و این است آغازِ ماجرا در مَکثِ ویرگول،
برای یک انسان که به دنبال عرضِ زندگی است، بی آنکه به طولِ آن بیاَندیشد.
همیشه ثبت افکار برای من یک دغدغه بوده، معمولا هم نه برای انتشار، برای این که خودم بتونم به افکارم دسترسی داشته باشم؛
شاید چیزهای زیادی رو برای این کار تجربه کردم، از رکورد کردن صدای خودم بگیر تا نوشتن توی انواع و اقسام نرم افزارهایی که برای مدیریت اسناد هستن و البته شبکه های اجتماعی، ولی خب، هیچ کدوم مثل یک سر رسید با کاغذ های رنگ کاهی و جلد چرم با یک خودکار مشکی بیک نشد.
اما این بار، ویرگول؛
با این که خیلی نمیشناسمش ولی برای منی که خیلی چیزهارو برای این کار تجربه کردم، یک موقعیت تازه و خوب و البته با امکان به اشتراک گذاری با کلی خواننده ی دیگه ست. راستش رو بخوای هنوز تصمیم قطعی نگرفتم که چه چیزی رو با مخاطب به اشتراک بگذارم، ولی حداقل مطمئنم که این کار رو خواهم کرد.
"تا بعد"