسانه‌های خبری نزدیک به عربستان همچون العربیه با هجمه‌ی سنگین رسانه‌ای تلاش کرد تا ایران را مقصر شرایط بحرین نشان دهد. (با توجه به شرایط جغرافیایی بحرین عملا امکان کمک به معترضین توسط تهران عملا غیر ممکن بوده است)

پس از مدتی و با بازگشت نسبی آرامش که با سرکوب شدید مردم به دست آمده بود، رژیم آل خلیفه اقدام به دستگیری شیخ عیسی قاسم رهبر شیعیان بحرین کرد و در نهایت در سال 1395 تابعیت بحرینی ایشان سلب شد و در سال 1397 در زمانی که ایشان برای درمان به انگلیس مراجعت نمودند در هنگام بازگشت از ورود ایشان جلوگیری به عمل آمد و ایشان نیز از آن زمان در نجف سکنی گزیدند.


5 یمن

دو کشور عربستان و یمن به دلیل جبر جغرافیایی که در آن گرفتار شده‌اند همواره در سده گذشته برای یکدیگر اهمیت داشتند؛ یمن در نگاه ژئوپولیتیک از جایگاه برجسته‌ای برای عربستان برخوردار است؛ اختلافات سرزمینی طرفین به زمان امپراطوری عثمانی باز می‌گردد (یا به عبارت بهتر استقلال این کشورها پس از فروپاشی امپراطوری عثمانی). اوج اختلافات به نیمه قرن 20ام و رقابت میان خاندان حمید الدین حاکم یمن و آل سعود حاکم حجاز برای بسط و نفوذ و حیطه عمل قدرت خود باز‌ می‌گردد که در نهایت اختلاف مرزی دو طرف موجب لشکر کشی امام یحیی به عربستان گشت. جنگی که نزدیک سال 1930 رخ داد و درنهایت موجب شکست سنگین و حقارت بار لشکر امام یحیی و پیمان طائف شد؛ پیمانی که به موجب آن حکومت یمن متحمل غرامتی سنگین و همچنین چشم پوشی یمن از مناطق ادعایی همچون جیزان، عسیر و ناوان و در طرف مقابل نیز عربستان حاضر به ترک بندر الحدیده گشت. تلخی این اتفاق حتی پس از انحلال حکومت متوکلی یمن و تشکیل دو جمهوری یمن و حتی اتحاد آن‌ها نیز کم نشد و این داغ کماکان در سینه مردمان یمن حضور دارد. کشور یمن یه دلیل قرار گرفتن در شمال تنگه باب المندب از موقعیت استراتژیکی برخوردار است؛ جمعیت این کشور در سال 2012 در حدود 24 میلیون نفر بوده که 97 درصد آنان را مسلمانان (55 درصد اهل سنت و 42 شیعه) و 3 درصد باقی نیز باقی ادیان همچون مسیحیت، هندوها و یهودیان را شامل می‌شود؛ جمهوری متحد یمن در سال 1990 شکل گرفت و علی عبدالله صالح تا سال 2011 بر آن حکومت کرد. موضوعات مختلفی منجر به اهمیت ویژه یمن برای عربستان می‌شود؛ جمعیت 24 میلیونی یمن در سال 2012 در مقایسه با جمعیت 30 میلیونی عربستان در همان زمان، نشان از توده جمعیتی قابل توجه یمن در قیاس با عربستان می‌دهد از طرفی موقعیت حساس تنگه باب المندب به صورت مستقیم بر تجارت شهرهایی همچون جده و یا دمام و جهان تأثیرگذار است؛ جمعیت شیعیان و رشد قابل توجه اندیشه شیعی به ویژه انصارالله باعث نگرانی دائمی عربستان است. بنا به همین دلایل، عربستان هیچگاه خواستار تشکیل حکومتی قدرتمند در یمن نبوده است و در زمانی هم که دو یمن (شمالی و جنوبی) با یکدیگر متحد شدند لرزه بر اندام عربستان افتاد چراکه تحمل تشکیل حکومتی دیپلماتیک را در همسایه جنوبی خود نداشت در نهایت نیز با تلاش‌های فراوان توانست حکومتی دیکتاتور مأبانه به رهبری علی عبد الله صالح را در مسند قدرت قرار دهد و به حمایت سنگین مالی از او بپردازد.

