بسم الله الرحمن الرحیم
وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ
سوگند به قلم و آنچه می نویسند
قسمت دوم انیمه و دیگر هیچ ...
تا به خودم آمدم و تابستان را روبه اتمام دیدم، متوجه شدم که بسیار در صنعت انیمه غرق شدم. در عرض یک تابستان، با اینکه فعالیت هایی برای خودم تعریف کرده بودم (تعریف شده بود از جانب مَوالیان امر) اما متوجه شدم که چقدر زیاد مشغول دیدن انیمه بودم. وقتی به کامپیوترم رجوع کردم، دائم با پوشه هایی مواجه می شدم که اغلب حاوی دوازده فایل بیست و چند دقیقه ای بود.
عمر گران مایه بدین صرف شد???تاچه خورم صیف و چه پوشم شتا
بعد از مواجه با این حجم از انیمه های مشاهده شده، با خودم گفتم بهتره این بخش از زندگیمو یه مروری بکنم و ببینم چه شد. که آنچه شد را من کردم...
همین طور که در حال مرور کردن محتوای انیمه های دیده شده کردم، متوجه مطالبی دردناک شدم.
پاورقی:
بهتره قبل از ادامه ی کار، یه مروری داشته باشیم در مورد اینکه خدا چیه؟
اممم. نه اینطوری درست نیست. چیستی قائل شدن برای خدا بی معنیه. پس خدا کیه؟
ای بابا. اینطوری هم نمیشه. خدا کسی هم نیست. چون با کس قائل شدن خدا، خدا رو محدود کردیم.
فکر کنم اینطوری بهتره: خدا !?
اول بگم که خدا یک خالقی است نامتناهی. (نامتناهی فلسفی؛ البته اگه فلسفه یه همچین چیزی داشته باشه!) پس من متناهی، در حد فهم خودم از این مطلب نامتناهی (که منجر به برداشت خیلی خیلی کمی میشه) برداشتی رو خدمتتون عرض می کنم: (اگر قصد یا حوصله ی خواندن اثبات خدا را ندارید ادامه دادن پاورقی را از ادامه ی «*» توصیه می کنم)
قبل از اثبات خدا، یک لیست از مواد اولیه نیاز داریم: (توجه کنید که از قاطی کردن این مواد، خدا درست نمی شود، بلکه اینها پیش نیاز هستند):
1. من وجود دارم و حقیقی هستم و این دنیا صرفا یک توهم یا خیال و خواب نیست!
2. (دوستان به بزرگواری خودشون ببخشند، الان فقط همین یکی رو یادمه?. اگر دوست داشتید، می توانید کاملش کنید)
بعد از تهیه ی لیست بلند بالای گفته شده، حال می پردازیم به اثبات خدا: (برای اثبات خدا، راه های فلسفی زیادی وجود داره، ولی خب من به همین یکی بسنده می کنم)
بعد از قبول کردن این مطلب که من وجود دارم و درک اینکه من اون خالق نامتناهی نیستم و انتهایی دارم، پس من بدلیل عجز و ناتوانایی، مخلوق محسوب می شوم و هر مخلوق، دارای خالقی است.
خب حالا ممکن است کسی بگوید که همان طور که انسانِ ناقص رباطی را خلق می کند (در واقع می سازد، ولی در اینجا چشم پوشی می کنیم«البته حواسمان هست که این دو خیلی باهم تفاوت دارند»)، ممکن است خالقی ناقص وجود داشته باشد که انسان را خلق کرده باشد؛ در جواب این سوال رجوع می کنیم به زنجیره ی علیّت. (امیدوارم "زنجیره ی علیت" رو درست گفته باشم??). یعنی اگر هم این فرض ما درست باشد، آن خالقِ ناقص، بدلیل ناقص بودن، خود نیازمند خالقی است و این زنجیره همینطور پیش میره تا ما به یک خالقِ بی نقص برسیم و اسمش را خدا بگذاریم...
قبل از اینکه پاورقی ام را تموم کنم، یک مسئله ای هست که خیلی اذیتم می کند و به نظرم الان وقت مناسبی برای مطرح کردنش هست:
* (از اینجا:) بعضاً توی نظراتی که در فضای مجازی دیدم، مشاهده کردم که عده ای برای بیان این مطلب که خدای ما با خدای شما فرق داره، از لفظ های خدای رنگین کمان، خدای آفریننده ی عشق، خدای ماه و خورشید و... استفاده کردند. خواستم بگم که اگر این تفاوت از پیش نیاز شماره ی 1 نشأت میگیره که قاعدتا دیگه منی نمی مونه که بخواهد خدا داشته باشه، اگر هم از تفاوت های گرایشی یا دینی بوجود اومده باید بگم قبل از هرگونه گرایش به سمت دین خاصی، به طور منطقی و فلسفی می آییم خدا را اثبات می کنیم. قبول دارم که در بعضی گرایشات عنوان یکتایی برای خدا وجود نداره، اما یکتایی خداوند به طور فلسفی هم اثبات می شود. توجه داشته باشید که خدا یکی است، پس لطف کنید و خدا را انحصار طلبی نکنید...
امیدورام به عنوان پاورقی کافی بوده باشه.?
دیدم که انیمه ها، تعریفی کاملا غلط از خدا درحال ارائه هستند...
اینطور که من مشاده کردم، غالبا بازنمایی خدا در انیمه ها به صورت های زیر است:
ان شاء الله به مرور در مطلب های جداگونه به بررسی این 6 مورد در انیمه ها می پردازم
خسته نباشید?
پ.ن: برای تکمیل مباحث، از جایی کمک گرفته شده است.
قسمت های دیگه ی این مجموعه: