دررهالعامروز دیدمش
خیلی برام عجیبه هم با بودنش اذیتم میکنه
هم وقتی نیست بهش فکر میکنم و فکرش از سرم بیرون نمیره به راحتی
هم دوسش دارم هم ازش بدم میاد
هم دوست دارم پیشش باشم و وقتی پیششم ازش لذت میبرم
هم وقتی پیشش هستم اذیت میشم حرص میخورم ناراحت میشم
نسبت به هیچ آدمی تو زندگیم اینطوری نبودم
به خودم دارم دیکته میکنم که باید صبر کنم تا زمان یکی از این دو طرف رو برام ثابت کنه تا بتونم بعدش تصمیم بگیرم
خلاصه خیلی عجیبه
دقیقا مثل الاکلنگ بالا و پایین میکنه منو
البته اون نه
دلم این کارو باهام میکنه
اونم مقصره ولی نه به اندازه دلم
بی صاحب نمیدونم چه چیزی تو فکرشه
این حالت گنگ خیلی اذیتم میکنه
خیلی
اینجا نوشت