وصیت ملک عبد العزیز "یمن را ضعیف نگهدارید" سرلوحه سیاست خارجی عربستان در خصوص یمن تا بدین لحظه بوده است. به عبارت دیگر عربستان یک یمن قوی را نمی‌پذیرد از طرف دیگر نیز کشوری همچون سومالی که مأمن گروه‌های تروریستی و افراطی باشد را نیز نمی‌تواند تحمل کند در نتیجه همواره تلاش عربستان بر این بود که تسلط کافی را بر روی یمن داشته باشد و از هیچگونه اقدامی چشم پوشی نکرد به عنوان مثال تهدید شرکت‌های تجاری خارجی در خصوص سرمایه گذاری در حوزه‌های نفتی در یمن و یا تهدید به اخراج یمنی‌های مقیم عربستان اشاره داشت؛ در مقطعی عربستان بیش از 750 هزار نیروی کار یمنی مقیم در عربستان را اخراج کرد تا بدین وسیله یمن به ناگاه به افزایش جمعیت نزدیک به 7 درصدی مواجه شود و با سرازیر شدن این افراد در شهرهای بزرگ از جمله صنعا پایتخت، دولت یمن را که خود از مشکل بیکاری گسترده رنج می‌برد با بحران جدیدی مواجه سازد.

اما در نهایت یمن نیز همسو با بهار عربی (بیداری اسلامی) دچار تحول شد و صدای مردم معترض و خسته از شرایط اقتصادی پایه‌های حکومت علی عبدالله صالح را لرزاند و در نهایت نیز صالح را مجبور به استعفا کرد، اما سلسله اتفاقات رخ داده بعد از استعفای او منجر به آغاز به بحران جدید برای یمن شد که در ادامه به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم.

1. ناکامی دولت موقت منصور هادی در تدوین قانون اساسی و برگذاری انتخابات ریاست جمهوری

2. فراگیر شدن اعتراضات مردمی در شهرهای بزرگ

3. بی توجهی به مطالبات مردمی و اتخاذ رویکرد خشن در اعتراضات

4. خودداری نیروهای امنیتی در سرکوب مردم و پیوستن به آن‌ها

مجموعه دلایل فوق به همراه محبوبیت روز افزون انصارالله در نهایت باعث شد که منصور هادی و نخست وزیر در وهله اول استعفا داده و سپس به شهر عدن فرار کنند و انصار الله نیز قانون اساسی جدید را قرائت کند. در ادامه شرایط بیش از پیش ملتهب گردید، کشورهای غربی و عربی در اقدامی همزمان سفارت خانه‌های خود را صنعا تعطیل کردند و منصور هادی نیز استعفای خود را پس گرفت و بحران را به اوج خود رساند.

مداخله نظامی یمن در مارس 2015 تحت عنوان طوفان قاطعیت با حمله ائتلاف کشورهای عربی شامل امارات، اردن، کویت، بحرین، مراکش، مصر و سودان به رهبری عربستان آغاز شد. در ابتدا مداخله ائتلاف صرفا به حملات هوایی محدود بود اما با فرسایش جنگ نام عملیات به احیای امید تغییر یافت و نیروهای پیاده نظام ائتلاف از جمله امارات و عربستان در یمن حضور پیدا کردند؛ هر چند که عربستان در ابتدا قصد داشت در کوتاه‌ترین زمان ممکن صنعا را به تصرف خود در آورده و یا انصارالله را ملزم به پذیرش پیمان مطبوع خودش کند اما چنین اتفاقی رخ نداد و سیاست عربستان مجبور به تحولی کلی گردید و سیاست چند تکه سازی یمن را در پیش گرفت و برای پیشبرد هدف جدید خود نیروهای القاعده را نیز رهسپار کرد؛ در حال حاضر بخش‌های شمال و شمال غربی به مرکزیت صنعا در کنترل‌های نیروهای انصارالله، بخش‌های جنوب و جنوب غربی به مرکزیت عدن در کنترل نیروهای طرفدار ائتلاف و به طور دقیق‌تر امارات و عربستان (دولت مستعفی یمن به رهبری منصور هادی نیز در این شهر حضور دارد) و بخش‌های شرقی در کنترل نیروهای القاعده است.

حال یمن نیز به یکی از عرصه‌های اصلی رقابت میان ایران و عربستان شده است که عربستان به هیچ وجه حاضر نیست بازنده این بازی و شاهد به قدرت رسیدن نیروهای مردمی و به طور واضح انصارالله باشد چرا که در صورت تحقق این موضوع خود را در محاصره هلال شیعی می‌بیند. ایران نیز در طرف مقابل با توجه به نزدیکی فرهنگی مذهبی نیروهای انصارالله و مقبولیت مردمی این حزب از هیچ تلاشی برای حمایت از آن‌ها کوتاهی نخواهد کرد. حال بیش از 8 سال از بحران یمن می‌گذرد شرایط حقوق بشر، کمبود دارو، مواد غذایی در یمن بیداد می‌کند و این کشور را به بزرگترین بحران انسانی در چند وقت اخیر تبدیل کرده است؛ در حال حاضر نیز پیرو توافق صورت گرفته بین انصارالله و دیگر نیروها، بین طرفین آتش بس برقرار است اما همگان بر این نظرند صرف برقراری آتش بس بدون برنامه ریزی برای مذاکرات آینده و توافقات صلح بلند مدت در نهایت محکوم به شکست بوده و آتش این جنگ شعله ور خواهد شد.


6 ساختار حکومت ایران و عربستان از نظر ایدئولوژی

اختلافات ایران و عربستان صرفا به موارد فوق محدود نمی‌شود، به فهرست فوق می‌توان موارد دیگر همچون لبنان، فلسطین، قطر، افغانستان، لیبی، مناسک دینی حج و انرژی هسته‌ای را نیز اضافه کرد؛ حال لازم است ساختار حکومتی ایران و عربستان را از نظر ایدئولوژیک مورد بحث و بررسی قرار دهیم.

6.1 انقلاب اسلامی

ولایت فقیه که در گفتمان انقلاب اسلامی به عنوان هسته‌ی مرکزی شناخته می‌شود، بر اساس نظر امام خمینی حکومتی تشکیل می‌دهد که از منظر قدرت، "بسان قلمرو حکومت پیامبر (ص) و امامان، تام است. به طوری که ولی فقیه، در تدبیر کشور در همه امور حق دخالت و تصمیم گیری دارد. لذا ایشان، معتقد به ولایت مطلقه فقیه بود. مطلقه بودن فقیه به این معانی است: تقید به امور عمومی و حکومت و سیاست، تقید به مصلحت مجتمع اسلامی، عدم تقید به امور حسبیه، عدم تقید به چهارچوب احکام فرعیه الهیه اولیه و ثانویه، یعنی اختیارات حکومت محصور در چارچوب احکام الهی نیست. پس حکومت، بر تمامی احکام فرعیه حتی نماز و روزه و حج مقدم است" (شاهسوند و دیگران، 1396: 68-69) بر این اساس هم باید گفت در گفتمان انقلاب اسلامی، ولایت فقیه عملا ستون اصلی حکومت است و همه‌ی اجزای گفتمان سیاسی اسلامی بایستی بر روی این محور مفصل بندی شوند.

از طرف دیگر "قانون اساسی با توجه به محتوای اسلامی انقلاب ایران که حرکتی برای پیروزی تمامی مستضعفین بر مستکبرین بود، زمینه تداوم این انقلاب را در داخل و خارج از این کشور فراهم می‌کند به ویژه در گسترش روابط بین المللی با دیگر جنبش‌های اسلامی و مردمی می‌کوشد تا راه تشکیل امت واحد جهانی را هموار کند (ان هذه امتکم امه واحده و انا ربکم فاعبدون) (قرآن کریم، سوره انبیا، آیه 92) و استمرار به مبارزه در نجات ملل محروم و تحت ستم در تمامی جهان قوام یابد" (منصور، 1396: 14-15) در نتیجه در زمانی که یکی از اهداف مهم انقلاب اسلامی صدور آن و کمک به ملل اسلامی است در نتیجه مفهوم مقاومت مطرح شده و با عنوان مقاومت اسلامی یا محور مقاومت در حکومت اسلامی جایگاه می‌یابد و در نهایت ابزار اصلی هژمون شدن گفتمان انقلاب اسلامی در خاورمیانه می‌شود.

از نظر گفتمان انقلاب اسلامی "نسبت گفتمان انقلاب با جمهوری اسلامی، نسبت اعم و اخص است به این معنا که الزاما آن چه در جمهوری اسلامی اتفاق می‌افتد عین همان چیزی که در اسلام اتفاق می‌افتد نیست، اما بسیاری از مسائلی که در جمهوری اسلامی اتفاق می‌افتد بازتابی از این گفتمان است. یعنی انقلاب، اعم از جمهوری اسلامی" (فراتی، 1397 : 1)

6.2 سلفی – وهابی

خلافت هسته‌ی گفتمان سلفی را تشکیل می‌دهد؛ به این معنا که بایستی فردی منتخب را از راه‌های مختلف از جمله "استخلاف، حل و عقد، شورا، استیلا، وراثت و ... در این جایگاه قرار گیرد" (قادری، 1392: 22-27) البته وهابیتی که در عربستان وجود دارد با بنیاد سلفی گری متفاوت است؛ حاکمان سعودی هیچگاه ادعای خلافت را مطرح نکردند و به همواره آن خود را خادمین حرمین شریفین معرفی و از این مقام استفاده کرده‌اند. همچنین در این نوع حکومت انتخابات و مردم سالاری بی معنی است و صرفا یک مجلس مشورتی غیر منتخب وجود دارد، موردی که در عربستان سعودی نیز قابل مشاهده است.

بنیادگرایان اسلامی یا سلفی‌ها همواره از محافظه کارترین مسلمانان از منظر سیاسی شناخته می‌شوند و تمامی تلاش و هدف آن‌ها بازگشت به بنیاد‌ها دین یعنی کتاب و سنت است که به واسطه آن موجب "غیر منعطف بودن برداشت آن‌ها از دین و عدم قبول ایدئولوژی‌های غیر اسلامی و نیز قرائت‌های دیگر از اسلام می‌شود" (حسن‌نیا‌مقدم, قايدی et al. 2019)

7 سناریو‌های روابط ایران و عربستان در دهه آینده

با توجه به شرایط خاورمیانه و تدوام اختلافات عمیق ایران و عربستان از نگاه ایدئولوژی و منافع 4 سناریو را می‌توان برای روابط ایران و عربستان در دهه آینده در نظر گرفت.

7.1 همکاری متقابل

در این سناریو عواملی همچون دین، میانجی گری کشورهای خاورمیانه (همچون عراق و عمان)، چشم پوشی از ایدئولوژی‌های منسوخ شده و گفتگو مستقیم در خصوص اختلافات منطقه‌ای در نهایت موجب آرام شدن تنش‌ها و آغاز فصل جدیدی از روابط و همکاری طرفین (مواردی همچون بازگشایی سفارتخانه‌ها) خواهد شد.

7.2 جنگ

اختلافات دینی و هویتی (قومی)، تلاش ایران برای تشکیل هلال شیعی و در طرف مقابل تلاش عربستان در جهت نا امن سازی ایران و تحریک برخی کشورهای خارجی و موضوع انرژی هسته‌ای از جمله دلایلی هستند که می‌توانند سرنوشت دو کشور را به جنگ (محدود و یا بلند مدت) ببرد؛ علیرغم اینکه شاید اکثر کشورهای خاورمیانه خواهان تثبیت وضعیت فعلی باشند اما سود برخی کشورها (همچون اسرائیل) در تضعیف ایران انکار ناپذیر است. البته که تا زمانی که طرفین به سلاح هسته‌ای دست نیافته باشند امکان بروز جنگ بسیار بیش‌تر است چرا که کشوری که بیننده تلاش‌های طرف مقابل برای ساخت سلاح هسته‌ای باشد، جنگ را به عنوان یک راهکار برای جلوگیری دستیابی آن کشور به سلاح هسته‌ای می‌بیند؛ از طرف دیگر در صورت دستیابی یک کشور به سلاح هسته‌ای، رقابت هسته‌ای عظیمی در میان کشورهای خاورمیانه (جهت دستیابی به سلاح هسته‌ای چه از طریق تهیه آن از طریق دیگر کشور‌ها و چه بومی سازی آن) ایجاد خواهد شد که به موجب آن خود به عنوان یک عامل بازدارند خواهد بود.

7.3 تیرگی یا قطع روابط

هلال شیعی، ادعای ام القری، بهار عربی (بیداری اسلامی)، مذهب، رقابت تسلیحاتی، انرژی هسته‌ای، نژاد پرستی، حوادث غیر مترقبه (همچون فاجعه منا)، اقدامات افراط گرایانه (اعدام شیخ نمر)، عدم کنترل نیروهای تندرو (حمله به سفارت عربستان در تهران) در نهایت موجب این سناریو خواهد شد، وضعیتی که در 6 سال گذشته میان ایران و عربستان برقرار بوده است. پس از حمله به سفارت عربستان روابط طرفین به صورت کامل قطع شد حتی از اعزام زائران حج واجب نیز جلوگیری به عمل آمد و پس از طی شدن مدت زمان قابل توجهی اعزام زائران به حج تمتع از سر گرفته شد؛ در حال حاضر شواهد نشان دهنده انطباق این سناریو در دهه‌ی آینده خواهد داشت و صرفا تیرگی تشدید، قطع و یا تلطیف خواهد شد. (و امیدوار باید بود به جنگ منتهی نشود.)

8 راهکارهای برون رفت

با توجه به بررسی سناریوهای روابط دو کشور در دهه و توضیح تعداد محدودی از تضادهای هویتی، ایدئولوژی و منافع حال لازم است راهکار‌هایی جهت برون رفت آن ارائه کرد چرا که از نظر بسیاری از اندیشمندان، مقاله‌ای که در حوزه علوم سیاسی و روابط بین الملل به نگارش می‌رسد بایستی یک دید و راهکار به سیاستمداران ارائه کند در غیر اینصورت فاقد ارزش واقعی است.

8.1 کوتاه مدت

- مهم‌ترین راهکار خویشتن داری سیاسی است، پرهیز از اتخاذ تصمیمات التهاب آفرین، گفتگوهای دو طرفه، تساهل در مدیریت‌ تنش‌ها در کنار پذیرش حوزه‌های نفوذ طرفین (حداقل به صورت موقت) از جمله مواردی است که می‌تواند در بازه کوتاه مدت پاسخگو باشد.

- کنترل جریان سازی‌های رسانه‌ای تحت مدیریت طرفین (به خصوص که رسانه‌های فارسی زبان تحت مدیریت عربستان سعودی به جایگاه قابل توجهی در میان ایرانیان دست یافته‌اند)

- بازآفرینی نقش طرفین در بازار انرژی و سازمان اوپک

8.2 بلند مدت

- مهم ترین قدم برای آغاز یک برنامه بلند مدت ایجاد اعتماد میان طرفین است برای این اتفاق لازم است طرفین، دیدگاه ایدئولوژیک خود را مورد بازنگری و تعدیل قرار دهند.

