قانون شکن، دزد، گوله، خون، اسب، اسلحه و خائن، شاید کمی هم بیوفایی، چرا رد دد ردمپشن ۲ بهترین بازی تاریخ است؟
این مقاله کاملا شخصی بوده و نکات ذهنی نویسنده را به رشته تحریر درآورده است.
یک سال انتظار در شک و شبهه برای انتشار بازی که مدتها انتظارش را کشیدهای بدونشک کار آسانی نیست، شنیدن شایعات مختلف درباره انتشار رد دد ردمپشن ۲ روی PC، بارها و بارها برای من تکرار شده بود و کم کم داشت تبدیل به آرزویی نافرجام میشد. ۱۲ مهر ۱۳۹۸ بود که خبر رسمی انتشار این بازی برروی PC توسط راکاستار منتشر شد، هیچوقت آن روز و لحظه را فراموش نمیکنم، لحظهای آرام نمیگرفتم و فقط به موعد انتشار فکر میکردم، ۳۲ روز! چه انتظار زجرآوری، تازه خبر انتشار توسط علی گودرزی عزیز هم روی سایت نوشته شده بود و این خبر را برای من، به یادماندنیتر میکرد. شاید برای خیلیها عجیب باشد که تعریف کردن از رد دد ردمپشن ۲، آن هم به این شکل، مگر درباره معشوقه خودم مینویسم؟ بدونشک نه، اما بعد از دیدن اولین نمایشهای رد دد ردمپشن ۲ انگار با تمام آرزوهایی که درباره یک بازی ویدیویی داشتم روبرو میشدم. دنیای وسترن، اسبهایی که این بار روح دارند و خیلیجدیتر به آنها پرداخته شده، ارتباط برقرار کردن با همه مردم، اسلحههای غیرخودکار و آرتور مورگان!
شروع رد دد ردمپشن ۲ برای خیلیها ناامید کننده بود و حسابی ناراحتشان کرد، اما با پایان بخش اول بازی و شروع داستان و ادامه بازی در دنیای اصلی آن، همه چیز تغییر کرد. دنیایی بینهایت زیبا، پرشده از حیوانات مختلف، انسانهای واپسین لحظات قرن ۱۹ و صدالبته به ارمغان آوردن آخرین نفسهای قانون شکنان قدیمی، همه و همه دنیای رد دد ردمپشن ۲ را بینظیر میکنند. هرچند شروع بازی کند پیش میرود، اما برای من به شخصه خسته کننده نشد و بیشتر مرا تشنه ماموریتهای خونین راکاستار نگه داشت. دنیای بازیهای راکاستار، همیشه انقلابی بزرگ به پا میکنند و رد دد ردمپشن ۲، سردمدار این قضیه است. یکی از علایق من درباره ساخت بازی های جهانباز، ویژگی ارتباط برقرار کردن با تمام افراد بازی است که این اتفاق با جذابیت و آسانی هرچه تمامتر در رد دد ردمپشن ۲ پیادهسازی شده است. طراحی انیمیشن برای هرکدام از حرکات بازیکن، اسبهای زنده و کنترل راحت و جذاب و ... همه از ویژگیهایی هستند که دوست داشتم به عنوان یک بازیساز، درآینده برروی بازیهای خودم اعمال کنم، خداروشکر رد دد ردمپشن ۲ خیلی ما را منتظر نگذاشت و زودتر دست به کار شد. قدم زدن در دنیای بازی و مواجه شدن با مراحل فرعی جذاب و پرجزئیات بازی به شدت لذت بخش است.
اما از دنیای بازی که بگذریم به گیم پلی آن میرسیم. گیم پلی بازی دسته کمی از دنیای آن ندارد هیچ، شاید از آن هم خیلی جذابتر باشد. دیگر مثل سری GTA خبری از حمل تعداد نامحدود اسلحه نیست و تعداد مشخصی از مهمات و اسلحهها را می توانید با خود حمل کنید. واقع گرایی، هرچه بیشتر بهتر، البته این نظر شخصی من بوده و قرار نیست برای همه افراد اینطور باشد. تاثیر سرما و گرما بر آرتور، شکارهای پرجزئیات، جذاب و صدالبته سخت، تمام این نکات واقع گرایی رد دد ردمپشن ۲ را به نحو جذابی بالا میبرد. گان پلی بازی، نسخه بهبود یافته مکس پین ۳ است و باید گفت، گان پلی مکس پین ۳ خیلیجذاب بود چه برسد به نسخه بهبود یافته آن. ویژگی Grab، یکی دیگر از ویژگیهای جذاب و کاربردی بازی است، از کشتن دشمنان تا کتک زدن و تهدید آنها، باعث جذابیت و کاربردی شدن این ویژگی شده است. فیزیک رگدال (فیزیک Ragdoll به فیزیکی گفته میشود که حرکات و انیمیشنهای کاراکترها را بعد از برخورد چیزهایی مثل گلوله و مردن را نمایش میدهد.) رد دد ردمپشن ۲ نیز بهتر از تمام آثار راک استار است و برای من که عاشق خشونت در بازیها هستم، شلیک کردن به تمام افراد بازی لذتبخش شده است. شکارکردن در رد دد ردمپشن ۲ درست مانند یک بازی شبیهساز کار شده و به طرز جذابی حس شکار را القا میکند. جست و جو، کمین کردن، منتظر ماندن، شلیک دقیق گلوله با اسلحه مناسب، پوست کندن و رساندن سریع بقایا برای جلوگیری از فاسد شدن را میتوان خلاصه یک شکار مناسب در بازی دانست.
اگر بخواهیم تمام نکات گیم پلی و جهان بازی را لیست کنیم، باید تا ساعتها و در مقالات مختلفی به این بحث بپردازیم، اما بدونشک ما چنین قصدی نداریم و حالا، نوبت به داستان بازی میرسد. داستان بازی عمیق، جذاب، پرتنش، بامزه و غمگین دنبال میشود. شاید غم موجود در داستان بازی به ویژگیها و نکات دیگر آن رنگ و بو میدهد. غم درونی، بیصدا و عمیق آرتور مورگان، نه فقط آرتور مورگان، بلکه کل دنیای بازی، داچ وندرلیند، مایکا بل، هوزیا متیوز و ... داستان بازی، شاید بر غم و وحشت آخرین روزهای قانون شکنان آمریکا بنا شده و جذابیتهای دیگری در جهات مختلفی اضافه کرده تا با داستان بینظیری طرف باشیم. عضویت ۲۰ ساله آرتور در گنگ داچ وندرلیند، باعث شده تا با شخصیتی کاربلد، سنگ دل، مهربان و دلسوز طرف باشیم. ویژگیهایی متناقض که همه آنها را میتوان در آرتور مورگان پیدا کرد. خیلی به سمت و سوی توضیحات مختلف درباره آرتور نمی رویم، اما خیلی مفصل در مطلبی جدا به او نیز می پردازیم.
ادامه متن بخشهای مهمی از داستان رد دد ردمپشن ۲ را اسپویل میکند.
مرگ شخصیتهای مختلف بازی از لنی گرفته تا هوزیا و حتی شان، به درستی و درلحظات خاصی اتفاق میافتند تا تنها شدن تدریجی آرتور و افراد گنگ بیشتر به چشم بیاید، در آخرین لحظات بازی وقتی نگاهی به افراد گنگ میاندازید، دیگر خبری از شوخیها و بازیهای مختلف نیست، افراد کمی باقیماندهاند و آنهایی هم که هنوز هستند، عصبی و پرخاشگر شدهاند. به شخصه هیچوقت نتوانستم بازی را با شرافت پایین به اتمام برسانم. تصور آرتور مورگان در قامت یک قانون شکن وحشی، برای من امکان پذیر نبود و تصور میکنم سناریو اصلی بازی نیز به اتمام کار آرتور مورگان در بالای کوه، وقتی که طلوع خورشید را تماشا میکرد ختم میشود. لحظات جذاب و تاثیرگذار داستان بازی آنقدر زیاد هستند که شمردنشان کار آسانی نیست، اما صحبتهای آرتور با راهبه، آن هم کنار ریل قطار را هیچوقت فراموش نمی کنم. پایان اصلی رد دد ردمپشن ۲ برای من، با مرگ آرتور مورگان رقم خورد و قصد توضیح، درباره همراه شدن دوباره با جان مارستون را ندارم.
پایان اسپویل
شاید رد دد ردمپشن ۲ برای خیلی از افراد یک بازی معمولی باشد که بعد از ظاهر شدن نام سازندگان، به آرامی رو به فراموشی میرود، اما برای من، تجربه یک زندگی دیگر در دنیای دیگری بود. دنیایی که همیشه حال و هوایش را دوست داشتم و با انسانهای خوب و بدی نیز روبرو شدم.