این خلاصه برداشت من از یک گفتگوی با همگروهیهای جاوا تاک هست. (https://t.me/Java_Talks_IR)
اول از همه خیلی ممنونم از دوستانی که در این گفتگو شرکت کردن. بعدش میدونم این متن کلی جای بهبود داره! ولی برای جلوگیری از پشت گوش انداختن گفتم هرچی که هست فعلا انجامش بدم. از شما هم درخواست دارم اگه نکتهای میبینید که گفتنش خالی از لطف نیست رو کامنت کنید.
از اونجایی که همیشه علاقه به اصل مطلب دارم، همین اول به تکنیکهایی که تو جلسه بین صحبتها رد بدل شد اشاره میکنم. ما فک کردیم که با این تکنیکها میتونیم درخواست افزایش حقوق موثرتری بدیم.
۱- آروم آروم به روشهایی که بلد هستیم سعی کنیم به گوش کارفرما برسونیم که انتظار افزایش حقوق داریم و حدودن n تومن مد نظرمون هست. (آماده سازی ذهنی)
۲- روی خودمون کار کنیم و ویژگیهای فردی ارایه (شوآف) رو تقویت کنیم.
۳- راندمان خودمون رو بالا ببریم تا ارزشمون بالا بره، بعضی از دوستان معتقند که هیچ تکنیکی خاصی وجود نداره و با راندمان خیلی بالا میشه حقوق بهتری داشت که به نظر درست نمیاد، چراکه بدیهیع که اگه ما در بازه یک ماه با چندین شرکت مصاحبه کنیم پیشنهادهای حقوقی متفاوتی میگیریم در صورتی که ما همون آدم قبلی هستیم (البته میدونیم که وضعیت مالی شرکتها هم موثره) ، و البته تکنیک وجود داره و موثره پس ما باید سعی کنیم اون تکنیکها رو یاد بگیریم و استفاده کنیم. مثلا ما میتونیم هر از چندگاهی از همکاران و دوستامون بپرسیم که برای افزایش حقوق چطوری درخواست میدن، شاید ی تکنیکی بلد باشن که ما نمیدونیم.
۴- مسئولیتها و خلاهایی رو که توی شرکت هست رو شناسایی کنیم و به کارهایی که در حیطه وظایف ما نیست رو ی سرک بکشیم و اگر میتونیم خدماتی در اون زمینه بدیم به کارفرما بعنوان سرویسهایی که از دستتون برمیاد اشاره کنیم و نشون بدیم که درخواست افزایش حقوقتون الکی نیست و میتونیم مفیدتر باشیم.
۵- در جلسات مختلف تا میتونید آروم آروم به کارهایی که کردیم اشاره کنیم و خدماتی که ارائه دادیم و فواید وجودمون رو به یاد دیگران بندازیم تا ی چهره مثبت از ما به جا بمونه. ی کاری که خیلی میتونه از ما چهره مثبتی بسازه اینکه که در غیاب (یا حتا حضورشون) از خوبیها و لطفهایی که به ما کردن یاد کنیم (خیلی موثره).
۶- ی گزارش از فعالیتهامون جمع و جور کنیم و در حین صحبت (برای درخواست افزایش حقوق) به همراه توضیح شرایط جامعه و وضعیت مالی مورد نیازمون، گزارش رو ارایه بدیم و درخواست را مطرح میکنیم. اگر قبول کردن که عالیه و اگر گفتن نه نق نزنیم در کمال احترام و تشکر جلسه رو ترک کنیم و گزینههای روی میزمون رو بررسی کنم.
به نظر دونستن حقوق دیگران خیلی کمک کننده نیست چرا که ممکنه باعث پراکنده شدن تمرکز ما از خودمون میشه و اگرم حقوق دیگران رو میدونیم نباید اهرمی باشه برای مذاکره کردن برای افزایش حقوق: ینی نریم تو جلسه بگیم فلانی چون اونقد حقوق میگیره ما هم باید اینقد بگیریم و فلان، چون نه تنها حقوقمون افزایش پیدا نمیکنه بلکه به کارفرما نشون میدیم که چقد شخصیت خام و رشد نکردهای داریم و ی نکته دیگه اینه که ما توی جایگاه مسئولین استخدام شرکت نیستیم که بتونیم تصمیم بگیریم چه کسی به چه دلیلی باید چقدر بگیره، شاید به دلایل خاصی به فردی حقوق خوبی میدن: مثلا یکی از بستگانش ی ارتباطاتی داره و یا هزاران دلیل مهمل دیگه که البته متاسفانه از هیچ سازمانی بعید نیست. نمیخوام بگم فقط ایرانه، چون تو کشورهای دیگه هم هست.
درباره جایگاه خودمون در شرکت دچار اشتباه نشیم، بعضیها فکر میکنن که خیلی کارمندی کلیدی هستن و میتونن چوب لای چرخ کارای شرکت بذارن و البته شاید هم مهم باشن ولی ما باید کلا تلاش کنیم که مفدی باشیم و همچنین باید بفهمیم چقدر اهمیت داریم و اصلا ارزشمون توی بازار کار چقدره؟ برای این کار هم میتونیم هر از چند گاهی مصاحبه بریم و با دونستن نقاط قوت و ضعف ی ارزیابی حدودی از سطح خودمون و ارزش بازارمون داشته باشیم.