- طرفین لازم است در مواردی که رویایی علنی و یا نیابتی دارند همچون یمن و عراق با هم وارد مذاکره مستقیم بدون قید و شرط شوند.

- لازمه درک طرفین از نگرانی‌ها و دغدغه‌های طرف مقابل و تعامل با یکدیگر جهت رفع آن‌ها

9 نتیجه گیری

"صفحه بین المللی مانند صفحه شطرنجی است که هر بازیگر عاقلی با تخمین واکنش حریف دست به تغییر مهره خواهد زد، به گونه‌ای که در معرض کیش و مات قرار نگیرد. از این منظر روابط بین الملل گونه‌ای از بازی‌هاست، با این پیش فرض که هر بازیگر عاقل درصدد برد و افزایش سود خود است و به همان نسبت از باخت نگران است."(بخشی, احمد et al. 1399) سیاست و هدف هر بازیگر بیشینه سازی سود خود است در برخی موارد تحقق این مورد به قیمت کاهش سود دیگر بازیگر (یا بازیگران) خواهد شد که به این حالت قاعده بازی با جمع جبری صفر یاد می‌شود؛ به عبارت دیگر بازی جمع جبری صفر، یک مدل ریاضی از وضعیتی است که سود یک طرف، دقیقا برابر با زیان طرف مقابل است. اگر مجموع سود‌های شرکت کننده‌ها با هم جمع شود و مجموع زیان از آن کم شود، حاصل برابر صفر خواهد بود. این موضوع به خوبی وضعیت ایران و عربستان را نشان می‌دهد. عربستان رقابت با ایران را بر اساس حاصل جمع جبری صفر می‌نگرد. بنابراین، هر اقدامی از سوی جمهوری اسلامی ایران را به مثابه اقدامی بر علیه منافع خود تلقی می‌کند و از هر اقدامی برای خنثی سازی آن فرو گذاری نمی‌کرد؛ این موضوع تا مدتی قبل نیز صدق می‌کرد و با هر عملی که ایران انجام می‌داد (اعم از حضور در سوریه، لبنان، یمن) بایستی در انتظار عکس العمل عربستان نیز می‌بود.

از طرف دیگر بعد از به قدرت رسیدن محمد بن سلمان در ابتدا شاهد ادامه سیاست پادشاهان قبلی آل سعود یعنی امنیتی و نظامی بودیم؛ سیاست سنتی عربستان که از سال‌های دور بدون تغییر باقی مانده بود و این به خوبی در حوزه‌های رقابت طرفین قابل مشاهده است به عنوان مثال در یمن، انصارالله را نه تنها متحد ایران بلکه شیعیان مجوس خطاب می‌کردند و با هجمه‌ی سنگین رسانه‌ای و نظامی و مالی تمام تلاش خود را بر روی قلع و قمع آن‌ها متمرکز کرده بودند، کمک بی‌دریغ به مسلحان و معارضان سوری به منظور سقوط حکومت بشار اسد، گروگان گیری سعد حریری نخست وزیر وقت لبنان و اجبار او به کنار گیری از آن صندلی، حمایت از احزاب سنی در کشورهایی همچون عراق و لبنان را می‌توان نام برد؛ اما مدتی بعد و به خصوص با توجه به حمله پهپادی انصارالله به آرامکو (که عربستانی‌ها آن را به ایران ربط دادند)، سیاست روابط خارجی عربستان به طور کلی دچار تغییر و تحول شد؛ پس از آن حمله، بن سلمان از آمریکا انتظار داشت با توجه به سرمایه گذاری سنگین عربستان در ایالت متحده (اعم از خرید اوراق قرضه و سلاح)، آمریکا در مقابل این حمله واکنش نشان دهد که این اتفاق در نهایت رخ نداد؛ در حال حاضر سیاست عربستان در خصوص روابط خارجی و خاورمیانه از امنیتی نظامی به سیاست به مراتب پیچیده‌تر امنیتی اقتصادی تغییر کرده است؛ حال عربستان در خصوص عراق، سیاست دوگانه سازی سنی و شیعه و تلاش برای دو قطبی سازی آن کشور را کنار گذاشته و به سمت سرمایه گذاری، مشوق‌های مالی و تعامل با تمامی احزاب اعم از شیعه و سنی متمایل شده است. این موضوع را در خصوص لبنان بحران زده نیز می‌توان مشاهده نمود؛ عربستان که خود یکی از دلائل اصلی بروز بحران اقتصادی (و ورشکستگی) لبنان بود و تسلط خود را در ادامه بحران در آن کشور می‌دید، رویه خود را در خصوص این کشور تغییر داده و حال موفقیت خود را در سرمایه گذاری در این کشور می‌بیند.

تغییر سیاست خارجی عربستان محدود به خاورمیانه نیست بلکه آن را می‌توان در تمامی ارکان‌های سیاست خارجی مشاهده نمود به عنوان مثال در جنگ نفتی سال 2020، در سالی که به خاطر همه گیری بیماری کرونا اقتصاد جهانی دچار رکود شده بود متعاقب آن تقاضای خرید نفت نیز کاهش یافت؛ عربستان در چارچوب اوپک پلاس به روسیه و دیگر کشورها پیشنهاد کاهش تولید نفت به منظور کنترل قیمت‌ها را می‌دهد روس‌ها در جواب با این اقدام مخالفت کرده و آن را زود و پیش دستانه عنوان کردند، حال عربستان که به عنوان یک غول نفتی شناخته می‌شد ابتکار عمل را به دست گرفت. یکی از راه‌های استخراج نفت در آمریکا استخراج شل یا اصطلاحا صخره‌ای است (که در مقایسه با دیگر روش‌ها هزینه بر تر است)؛ در سال 2020 علیرغم کاهش ارزش نفت، تولید نفت شل ادامه یافت اما عربستان در آن سال پس از ناکامی در به کرسی نشاندن ایده خود در اوپک پلاس، با افزایش قابل توجه تولید نفت در کنار ارائه تخفیفات سنگین به خریداران به قدری قیمت نفت را پایین آورد که دیگر استخراج نفت شل به دلیل هزینه‌های آن توجیه اقتصادی نداشت و عملا متوقف شد؛ حتی در برهه‌ای قیمت نفت در آمریکا به دلیل هزینه‌هایی همچون نگهداری و حمل نقل آن منفی شد؛ در آن مقطع بن سلمان با انجام این اقدامات به آمریکا و روسیه نشان داد عربستان سعودی به عنوان بازیگر تأثیر گذار در امنیت انرژی است و نباید آن را نادیده گرفت. مورد دیگر در زمان بازگشت تحریم‌ها علیه ایران در زمان دونالد ترامپ، به موازات اینکه ایران مشتریان خود را از دست می‌داد عربستان نفت خود را به مشتریان سابق ایران ارائه می‌داد و با اینکار هم اتحاد خود را با آمریکا تحکیم می‌کرد و هم در ادامه روند دشمنی با ایران اهداف خود را پیش برد حال عربستان با گذر از گذشته هم اکنون دارای راهبرد در سیاست خارجی خود است.

در طرف دیگر، ایران در دهه گذشته دستاوردهای مهمی در منطقه داشته است؛ حضور لازم و به موقع در سوریه و عراق باعث جلوگیری نابودی این دو کشور و به قدرت رسیدن اسلامگرایان افراطی شد، پیروزی حزب الله در جنگ با اسرائیل، حضور در یمن و توسعه زیرساخت‌های نظامی را می‌توان از مهم‌ترین دستاوردهای دهه‌ی اخیر ایران نامبرد.

سیاست خارجی ایران در چند دهه گذشته تغییر محسوسی نداشته و صرفا گفتمان آن متناسب با هر دولتی که به قدرت رسیده متفاوت بوده است که یکی از مشکلات اصلی نیز همین است، عدم هم صدایی حکومت ایران خود موجب سردرگمی سیاستمداران کشور‌های دیگر در خصوص ایران و در نتیجه بی اعتمادی آنان می‌شود؛ به عنوان مثال در دوران تصدی آقای روحانی به عنوان ریاست جمهوری ایران در زمانی که یکی از اهداف مهم دولت تعامل با جامعه جهانی و تمرکز کشور بر روی مذاکرات 5+1 متمرکز بوده، به واسطه حوادث سقوط جرثقیل در محوطه کعبه و فاجعه منا، اظهارات برخی از مسئولان ایرانی در خصوص محرومیت عربستان از مدیریت حرمین شریفین و سپردن آن به یک شورای مشتکل از کشورهای اسلامی عملا باعث ریختن هیزم بر آتش این اختلافات شد. (البته که کارشکنی‌های طرف عربستانی در تحویل پیکر شهدای منا نیز بر افزایش دشمنی طرفین در آن برهه زمانی را نمی‌توان نادیده گرفت.).

واقعیت حال حاضر این است که علیرغم تمامی دستاوردهای ایران در یک دهه گذشته، شرایط به نفع این کشور نیست؛ حال که سوریه توانسته عمده اراضی از دست رفته خود را بازیابد و به یک ثبات نسبی برسد باید بازسازی شهرهای خود را آغاز کند و برای این موضوع نیاز مبرمی به سرمایه گذاری خارجی دارد؛ موضوعی که عربستان و امارات به خوبی به آن آگاهی دارند و پیشنهادات خود را ارائه کرده‌اند. این در حالی است که ایران درگیر مشکلات عدیده اقتصادی در داخل کشور است و امکان ارائه چنینی پیشنهاداتی حداقل در ابعاد عربستان و امارات را ندارد و این خود زنگ خطری برای ایران است. در واقع ایران در یکی دو سال گذشته به قدری درگیر مشکلات اقتصادی و داخلی شده است که دیگر ابتکار عمل خود را در خصوص خاورمیانه از دست داده است این موضوع را در عراق می‌توان مشاهده کرد.

