سلام امروز اومدم یه سوالی ازتون بپرسم:هیروبراین واقعیه؟ تا حالا دیدیدش؟ کی و کجا اسپان میشه و...
حالا اگر بهتون بگم تو ماینکرافت یه گوسفندی هست که وقتی بهش گندم میدید، میمیره؟؟
+نه بابا اینا همش موده
-هیرو براین چی؟
+هیروبراین واقعی تو آبدیت ها قدیمی بوده...
-دیدیش؟
+نه اما در بارش خوندم و فیلم دیدم.
-نال چطور؟
+نال دشمن هیروبرایان و میخواهد ماینکرافت را نابود کند.
-نال رو دیدی؟
+نه اما وجود داره
-حالا من یه چیزی بگم؟...
+بگو
-امروز داشتم تو معدن دنبال الماس میگشتم یهو افدادم تو یه اتاق 10*10 که دیوارش از بلوک معدنی الماس بود...
+خوب خوب بعدش چی شد؟؟؟
_یدفعه از تو دیوار اون اتاق یه موجودی بیرون اومد همش الماس منم رفتم ماینش کردم(خخخخخخخ)
+بی مزه
-نه بزار ادامش رو بگم...
+زود بگوش میخواهم ببینم آخرش چی شد؟؟؟
-... از دست موجود الماسی پا به فرار گزاشتم ولی اتاق تنگ تر و تنگ تر می شد. تا اینکه راه فراری برایم باقی نماند. بعد یه بلوک الماس گذاشت به پا هام هر کاری کردم حرکت نکرد که نکرد... عین بدراک سفت بود و ماین نمی شد.
+ای وای خوب خوب بعدش چه اتفاقی اوفداد؟
-یه دفعه ری اسپان شدم همون جایی که بار اول اسپان شده بودم و کنترلم دست خودم نبود هر کلیدی که فشار می دادم اصلا عمل نمی کرد.
+یعنی کار کی می تونه باشه؟
-بزار بقیش رو بگم...
بعد از یه مدت کوتاه تمام ادوسمنت ها رو گرفتم(اون که داشت هدایت میکرد.) و فقط یک ادوسمنت موند که برای گرفتنش باید از سقف ارتفاع ماینکرافت می پریدی تا پاین ترین بلاک زنده می موندی! هیچی دیگه پاین پریدم(پایین پرید) همین که به بدراک رسید بدراک غیب شد و من از ماینکرافت پرت شدم بیرون ماینکرافت بسته شد و کامپیوتر خاموش گشت...
+واییییی چه قدر هیجان انگیززززززز...
-هنوز ادامه داره!
+!!!!!بگو زود باش!!!!
-فرداش که از مدرسه اومدم دیدم کامپیوتر روشن و یه عکس فوق ترسناک روش و داشت یه صدا پخش می شد که من رو کامپیوترم نداشتم...
اولش این عکس بود و بعد عوض شد(مدام عکس ها عوض میشد)
داشتم سکته می کردم و کانپیوتر همین طور وراجی می کرد...
فرار رو بر قرار ترجیح داده و از خانه خارج شدم ... رفتم پیش نامزدم تا اگر اتفاقی قرار بود بیوفته اون آسیبی نبینه... همین که جلو در خونه عشقم رسیدم دیدم نامزدم صورتش رو کرده سمت درب ، یواش بر شانه اش زدم.
صورتش رو برگردوند اما چهره اش شدیدن مخدوش بود و پارازیت داشت! ترسیدم و گفتم عشقم عزیزم زنم ؛ چرا تو؟ من هزار بار بمیرم و زده شوم چه کسی این بلا را سرت آورده است؟ و قربان صده قه اش رفتم. ناگهان ماسکش را در آورد و مرا محکم در بغل فشرد و وجب به وجب صورتم را بوسید... آنقدر سفت و محکم فشار داد که مهره نمی دونم چندمم درد گرفت!
+مسخره بازی در نیار ادامه بده
-چه مسخره بازی؟ راستش رو دارم میگم.
از نامزدم پرسیدم:این ماسک و عکس های ترسناک و کامپیوتر بد بخت من چیست؟
پاسخ داد : من چیز زیادی نمی دونم ممممممم اما داداشت که این برنامه رو ریخته باید بدونه.
+چرند نگو من فرق راست و دروغ رو می فهمم بچه که نیستم...
-چه دروغی؟ آخرش رو گوش بده پشیمون نمی شی...
رفتم یقه داداشم رو گرفتم و همه ماجرا رو فهمیدم...
ماجرا ازین قرار بود که داداشم قبل از اینکه بازی کنم این مود رو ریخته رو ماینکرافت و اون عکس ها رو هم خودش پخش و ضبط صدا هم خودش آخرشم نامزد من رو گفته که یکم سر به سر گذاشتن سادس...
+الکی!
-نه بالا
-هنوز هم نال و هیروبراین وجود دارند؟
+چطور؟
-هیچی من این داستان رو از خودم سر هم کردم تا به تو نشون بدم که همه چیز رو تا با چشم های خودت و از نزدیک ندیدی؛ نباید باور کنی.
هیروبراین و نال دو کریپی پاستای مشهور ماینکرفت هستند که توسط یوتوبر ها و برای جذب مخاطب طراحی شده اند. .
دستم از بین رفت از بس نوشتم... به پاس زحمات ارزنده ام لتفا و خواهشا به لینک زیر رفته و کانال آپارات ما را دنبال کنید.
راستی دنبال کردن کانال ویرگول ما یادتون نره.