کیفیت کار: بررسی توانایی های کارکنان و رتبه بندی اونها کار هزینه بر و سختی هستش و به این راحتیها شرکت های ایرانی تلاشی برای رده بندی کارمندان انجام نمیدن پس شوآف کردن و نمایش خود میتونه خیلی کاربردی باشه.
کارهای مختلف رو تست کنیم، توی بیزنس های متفاوت چراکه باعث رشد خودمون هم خواهد شد و در آینده میتونیم از تجربیاتمون توی بیزینسهای مختلف استفاده کنیم. البته این به این معنا نیست که هرسال جامون رو عوض کنیم، بلکه باید ی بازه معقولی برای این کار داشته باشیم که به نظر میرسه بازه ۳ تا ۵ ساله مناسبه.
اگر زیاد جابهجا شده باشیم کارفرما احتمالا اینطوری برداشت میکنه که این کارمند احتمالا به زودی بعد از شروع کار، از ما جدا خواهد شد و علاقهای به استخدام و حتی چانهزنی برای افزایش حقوق نخواهد داشت. پس حواسمون رو جمع کنیم و تند تند جامون رو عوض نکنیم.
شرایط زندگی هرکسی مختص خودش هست و همه ما از اتفاقاتی که در درون زندگی دیگران در جریانه خبر نداریم، ممکنه دوستان یا همکارانی داشته باشیم که بخاطر وام و کرایه خونه و هزینههای دیگه زندگی در حالت اورژانسی قرار گرفتن و باید هرطور که شده کاری رو بدست بیارن تا بتونن از اون شرایط عبور کنن پس وضعیت هرکس برای پذیرفتن شرایط شرکت متفاوته ما نمیتونیم بگیم فلانی چرا با نصف حقوق معمول بازار راضی شده کار کنه و در حال خراب کردن بازار کار هستش و بین خودمون و دوستانمون بگیم نباید فلانی با این قیمت کار کنه و داره شرایط بازار رو خراب میکنه! دست آخر ما باید حساب کتاب خودمون رو بکنیم و بجای صحبت درباره دیگران روی خودمون تمرکز کنیم.
اگر ی جایی داره حقوق زیاد میده و کار زیادی از ما نمیخواد ممکنه دلیلش ما نباشیم و نیازمندی خود اون شرکت باشه که بخاطر شرایط بحرانیش داره تلاش میکنه که بیزینسش رو نجات بده و بعد از نجات دادن بیزینس ممکنه که ما رو با آوردن عذر و بهونه خیلی راحت دور بندازه.
اخلاق حرفهای چیه؟ میشه به مرور و با تجربه به ی سری استانداردهای اخلاق کاری رسید. به نظر اگه بتونیم به ی سریهاشون پایبند باشیم تجربه کار رو برای خودمون و کارفرما بهتر میکنیم. مثلا:
۱- رو راست بودن
ی مثالش توی مورد صحبت ما مثلا: از همون اول میگیم که اینقد تلاش کردم و این گزارش کاری من هست و شرایط زندگی من اینه و اینقد میخوام، نتیجه سه حالت خواهد بود:
- قبول میکنن که خیلی عالیه و تبریک میگم.
- میگن نه! و بازم تبریک میگم چراکه تکلیف مشخصه و باید دنبال جای دیگه باشیم.
- حالت ابهام: این حالت خیلی زیاد و بیشتر شرکتها در زمان استخدام چون در حال بررسی چندین کاندید در وضعیت معمول و غیر اورژانسی هستن، نه میخوان شما رو از دست بدن و نه میخوان به زودی کار رو تموم کنن و میخوان بهترین انتخاب رو داشته باشن، پس منتظر میشن تا شاهماهی گیرشون بیاد. در این حالت خب ما هم باید تکنیکهایی رو که بلدیم استفاده کنیم، چون ما هم از وضعیت بلاتکلیفی خوشمون نمیاد مگر اینکه ما هم کار خودمون رو داشته باشیم و جاپامون محکم باشه (ینی فعلا توی شرکتی که هستیم داریم کارمون رو میکنیم)
۲- با بهترین کیفیت ممکن کار کردن
مثال دنیای واقعی: اگر من خودم رو در حد ۳۰ میلیون تومن حقوق گرفتن می بینم و شرکت فقط ۲۰ میلیون میده من به همون اندازه کار کنم؟ این باعث ضعیف شدن خودمون میشه و در نهایت اگر تصمیم برای تعدیل نیرو بگیرن ما در اولویت هستیم و جدای از اون ما با این کار داریم عزت نفس و اعتماد به نفسمون رو پایین میاریم، تفاوت هست، بین اینکه تجربه دیگران از همکاری با ما ی آدم حرفهای و کار درست باشه با اینکه دیگران تجربه اینو داشته باشن که فلانی با اینکه بلده ولی از زیر کار دررو و بپیچون هستش!
۳- ی سری اخلاقهای دیگه که به بعضیهاشون توی همین متن اشاره کردیم.
نکته نهایی هم اینه که با در نظر گرفتن ی سری اخلاق حرفهای واقعا آدم حرفهایتری میشیم و تعداد آدمایی که دوست دارن با ما کار کنن زیاد میشه و این میتونه به نوعی موفقیت باشه.
امیدوارم به دردتون بخوره.
موفق باشید.