با توجه به شرایط فعلی در صورتی که اتفاق خاصی رخ ندهد و شرایطی تغییر نکند روابط طرفین به همین منوال یعنی تیرگی و قطعی روابط باقی خواهد ماند و این در آینده در صورت عدم تغییر وضعیت ایران در جامعه بین المللی و در کنار آن اوج گیری بحران اقتصادی این کشور در نهایت به ضرر ایران تمام خواهد شد و هیچ بعید نیست به مرور دستاورد‌های خود را از دست بدهد؛ به همین منظور پیشنهاد پژوهشگران برای ایران انتخاب راهکارهای کوتاه مدت و کاهش تنش و در ادامه آن آغاز مذاکرات برای از سرگیری روابط است.

این موضوع برای عربستان نیز صدق می‌کند؛ اگر چه عربستان در شرایط اقتصادی بهتری قرار دارد اما با توجه به پروژه‌های در دست اجرا در داخل کشور همچون پروژه شهر نئوم، لاین و همچنین جمعیت جوان و البته نرخ بیکاری بالا، عربستان لازم دارد تا جای ممکن از هزینه‌های اضافی جلوگیری کند شاید یک از بارز ترین نمونه‌های هزینه‌ی بی ثمری که عربستان را در مضیقه قرار داده می‌توان به جنگ یمن اشاره کرد جنگی که نزدیک به 8 سال به درازا کشیده و عربستان را متحمل هزینه‌ی سنگینی کرده که عملا دستاورد محسوسی به غیر از کنترل عدن نداشته است در کنار آن حاکم فعلی عربستان یعنی محمد بن سلمان (هرچند که به لحاظ ساختار سیاسی ملک سلمان پادشاه است)، بر خلاف حاکمان گذشته سعودی، رهبری سنت گرا نیست و در تلاش برای گسترش متحدین خود و بسط آن‌ها از غرب تا شرق دارد شاید ایران و عربستان به زودی نتوانند متحد استراتژیک شوند اما همین تغییر تفکر در صورت استفاده طرفین نوید آینده‌ای بهتر را خواهد داد.


