دیروز داشتم به متن هام نگاه میکردم و حس کردم زیادی دارم این اواخر غمگین مینویسم ، خودمم یه حال کثافتی بودم و گفتم یه کاری کنم که یه ذره فضای نوشته ها عوض بشه...شاد بشه.
فکر کردم از کجا بگم که یه لبخندی بیاد رو صورتمون ، اخه زندگی ما عین کمدی سیاهه . یعنی اگه از بیرون نگاه کنی واقعا میتونی به بعضی مسائلش بخندی، منتهی وقتی خودت توی اون داستان باشی...داستان عوض میشه.دیگه لبخند محو میشه از رو لبات.
اینجوری شد که دیدم تنها چیزی که میتونه یه حال خوبی بده ، خاطره بازیه ... قبلش بگم به یه سری فیلم و انیمیشن اینجا اشاره کرده بودم (مثل لاکپشت های نینجا و هری پاتر ) و دیگه تکرار مکررات نکردم ، بریم یه سفر کوتاه بکنیم به دنیای رنگارنگ بچگیمون، پس چند دقیقه ای بیخیال این سیاهی روزگار شو و با من بیا برگردیم به روزای خوبمون:
انتظار نداشتید که با چیز دیگه ای شروع کنم ؟ محبوب ترین عموی دنیا ( لعنت به ذهن مریض:) ) . یادمه اون موقع ها عمو پورنگ شبکه یک اجرا میکرد و من سریع از مدرسه میومدم و یه چرتی میزدم و شروع میکردم به دیدن برنامه هاش. نزدیکای ساعت ۴ برنامه شروع میشد.بوستان دوستان پورنگ، مدرسه عمو پورنگ،پورنگ و تورنگ ، کتابخانه عمو پورنگ و... تمامشون برنامه های جذابی بودن.هر از گاهی شهرهای مختلف هم میرفت، استقبالی که ازش میشد عجیب غریب بود ، واقعا خودمم خیلی دوست داشتم یه بار برم و از نزدیک ببینمش... منتها نشد. کنار عمو پورنگ ، کاراکترهای بامزه دیگه ای هم بودن مثل پهلوون پنبه ، سلطان ، گلدون خان(کِشتنله?) . یکی از آهنگا رو هم بذارم به یاد دورانی که خوش بودیم :
رقیب سر سخت عمو پورنگ :) ، ما همیشه دو گروه بودیم : یه عده طرفدار پورنگ و یه عده طرفدار فیتیله ها(کری های استقلال پرسپولیس کیلویی چند ؟) هر دو برنامه مورد علاقه من بودن اما عمو پورنگ رو باز بیشتر دوست داشتم. فیتیله باعث میشد حتی جمعه مون هم قشنگ باشه،صبح جمعه پا میشدیم نه بخاطر آزمون قلم چی ، نه ... با ذوق پا میشدیم که فیتیله ببینیم. خودم عمو فروتن رو خیلی دوست داشتم و دارم ، چه اجراهایی و چقدر میخندیدیم ، عمو قناد هم بود و بازی های عجیب غریبی ابداع کرده بود تا بچه ها صرفا توی خونه بالا پایین نپرن :) ، صبحونه رو سریع تموم میکردیم که به برنامه برسیم ،آیتم های جذاب و به یاد موندنی مثل قاطینگا پاتینگا ، نوزاد و البته اتاق عمل :)))))
من خودم خیلی رنگین کمون نگاه نمیکردم ، فکر کنم فقط یک سال دیدم و بعد بیخیال شدم ، پنگول رو دوست داشتم ولی به بقیه شون علاقه ای نداشتم منتها یه رفیق دارم که خیلی زیاد عاشق رنگین کمون بوده (خیلی زیاد :))، این تیکه رو از اون خواستم بهم کمک کنه :
"به اون قضیه ماشین لباسشویی رو خودم روشن میکنم اشاره کن"?
با تشکر از کمک بزرگش....تیتراژش رو نمیدونم چرا حفظم:
یه سری برنامه کودک دیگه هم بودن که خوب بود بهشون اشاره کنم مثل با ما بیا که خودم همیشه نگاهش میکردم و اجرای جذاب عمو مهربان و خاله رویا ؛ این آهنگ معروفش :
این چه سریال دارکی بود به ما نشون میدادن ؟ چرا یه رده بندی سنی نداشت ؟ یه کاراکتر داشت اسمش "سرابی" بود ، این تا سالها کابوس من بود و حس میکردم گوشه خونه میبنمش. سریال که پخش میشد من با یکی از دوستام میشستیم نگاهش میکردیم و هر وقت آقای سرابی تشریف میاوردن ما میزدیم زیر گریه. یه بارم با دوستم تنها بودم داشتیم شام میخوردیم یهو گفت : مهدی میدونی بسم الله نگفتیم شیطون باهامون داره غذا میخوره:/ چند لحظه ای به صورت زیبا و عصای آقای سرابی فکر کردیم و ... بله درسته زدیم زیر گریه.
اینم یکی از سکانس های معروفش ، الان خیلی سم بنظر میرسه ( بخصوص حرکات دست بهاره افشاری ) اما اون زمان برای سن ما واقعا ترسناک بود.
زمانی که ما بچه بودیم دوره اوج پلی استیشن 1 ( یا همون سونی 1) بود و توی اکثر خونه هایی که این دستگاه حضور داشت ، بازی تکن 3 ( یا تیکن ۳ حتی به غلط) هم وجود داشت. کل کل های همیشگی سر اینکه کدوم شخصیت قوی تره ، کی بازیش بهتره و... همیشه بین ما بود.طراحی بازی هم طوری بود که هر کسی با دیدنش جذبش میشد.(حتی پدربزرگ مرحومم). کاراکتر های معروف مثل " بروس لی" " جکی چان" " ادی" "جین" "هاوارانگ" "نینا" و...
سری مرد عنکبوتی که همینجوری فیلم های خفنی بودن حالا یه مرد عنکوتی با لباس سیاه(ونوم) ، مرد شنی و هری با گلایدرش اومده بودن برای انتقام ؛ بهتر از این نمیشد ، آدرنالین خالص.همه جا حرفش بود ، یادم نمیره بار اول که سی دی رو خریدم و فهمیدم خش داره انگار دنیا رو سرم خراب شد ، اما همون سی دی خش دار رو شاید صد باری دیدم. یادمه بچه ها سر اینکه کی مردعنکبوتی با لباس سیاهش باشه بحث میکردن ولی من همون عنکبوتی با لباس قرمز و آبی رو دوست داشتم.
شما فقط سکانس رو ببین :
بن تن خیلی محبوب شده بود ، یادمه سی دی هاش خیلی زود فروش میرفت ، و عکسش روی همه چی بود ، ساعت ، ظرف های بچه ها ، کوله پشتی ها و... . حالا تصور کنید من عاشق لاکپشت های نینجا بودم و چقدر برام سخت بود میدیدم از انیمیشن محبوب من هیچی موجود نیست و از بن تن همه چیز موجوده :///
جوانه پویا این سری رو دوبله میکرد.یه سری اپیزودش رو هم من خیلی دوست داشتم اما همونطور که گفتم برای علاقه شدیدم به لاکپشتا ، به روی خودم نمیاوردم:) . اینم تیتراژ معروفش :
فکر کنم اخرین چیزی که میشه ازش به عنوان نوستالژی برای ما یاد کرد ، مسافران هست؛ چون بعد مسافران کم کم زندگی اون روی خودش رو به ما نشون داد( یا حداقل برای من ). هنوز برام عجیبه که چجوری تونستن یه سریال به این خوبی بسازن ولی بعدش دیگه هیچوقت نتونستن تکرارش کنن. 61 ، بهرام ، ناهید ، ستاره ، فرید ، فرخ و ... همشون کاراکترای جذاب و بامزه ای بودند که سریال رو تماشایی تر میکردن. چند تا کلمه خیلی معروف هم داشتن مثل "صفا سیتی " . یا آهنگی که میخوندن. یه قسمتی داشت که 66 میومد و بعدا فهمیدم چقدر شبیه آرنولد توی ترمیناتور بوده ، یا قسمتی که یه نفر فضایی ها رو میکشت... حتی اگه کپی هم بود کپی با ارزشی بود ، بر خلاف الان که اکثر سریال های ایرانی خیلی ضعیف شدن. شما رو با این سکانس تنها میذارم :
فکر نکردید که بدون اسم بردن از گلوری عزیزم این مطلب رو تموم میکنم؟ اخرین و شاید محبوب ترین نوستالژی برای خودم، همونقدر که عمو پورنگ و فیتیله ها بچگیمو ساختن ، همونقدر گلوری هم نقش داشت. چه دوبله هایی ... چه انیمیشن هایی : "شرک" "عروس مرده" "سینباد" "کورالین" "شگفت انگیزان" "نمو" "رئیس مزرعه" "کارخانه هیولاها" "خانه هیولا(لعنت به این انیمیشن) " "فصل شکار" "فرار مرغی" "بالا" و...
هر کدوم از این انیمیشن ها برای من یه دنیایی بود. یادمه با دوستام انقدر این انیمیشن ها رو نگاه میکردیم که سی دی دو روزه خش بر میداشت. "سینباد و افسانه هفت دریا" رو شب اولی که دیدیمش ، سه بار دیگه هم بعدش توی همون شب نگاه کردیم ، دیگه تا جایی که خانواده دوستم اومدن و گفتن" بچه هااا نمیخواید بخوابید؟"
گلوری و تیمش سهم بزرگی توی خاطرات کودکی من دارن : مهرداد رئیسی ، محمد رضا علیمردانی ، نیما رئیسی ، اشکان صادقی و... . امیدوارم دوباره یه روز این تیم دور هم جمع بشن ، احتمالا بعیده ولی آرزو بر ما جوانان عیب نیست...
تماس فرت ??