شخصی را مشاهده میکنم. من و او، یک رابطه عاطفی شکل میدهیم و هر دو که زمانی من بودیم، ما میشویم. من نسبت به او تمایل پیدا میکنم. البته تمایل جنسی میتواند جدا از رابطه عاطفی از پیش شکل گرفته، وجود پیدا کند، اما هرگونه تمایل جنسی، تاید یک نزدیکی عاطفی است. قبل از پرداختن به مسئله به عنوان اصلی کلی، باید چرایی و چگونگی آن روشن شود: چرا و چگونه گوناگونی تمایلهای جنسی وجود دارد؟ اصل، اساس و ریشه داشتن میل به دیگری، مربوط به امر زیبایی و زیباییشناختی فردی است. اگر ادراکی واحد وجود داشت، اگر زیبایی موجودیتی بود که در دنیای بیرون عینیتی داشت، تنوع طلبی، در اساس خود شکل نمیگرفت. نه تنها تنوع طلبی جنسی، بلکه زیبایی اگر تنها یک نمود داشته باشد، وجود ندارد. زیبایی یک وجودیت است و هر نوع وجودیتی، خارج از موجودیت انسان قرار میگیرد. این وجودیتها که عینی نیستند، بلکه وجود خود را از ذهنیت دریافت میکنند، برای موجودیت یافتن، نیازمند یک نمود هستند: شادی وجود دارد، اما تنها هنگامی که من لبخند بزنم، موجود شده و وجودیتاش به رسمیت شناخته میشود. پدیدار شدن این نمودها، همیشه توسط عاملی بیرونی به ثمر خواهد نشست: فیلمی کمدی لبخندی من را پدیدار میکند، او عامل نمود من است و کنش من، در بطن آن عامل بیرونی فهم خواهد شد. زیبایی هم وجودیت است که برای موجود شدن، نیازمند یک نمود بیرونی است_بر خلاف شادی که نمودش درونی و عاملش بیرونی است، شادی هم نمود و هم عاملش بیرونی است_بر من است که زیبایی را بر اساس زیباییشناختی فردی خود در دنیای بیرون موجود کنم. این زیبایی، یک متغیر همیشه ثابت است که درک زیباییشناختی از هم متفاوتی را پدید خواهد آورد. پس این زیبایی، منشا و ابتدای تمایل جنسی است: میلهای همجنسگرایانه یا حتی رویکردهای جنسی پرخطری به مانند کودک خواهی، از زیبایی شناختی فردی سرچشمه گرفتهاند. من، در مقام یک شخص و انسان، زیبایی را در دستگاه زیباییشناختی شخصی خود ادراک خواهم کرد: در نگاه من، این تکه ابر سفید و یا آسمان سیاه، تکان خوردن برگهای درخت، زیباست. برای من، مردی یا زنی، تمایل را برخواهد انگیخت. اما خود این تمایل جنسی چگونه بود و سرانجامش کجاست؟ نزدیکی جنسی، نتیجه و نهایت تمایل جنسی است، اما ارگاسم، هدف تمایل جنسی نیست. ارگاسم نقطه قطع است، یک نفرین برای این روند لذت، اما چیزی است لازم و اما هیچگاه هدف اصلی نیست. این میل جنسی را همیشه دیگری در من به وجود میاورد، دیگری، آغازکننده و نقطه پایان این تمایلی است که در من آغاز شده. من، دیگری را نظاره میکنم و میل برانگیخته خواهد شد و در این تمایل، یک رابطه قدرت برقرار میشود. من، با تمایل داشتن به دیگری، قدرت را در داستان این شخص سرآغاز و پایاندهنده قرار میدهم. او در کمال آزادی خود، قدرت پاسخ به میل من را دارد، تا عرصه عمل را بسازد، یا نسازد. من باید این سوال را برلی خود مطرح
کنم که «آیا میل من، میل او هم هست؟» پاسخ این سوال، قدرتی است که در دست دیگری است. من اما در ابتدا قدرتی ندارم. قدرت متقابل من، در واکنش به پاسخ به این سوال خواهد بود. دیگری با جواب خود، یا عرصه عمل را میافریند، یا نه. این شرایط و رابطه قدرت، از برخورد بین دو فرد آغاز میشود و آزادی را شخصی پایهگذاری میکند که میل دارد. من، پس از مواجهه، با آزادی ابتدایی خود و برهنه در نظر آوردن دیگری_برهنه تصور کردن دیگری همیشه در تمایل جنسی پدیدار میشود. او در کمال آزادی فرد تصویر میشود تا درک درستی