سلام، امیدوارم حالتون خوب باشه. مدتی بود که دوست داشتم دوباره بنویسم اما نمیدونستم از کجا و از چی بنویسم ، طبیعتا حرف برای زدن زیاده اما میخواستم بعد نوشتن حالم بهتر شه و چی بهتر از گیم هایی که باهاشون زندگی کردم؟
خلاصه که یه روز به لایف لاور( که دیگه اکانتی توی ویرگول نداره و فعلا هم تمایلی برای برگشت نداره) پیام دادم و خواهش کردم که بیا با هم یه تاپ 5 برای گیم بریم، اونم که اهل دل و گیم گفت: بزن بریم. ( دمتم گرم رفیق)
توی این پست قراره هر کدوم مون به پنج تا از بهترین گیم هایی که تا الان بازی کردیم اشاره کنیم و یه خاطره بازی باهاش بکنیم و همونجور هم که معلومه پست کاملا شخصیه، نظرها میتونن متفاوت باشن و همشون قابل احترامن. دیگه توضیحات اضافه و بی مورد ندم، این شما و اینم لیست :
سالیان سال بین طرفدارای مافیا جنگِ بینِ مافیا یک و مافیا دو(البته که مافیا یک بهتره شک نکن)برقراره.از اونجاییم که این پست کاملا سلیقه ای هستش، منم انتخاب خودمو از این فرنچایز جذاب و به یادماندنی توی لیستم میارم.مافیا یکی از قشنگ ترین تجربه های من از دنیای گیم بود...
داستان از اونجایی شروع میشه که توماس آنجلو که یه راننده تاکسیه، بعد از یه شب طولانی میخواد برگرده خونه که یهو سرو کله دونفر پیدا میشه.یکیشون تیر خورده و اون یکی اسلحه رو روی توماس نشونه میگیره و میگه راه بیوفت.
توماس که نمیدونه یروزی این دونفر قراره تبدیل به بهترین دوستاش بشن،با اضطراب ماشینو روشن میکنه و نمیدونه چه آینده ای در انتظارشه...
داستانِ قوی یکی از مثبت ترین ویژگی های مافیاس و به هیچ عنوان آخر بازی پشیمون نمیشید که چرا این بازی رو کردین
مافیا فرنچایزی بود که استارت طوفانی رو توی دنیای بازی ها زد ولی...
وارث ناخلفی مثل مافیا دو نتونست حد انتظار طرفدارارو داشته باشه و و مافیا سه تیر خلاصی بود که برای همیشه،سری اول بهترین سری بازی باقی موند...
خب شاید منتظر یه اسم خیلی بزرگ بودید ولی احتمالا خیلیا حتی اسم این بازی به گوششون نخورده؛ طبیعی هم هست این بازی هیچوقت منتشر نشد. یه دمو یکساعته سال 2014 منتشر شد و مثل بمب توی صنعت ویدئو گیم صدا کرد: PT.
استودیو سازنده بازی اسم و رسم دار نبود و اسم عجیبی هم داشتن(استودیو 7780)، اما اونها گفته بودن کسایی که بتونن بازی رو تا اخر تموم کنن راز ما رو میفهمن. گیمرهای همیشه در صحنه هم یکساعت بعد از این صحبت ها توی گیمزکام، دمو رو تموم کردن و فهمیدن سازنده بازی هیدئو کوجیما( یکی از بزرگترین بازیسازهای تاریخ هست) و PT نسخه جدید سری ترسناک "سایلنت هیل" هست.( این سری بازی مشهور که توی ایران کمتر شناخته شده هست، دو تا فیلم سینمایی هم داره که نسبت به فیلم های ساخته شده از ویدئوگیم کیفیت خوبی دارن).
اما PT چی بود؟ وارد یه راهرو یه خونه میشدید و همه چیز خیلی ساکت بنظر میرسید، از راهرو که رد میشدید و وارد در بعدی میشدید دوباره همون راهرو روبروتون قرار داشت منتها اینبار با تغییرات ریز که کم کم بیشتر و بیشتر میشدن تا جایی که جرئت نداشتید پشت سرتون رو نگاه کنید و گرنه روح خانم خونه شما رو میکشت.جدا از گیمپلی دیوانه وار بازی، داستان بازی فوق العاده بود. ورود به خونه ای که هیچ ایده ای ازش ندارید و بعد با پیشروی در داستان، میفهمید که توی خونه چندین و چند قتل صورت گرفته( پدری که زن و بچه هاش رو زمانی که مست بوده کشته) و در نهایت متوجه میشید قاتل خود شمایید!
