یادت باشه، این فقط یه داستان نیست؛ این آیندهایه که پیشرومونه"
«دیترویت» ساخته دیوید کیج، به آینده سفرمیکنه، به زمانی که رباتهای ساخته دست انسان، قصد پس گرفتن آزادی خودشون رو میکنن.
اگر به آثار قبلی دیوید کیج نگاه کنید، متوجه میشید که «دیترویت» اوج داستانسرایی اونه و اغراق نیست اگر بگیم اون، یکی از بهترین سازندگان ژانر درام_تعاملی در این صنعته.
«دیترویت» به خوبی این مسئله رو توضیح میده؛ اگر روزی، ما دست به خلق رباتهایی با هوش(و شاید احساسات) برای انجام امور مختلف بزنیم، و اونارو سرکوب و علیهشون خشونت به کار ببریم، ممکنه جمعکننده هیزم برای آتش شورش اندرویدها باشیم؟
اما در «دیترویت» فقط رباتها نیستن که آزادیشون رو میخوان، بلکه انسانهایی هم هستن که سعی در کنار زدن رباتها و پس گرفتن شغلهاشون دارن.
دیوید کیج به درستی شخصیت انسانها و اندرویدها رو که آهستهآهسته به درک این موضوع میرسن که اونها هم، در جامعهای که درش درحال فعالیت هستن حق برابر با آدمها دارن رو شرح میده.
تمام انتخابهای شما در «دیترویت» مهمه، تصمیمهایی که شما میگیرید درنهایت به یکی از 58 پایان مختلف بازی ختم میشه؛
با شخصیت کارا تا کجا میتونید یک دختر بچه انسان رو همراهی کنید؟ آیا حسی شبیه مادری در اندرویدها وجود داره؟ یک انقلاب رو چطور با مارکوس هدایت میکنید؟ با خشونت یا با فداکاری؟ آیا در نظر شما، کانر فقط یک ماشین برای انجام ماموریتهای مختلفه، یا میتونه به همنوعان خودش برای انقلاب ملحق بشه؟
دیوید کیج، درنهایت دست به خلق یک داستان با ریشههای فلسفی میزنه.
من خیلی کمپیش میاد غرق یک بازی بشم، اما بعد از RDR2,
«دیترویت» دومین بازیایه به داستانش با تمام وجود علاقه دارم و از بازی کردنش خسته نمیشم.