از جسم و گوشت حاصل شود_خود را برهنه و آزاد کرده و به انتظار مینشینم تا دیگری در پاسخ به میل من، به برخورد تنها شکل دهد، یا ندهد. با جواب آری فرد، قدرت دو سویه خواهد شد و روند جریان یافتن این قدرتها، یکدیگر را خنثی خواهند کرد. تعامل جنسی و پیوند بدنها، عرصه اشتراک دو سویه است: هر دو طرف با در اختیار گذاشتن خود، قدرتی دارد. اما این قدرتها، در یک رابطه تمایلی دو طرفه، هیچگاه بر علیه دیگری استفاده نخواهند شد. در این چرخش تنها، هر دو در اوج سخاوت قرار داریم. اما خب، نهایت این کششها و نفسها چیست؟ لذت. و ارگاسم، شکست تمایل و روند لذت است. تمایل جنسی، تمایل به جسم دیگری نیست، بلکه میل به دریافت این لذت، از بدن اوست. این لذت ثابت است، میتواند از این حاصل شود یا آن دیگری. من، هنگامی که بع دیگری میل پیدا میکنم، اعلام میدارم:«من خواهان این لذت، از طریق جسم تو هستم.» لذت در کنش جنسی، همیشه در عاملیت تنهاست که پدیدار شده و موجود میشود. من به دیگری تمایلی دارم، میل من از برای زیباییشناختی من. تمایل من، محبوس کردن لذت در بدن اوست. لذت در این نزدیکی، در گوشت جای خوش کرده و من میخواهم به آن برسم. لذت برای من با عاملیت و نمودیت جسمیت_نه جنسیت- او، این چنین برای من اهمیت پیدا کرده است. اما گاهی هم پاسخ دیگری به میل من، امتناع خواهد بود: او آزاد است. در مواجهه با این جواب، روند قدرت در دست من قرار میگیرد_قدرت در تمایل جنسی، همیشه مقابل طرف دیگر است_من در این نقطه، باید لذت را از جسمیت او جدا کنم، اما شخصی این کار را نخواهد کرد و در میل پابرجا خواهد ماند
تجاوز
میل دیگری، میل خودش است و میل من نسبت به او، میل او نسبت به من نیست. متجاوز هیچ کرامتی نه برای جسمیت، قدرت و نه آزادیت طرف مقابل قائل نیست. او در میل خود، دیگری را فقط فقط سوژه لذت خود میبیند. تجاوز به یک فرد، اقدامی خشونتآمیز است و متجاوز، دیگری را در حکم سوژه و گوشتی میبیند که لذت جسمی باید از او حاصل شود. فرد متجاوز، دیگری را نه سوژه آزاد پدیدآورنده میل، بلکه نمودی برای لذت خود میبیند. من، دیگری را در میل خود، سوژهای آزاد دیده و بعد از نزدیکی جنسی دوطرفه او همچنان آزادیت و سوژه
بودن خود را داراست. متجاوز اما، پس از ارگاسم، شخص را دور خواهند انداخت، درحالی که او از درون شکسته و مورد خشونت ث اذیت قرار گرفته است. او در روند تجاوز، قدرت را انحصار خود کرده و با محو کردن آزادی دیگری، لذت را تملک در میاورد. او از خود چیزی به اشتراک نگذاشته است، بلکه اشتراک دیگری هم تصاحب و او را در هم شکسته. حال که در تمایل و نزدیکی دو طرفه، قدرت و اشتراک دو سویه است.
همجنسگرا
باید در نظر داشت زیباییشناختی و تنوع، در طول تاریخ، نمودیتی ثابت گاها پیدا خواهد کرد. در چنین اوضاع و احوالی، فرد همجنسگرا که از پذیرش یک ساختار اجتماعی _که سیاسی هم هست_سر باز میزند و با انتخاب جنسی و عاطفی خود، روند جدیدی از قدرت خواهد ساخت.
دیگر تمایلات جنسی
این نوع میلهای خام و خشونت آمیز، مصداق بارز قدرت یک سویه هستند. اما درباره این نوع تمایلات، چه باید کرد؟ نابود و محو شدنی نیستند، هیچگاه. مگر با اعمال قدرت.
در نهایت، هدف از کنار هم گذاشتن تمام این کلمات وجود داشته و موجودیت دادن به جملهها، هیچ نبود مگر برای روشن شدن بعضی احوالات، و هدف از نوشتن، بیشتر اوقات، روشن شدن ذهن خود نویسنده است.
در پایان، هر چه گفته شده، تنها میتواند مصداق میل جنسی باشد، و نه دیگر تمایلات.