این دمو با اینکه تنها یکساعت بود به قدری خوب بود که بسیاری از ویدئوگیم ها از اون تاثیر گرفتن (از جمله resident evil biohazard) ولی اختلافات کوجیما و کونامی باعث شد این بازی هیچوقت کامل نشه.
توی این بازی شاهد همکاری هیدئو کوجیما با گیرمو دل تورو و نورمن ریداس بودیم که ترکیب دیوانه واری بود و هنوز هم که هنوزه بزرگترین حسرت خیلی از گیمرها کامل نشدن این بازی هست. (کسایی که PC دارن میتونن شبیه ساز این بازی رو تجربه کنن) (توصیه دوستانه: عزیزانی که مشکلات قلبی و یا روحیه خیلی حساس دارن واقعا سمت این بازی نرن)
اگه همین الان برید توی کوچه خیابونای محلتونو از دختر پسرایی که رد میشن بپرسید:
آقا/خانوم بهترین سری جی تی ای از نظر شما کدومه؟
یا میگنsan andreas یا IV
تک و توک V هم میشنوین، ولی سری مورد علاقه من از این فرنچایز خفن، همیشه و همیشه وایس سیتی میمونه.از اینترویی که اول بازی پلی میشد تا نوشته هایی که بعد از مرحله آخر ظاهر میشد، برای من یه دنیا خاطرس...
بعضی وقتا یه ربع توی رادیوی ماشینا میچرخیدم تا شاید آهنگself controlپلی شه و منم جوگیر شمو با ماشینم توی اون شهرِ خیالی کوچولو بچرخمو بهترین لحظه های زندگیمو(که البته اون موقع نمیدونستم همین لحظه هان)تجربه کنم...
داستان از اونجایی شروع میشه که تامی برای جا انداختن خودش توی دنیای مواد مخدر،معامله ای میکنه که به طرز مشکوکی خوب پیش نمیره و...
منی رو که وقتی از مدرسه برمیگشتم ناهارمو با این بازی میخوردم و بیشتر از ده بار تمومش کردمو نمیتونی قانع کنی از سریGTA،بجز وایس سیتی به چیز دیگه ای فکر کنم...
بعنوان کسی که طرفدار کمیک بوده و هست، بازی های ابرقهرمانی نسبتا زیادی رو توی زندگیم تجربه کنم و بیشترشون منو دلسرد کردن. این وسط اما یک استثنا بزرگ وجود داره : فرنچایز بتمن آرکام
اولین مواجهم با این سری بازی ها از نسخه origins بود که تقریبا همه متفق القول میگفتن ضعیف ترین نسخه مجموعه س، من از تجربه اون بازی هم کلی لذت بردم و بعد تر به واسطه یه سری از دوستام با این مجموعه آشنا شدم و یکی از بهترین تجربه های زندگیم رقم خورد. از بهترین ویژگی های مثبت سری بازی های آرکام میشه به ویلن های درجه یک و پرداخت درست حسابی به تک تک اونا اشاره کرد.
نسخه Asylumکه اولین بازی مجموعه بود، بنظرم یه ترکیب فوق العاده از فضای کمیک ابرقهرمانی و ترس بود. فقط کافیه خلاصه داستان بازی رو بخونید تا بفهمید چه اتمسفر جذابی در انتظار شماست: بتمن جوکر رو دستگیر کرده که به تیمارستان آرکام( که محل نگهداری خطرناک ترین و دیوانه وار ترین خلافکار های گاتهامه) منتقلش کنه، اما با ورود به تیمارستان خیلی زود معلوم میشه که تمام اینها نقشه جوکر بوده و از قصد خودشو تحویل بتمن داده تا وارد تیمارستان بشه چون از قبل خلافکارهای گاتهام پرستارها و پلیس های داخل تیمارستان رو کشتن و حالا بتمن مونده و دیوانه های گاتهام و دشمن های درجه یکش و تیمارستانی که لحظه به لحظه ترسناک تر میشه.
سری ارکام با اختلاف بهترین اقتباس از بتمن تویتمام مدیاها هست. نسخه های بعدی این مجموعه هم همگی بازی های خوبی هستن و حتی علت خرید ps4 من بازی آرکام نایت بود که تا حدی دلسردم کرد، نه بخاطر اینکه بازی خوبی نبود، اتفاقا بازی خوبی بود ولی ضعف هایی داشت که از بی نقص شدن بازی جلوگیری کرد؛ ولی همچنان با قدرت بهترین بازی های ابرقهرمانی موجود هستن.
هیتمن یکی از G.O.A.T های دنیای گیمه و بنظر میرسه این جایگاه براش ابدی بمونه.البته برای من!
داستان از اونجایی شروع میشه که یه سازمان مخفی با جمع آوری بچه های بی سرپرست و انجام آزمایش روی اونها، تمامی احساساتشون شامل:عشق،ترس،خشم،ترحم و...رو توی اونا از بین میبرنو با آموزش های نظامی بهشون، هزاران هزار مرده متحرک تحت فرمان برای خودشون دست و پا میکنن که تنها شناسنامشون، بارکدِ پشت گردنشونه.
اما این هزاران هزار برای چی ساخته میشن؟ترور هر شخصی که بخواد چوب لای چرخ این سازمان بزاره
فرقی نمیکنه معاون رئیس جمهور باشید یا سلبریتی، باید مراقب حرفا و کاراتونو حتی توییت هاتون باشید تا یه وقت به این سازمان مخوف بر نخوره وگرنه...
هیتمنم از اون دسته بازیاس که شاید وسط بازی از سختیش اذیت بشید
ولی با تموم شدنش افسردگی بعد از یه بازی خفن میگیرید
بازی های فایتینگ از قدیم تا به امروز مخاطب های خاص خودشون رو دارن. دو تا بازی فایتینگ توی ایران طرفدارهای زیادی دارن: تکن و مورتال کمبت.
دلیل اصلی من به ویدئو گیم توی زمان کودکی، Tekken 3 بود؛ همیشه محو تماشای این بازی میشدم و تا جایی که نفس داشتم و خانواده اجازه میداد تکن بازی میکردم. بعد ها خوندم که یکی از دلایل موفقیت پلی استیشن 1 وجود تکن 3 بوده، بازی از هر لحاظ عالی بود.
یه مدت گذشت و من که سعی میکردم با شبیه ساز توی کامپیوتر تکن 3 رو برای بار هزارم بازی کنم، یه روز چشمم به یه بازی خورد : تکن 5. هر چی در مورد عشق در نگاه اول و اینا شنیدید بذارید کنار، رفتم سی دی رو خریدم و روزی صد بار به پوسترش نگاه میکردم، و یکی دو ماه بعدش ps2 رو خریدم تا تکن بازی کنم. جزو معدود بازی هایی بود که بالای دویست ساعت بازی کردم و هیچوقت ازش سیر نشدم. این وسط چند تا سی دی خراب شد ولی من یه انبار تکن 5 داشتم و سریع جایگزین میکردم.
بخوام از کاراکترهای موردعلاقم بگم باید به "لی" (که ما بهش جکی جان (حتی "چان" هم نه) میگفتیم) ، "ادی"، "جان" ، "برایان" و صد در صد "آنا" اشاره کنم. دردسر هم زیاد بود برای اینکه کاراکتر "آنا" رو برداریم، ولی یه مرد هیچوقت از عشقش دست نمیکشه?:)
سری تکن همیشه با یه کات سین جذاب شروع میشن و اینبار اون کات سین از همیشه جذابتر بود و پیام اخرش تمام طرفدارهای بازی رو شوکه کرد: .Heihachi Mishima is dead
گیم پلی فوق العاده ، کاراکترهای دوست داشتنی و داستان نسبتا جالب( با توجه به اون سن هشت یا نُه سالگیم فکر میکردم دارم یه داستان خیلی خفن رو تجربه میکنم و از فهم کاملش عاجزم) این بازی رو تبدیل به یه تجربه بی نقص کرده بود.نسخه های بعدی بازی حداقل از نظرمن اونقدر خوب نبودن و نداشتن یه بخش داستانی اذیت کننده شده، بزودی هم نسخه هشتم این بازی قراره برای کنسول های نسل نهم و PC بیاد که با این قیمت هایی و زندگی فعلا برام در حد یه آرزوی دوره.
اختلاف بازی دومی و اول در حد نوک سوزن بود و بعد از کلی کلنجار رفتن، بلاخره مقام دوم به این غولِ بی رقیب نسل هشت رسید.
هر دو نسخه رد دد برای من جزو لذتبخش ترین تجربه های زندگیم محسوب میشن ولی اگه بخوام از یکیشون اسم ببرم، قطعا نسخه دومشه...
رد دد دو حکم یه انقلاب توی داستان و گرافیگ که از شاخصه های اصلی یه بازین رو داره
ولی رد دد فقط توی این دو خلاصه نمیشه و حتی توی صداگذاری، تصویر و خیلی چیزای دیگه هم جزو پرچمدارای نسل خودشه.
داستان از اونجایی شروع میشه که باند ون در لیند به رهبری داچ مشغول راهزنی و سرقت های کوچیکن تا اینکه درگیر یسری مسائل میشنو این مسائل اونارو به یکی از بزرگترین باند های آمریکا میکنه که البته بزرگترین باند بودن هم چالش هاش خودشو داره...
سیر تحول شخصیت آرتور مورگان توی این بازی اونقدر پیچیده و عمیقه که بعد از گذشت یه مدت، گیمر هیچ فرقی بین خودشو آرتور نمیبینه و وقتی کسی به آرتور خیانت میکنه انگار به خود گیمر خیانت شده و اینو میشه از حالت چهره هاشون و ری اکشناشون نسبت به بعضی مراحل توی یوتیوب دید...
حتی اگه اهل گیم نیستی، تجربه رد دد میتونه شروع قشنگی برات به حساب بیاد...
خیلی خودمو عذاب دادم تا مکس پین رو رتبه اول نذارم، ولی با این حال بین لیست من قطعا محبوب ترین بازی مکس پین بوده و هست. در ظاهر شاید یه بازی شوتر سوم شخص معمولی برسه اما "سم لیک" که نویسنده بازی بوده ، این اثر رو خیلی فراتر از این حرفا برده. خلاصه بازی کلی بازی مکس پین پیرامون انتقامش از گروه مافیایی هست که زن و بچه نوزادش رو کشتن اما پیچش های داستانی، اتمسفر سرد و دارک نیویورک،عشق و خیانت، ، شخصیت پردازی که حتی در فیلم ها این روزها کمتر میبینیم ، ترس روانشناختی بازی همه و همه دست به هم دادند تا یه اثر بینظیر توی دنیای گیم ثبت بشه.
این بازی توی گیم پلی هم فوق العادس. شوتر جذاب و معماهای عجیب و غریب(گاها فان)، کابوس های مکس( که حس ترس رو به روح سرد بازی بیشتر از قبل القا میکنن) به علاوه موسیقی شاهکار بازی (که مو به تن شما سیخ میکنه و انگار مثل خود بازی پر از رمز و راز هست) نمیذارن شما لحظه ای بازی دور بشید.
مکس پین سه نسخه داشت که دو نسخه اول اون فوق العاده هستن و طرفدارها هنوزم که هنوزه بعد از گذشتن نزدیک به بیست سال، بیخیال تجربه اونا نمیشن. اما نمیشه گفت نسخه سوم بازی ضعیفه، اتفاقا از لحاظ گیم پلی عالی و بی نقصه منتها با عوض شدن نویسنده و تیم تولید بازی ، دیگه شاهد اون داستان فوق العاده نبودیم برای یکی مثل من که طرفدار داستان های مکس پین بود، اونقدرها هم جذاب نبود.
حرف در مورد مکس پین خیلی زیاده، استعاره های جذاب بازی(که حتی در اسم بازی هم نمایان هست) تا نتیجه گیری در مورد قاتل واقعی زن و بچه مکس و... که خودشون یه مقاله طولانی میطلبه.( به طرفدارهای مکس پین توصیه میکنم این مقاله سارا مرتضوی از زومجی در مورد مکس پین رو بخونن و لذت ببرن)
و اما بهترین تجربه من از دنیای گیمینگ تا به این لحظه، چیزی جز نسخه هفتم فرنچایز افسانه ای رزیدنت اویل نیست.
بدون شک هر لیست تاپی که راجب دنیای گیمه، همیشه یکی از نسخه های رزیدنت اویل رو توی دل خودش داره.
داستان از اونجایی شروع میشه که سه سال بعد از مفقود شدن میا، همسر ایتن ایمیلی از میا به اون میرسه که میگه من داخل یه مزرعه توی دالوی لوئیزیانام
ایتن میره به دالوی و بعد از کلی گشتن، بلاخره به مرتع مشکوکی میرسه و واردش میشه.بعد از یکم جست و جو توی اون خونه عجیب، بلاخره میارو پیدا میکنه.میا به ایتن میگه چطور منو پیدا کردی؟
ایتن میگه مگه خودت بهم ایمیل نزدی؟
میا میگه نه...
بازی سراسر استرس و معماست
تا الان سه بار تمومش کردمو هیچوقتم ازش سیر نشدم...
اگه از جنبه ترسناکش بگذریم، تموم کردن این بازی برای گیمرایی که توی حل معما ضعیفن واقعا سخته
ولی اگه عاشق اویل باشی فقط میخوای بازی تموم نشه...
اگه یروز خواستید تجربش کنید، هیچوقت تو هوای روشن بازی نکنید چون این ظلم در حق بازیه:)
چیزی که شرکت کپکام سال 2005 منتشر کرد، بهترین گیم تاریخ از نظر خیلی گیمرهاست: رزیدنت اویل4
بگم که انتخاب لایف لاور هم همین بود و آروم نمیگیگیرفت تا این بازی رو بدم اون بذاره توی لیستش، اما مقاومت کردم:)
رزیدنت اویل 4 به معنای واقعی گیم هست، داستان نسبتا احمقانه ای هم داره، "دختر رئیس جمهور گم شده و یه مامور پلیس با یه تفنگ که کلا هفت تا تیر هم داره اعزام میشه توی یه روستا که شایعه شده دختر داستان(اشلی) اونجا دیده شده."
نتیجه این داستان شاید احمقانه اما یه گیم پلی فوق العادس. ما بازی میکنیم که نهایتا سرگرم شیم و خودمون رو خالی کنیم نه اینکه یه داستان عجیب و غریب و عالی ببینیم در صورتی که گیم پلی بدی داشته باشه. بازی شما رو با هفت تا تیر و لشکری از دشمنان تنها میذاره. دشواری گیم به حدی زیاد هست، که بعد از تمام کردن هر مرحله به گیمر بهتری تبدیل میشید.
سری رزیدنت اویل هنوز هم جزو بهترین بازی جهان هستن. کمتر آی پی بوده که تونسته باشه بعد از این همه سال هنوز هم جذاب باشه اما کپکام موفق شده رزیدنت رو بالا نگه داره.
این نسخه اولین مواجه من با سری "رزیدنت اویل" بود، و یادمه حتی با 19 سال سن موقع بازی کردنش استرس رو با تمام وجودم حس کردم؛ رزیدنت اویل 4 رو من با ps2 و دوبله بازی کردم که بخاطر اولیش خوشحالم و بخاطر دومیش خودمو لعنت میکنم، دوبله بازی :
به تازگی هم کپکام این بازی رو ریمیک کرده( گرافیک رو بسیار جذاب تر و امروزی کردن و تغییرات کوچکی به داستان دادن) ، اگه براتون تجربه نسخه قدیمی اذیت کنندس، نسخه جدید رو امتحان کنید و لذت ببرید.
مرسی که تا انتها خوندید، ممنون از رفیق خوبم لایف لاور که توی نوشتن این پست همراهیم کرد و باعث شد یه انگیزه ای بگیرم برای دوباره نوشتن. امیدوارم همه گیمرها یه حس خوبی از این پست گرفته باشن و اونایی هم که اهل گیم نیستن زودتر توبه کنن و به گیم رو بیارن. شما هم برام بهترین تجربه های گیمینگ تون رو بنویسید.