مهرعلی نورالهی در تاریخ 1348/4/1در روستای سگرکن چشم به جهان گشود.
در دوران کودکی پدرش را از دست داد
وقتی بزرگ شد به همراه پدر ناتنی اش در سپاه کار می کردند هنگامی که پدر ناتنی اش خورشید یارعلی ترور شد او به عنوان فرمانده پایگاه روستای سگرکن انتخاب شد و جایگزین خورشید یارعلی شد او در دوران فرماندهی اش در پایگاه خدمات شایسته ای را انجام داد و به عنوان یک فرد پرتلاش و خسته ناپزیر در شهرستان بشاگرد از او یاد می شد.
او به عنوان یک فرمانده کار کدخدا رو هم انجام میداد و در شهرستان بشاگرد به عنوان یک بزرگ شناخته می شد که مردم از او امید داشتند و اگر در کار شان موفق نمی شدند از ایشان کمک میخواستند.
مهرعلی نورالهی با کسانی که خود را از بقیه مردم بزرگ تر می دانستند سر سازش نداشت اما با کسانی که فقیر و مظلوم بودند رفیق و دوست می شد.
مهرعلی چند فامیل که با هم دشمن بودند را به صلح و سازش دعوت کرد و این خانواده ها را با هم اشتی کرد
او در حفظ امنیت شهرستان بشاگرد در بخش گافر و پارامونت نفر اول بود و به قول مسولان بازوی راست مسولان شهرستان در این منطقه بود او با حرکت های مثبت خودش کاری های مثل دزدی، گروگان گیری و قاچاق را در این منطقه ریشه کن کرد وقتی که گروگان گیران چند شخص را ربودن بودن مهرعلی نورالهی موفق شد انها را ازاد کند و به آغوش خانواده بازگرداند.
با این کار ها دیگر کسی همچین جرمی مرتکب نمی شد چون با خودشون میگفتن چرا گروگان ببریم وقتی مهرعلی هست دوباره میاد و اونا رو آزاد میکنه و ما نمی توانیم با او درگیر یا دعوا کنیم
با همین کار های مثبت خود را در شهرستان بشاگرد بالا کشید و باعث شد افرادی که دوست نداشتن یک لحظه مهرعلی رو ببینن برای نابودی مهرعلی نورالهی حتی پول هم خرج می کرد اما موفق نمیشدند اما این فعالیت ها بالاخره به نتیجه نشست و مهرعلی نورالهی را درگیر این ماجرا کرد(این ماجرا در صفحه دیگر توضیح داده خواهد شد) این اتفاق باعث شد مهرعلی نورالهی راهی زندان شود اما در دادگاه تبرئه شد و از زندان آزاد شد
اما دوباره این فتنه ها بوجود امد و چند شخص ناشناسی که توسط افرادی پول گرفته بودند در روز 1400/6/31بعد از اتمام رژه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هنگامی که در خودرو شخصی خود بود توسط این افراد ترور شد و دعوت حق را لبیک گفت