منابع

  • رضا سیمبر، دانیال رضاپور، صدیقه آذین (1399)، "سیاست جمهوری اسالمی ایران در قبال کشورهای شورای همکاری خلیج فارس"
  • مجید عباسی، حمیدرضا حمیدفر (1399)، "اتحاد عربستان سعودی و اسرائیل با آمریکا و پیامدهای آن بر
  • موازنه قدرت و نفوذ جمهوری اسالمی ایران در خاورمیانه"
  • محمد صادق کوشکی، مهدی بیژنی(1399)، "بررسی علل تلاش عربستان برای امنیتی سازی فعالیت
  • صلح آمیز هسته‌ای ایران"
  • لیلا خدابخشی، علیرضا ازغندی، داوود هرمیداس باوند(1399)، "سیاست خارجی ایران و عربستان درباره تحولات سوریه"
  • قدرت احمدیان، ندا کهریزی(1400)، "ایران و عربستان؛ بلوغ منازعه و سناریو دوگانه مذاکره - فاجعه"
  • نوذر شفیعی، فرهاد قنبری(1396)، "تبیین روابط ایران و عربستان در چارچوب مفهومی جنگ سرد"
  • پرویز نادری نسب(1386)، "چالش‌های روابط جمهوری اسلامی ایران و عربستان در منطقه"
  • سید جلال دهقانی فیروز آبادی، فرزاد رسمتی، فرهاد دانش نیا(1400)، "چشم انداز روابط ایران و عربستان؛ سناریوهای آینده و راهکارها"
  • رقیه جاویدی، غلام رضا بهروزی لک(1396)، "سناریوهای دهه آینده روابط ایران و عربستان "
  • احسان خضری، سید حمزه صفوی، امید پرهیزکار(1394)، "ریشه‌یابی منازعات ایران و عربستان (مطالعه موردی سه کشور عراق، بحرین و یمن)"
  • محمد رضا فرجی(1399)، "راهبردهای سیاست خارجی در وضعیت گذار قدرت: ایران و عربستان سعودی"
  • جعفر پارسایی(1400)، "کاربست الگوهای مدیریت بحران روابط منازعه آلود ایران و عربستان"
  • امین روان بد، ابراهیم ارم(1399)، "تأثیر امنیت بر رقابت بین ایران و عربستان سعودی"
  • جعفر پارسایی(1400)، "واکاوی عوامل واگرایی و تقابل در روابط ایران و عربستان"
  • سید جعفر حسینی، عباسعلی طالبی(1400)، "جایگاه راهبردی یمن در سیاست خارجی عربستان"
  • محمد رضا قائدی، محمد رضا دهشیری، عباس حسن نیا مقدم، گارنیه کشیشیان سیرکی(1398)، "بررسی تطبیقی-تحلیلی گفتمان های رقیب در خاورمیانه: مطالعه موردی گفتمان های انقلاب اسلامی ایران، اخوانی سکولار ترکیه و سلفی-تکفیری عربستان سعودی"
  • حسن احمدیان(1399)، "گذار عربستان از دولت وهابی به وهابیت دولتی"
  • محمد حسین حسینی، محمد رضا دهشیری(1395)، "ژئوپلیتیک منطقه و روابط ایران و عربستان"
  • محمد رجبی، احمد محمدی(1397)، "عربستان سعودی و تهدید امنیتی جمهوری اسلامی ایران"
  • رضا امیری مقدم، سید جواد امینی، محسن نوروزی، داود فیاضی(1397)، "سناریوهای راهبردی روابط جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی در افق 2030 میلادی"
  • علی علیزاده، حامد کاظمی(1399)، "اقتصاد سیاسی عربستان سعودی در دریای سرخ"
  • رشید رکابیان، رسول انگزی(1400)، "همگرایی و واگرایی جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی بر سیاست خارجی دولت آمریکا در قبال ایران (با تاکید بر راهکارهای رسانه ای)"
  • احمد بخشی، حسین فرزانه پور، علی اکبر یاری القار(1399)، "ایران و عربستان سعودی: بهره وری از نیروی هژمونیک ساز نفت لزوم تغییر قاعده بازی از معمای زندانی به معمای شکار گوزن"
  • یدالله کریمی پور، حسین ربیعی، سید محمد یعقوبی(1398)، "بررسی زمینه‌های همگرایی و واگرایی ایران و عربستان در چارچوب جغرافیای صلح"
  • محمدی حسین جمشیدی، محسن اسلامی، محمد داوند(1398)، "پردازش الگوی امنیت راهبردی در تحلیل تهدیدات عربستان سعودی علیه جمهوری اسلامی ایرانپردازش الگوی امنیت راهبردی در تحلیل تهدیدات عربستان سعودی علیه جمهوری اسلامی ایران"
  • مهدی علیخانی، سید رضی عمادی(1400)، "روابط آمریکا و عربستان سعودی در دوره ریاست جمهوری جو بایدن؛ عوامل تعیین کننده و پیامدها (با تاکید بر پیشنهادهای رسانه ای)"
  • امیرمحمد حاجی یوسفی، سید محمد علی حسینی زاده، احسانه محمدی(1397)، "هویت، قدرت، امنیت، جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی"
  • مهناز گودرزی، مرتضی همتی، شهروز ابراهیمی(1399)، "سیاست موازنه سازی عربستان در برابر ایران در یمن"
  • مریم حسینی، مرضیه الوند(1399)، "تحلیل سیاست خارجی تهاجمی/ کنشگرانه عربستان از منظر رئالیسم نئوکلاسیک"
  • احسان, خ., ص. سيدحمزه پ. امين (1394)، "ريشه يابي منازعات ايران و عربستان (مطالعه موردي سه کشور عراق، بحرين و يمن)."
  • بخشی, احمد, ف. پوری. القار (1399)، "ایران و عربستان سعودی: بهره‌وری از نیروی هژمونیک‌ساز نفت لزوم تغییر قاعدة بازی از معمای زندانی به معمای شکار گوزن."
  • جاويدي, ب. ل. (1396)، "سناريوهاي دهه آينده روابط ايران و عربستان."
  • حسن‌نیا‌مقدم, قايدی, ‌دکتر‌محمدرضا, دهشیری, ‌دکتر‌محمدرضا, کشیشیان‌سیرکی و ‌دکتر‌گارینه (2019)، "بررسی تطبیقی-تحلیلی گفتمان‌های رقیب در خاورمیانه: مطالعه موردی گفتمان‌های انقلاب اسلامی ایران، اخوانی سکولار ترکیه و سلفی-تکفیری عربستان سعودی."
  • خدابخشی, ازغندی, ه. باوندداوود (1399)، "سیاست خارجی ایران و عربستان درباره تحولات سوریه (2019-2011)."
  • شاهسوند بغدادی، پریچهره، حامد عمویی و الهام حسینخانی (1396)، "مقایسه اندیشه‌های سیاسی شیخ فضل الله نوری و امام خمینی (ره) درباره حکومت در زمینه‌های مبانی فقهی، حدود اختیارات، نقش روحانیت، مشروعیت، مصلحت و قانونگذاری"
  • فراتی، عبدالوهاب (1397)، "گفتمان انقلاب اسالمی و مدلوالت تئوریک آن"
  • منصور، جاهنگیر (1396)، "قانون اساسی جمهوری اسلامی"
سیاستایرانعربستانخاورمیانهجنگ
دانشجوی سابق، جا مانده از دانش از نظر خود شاغل و علاقه‌مند به نوشتن با قلبی شکسته که دوایی برایش نیافت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید