عدهای از دوستان نوشتهاند که آقای مزاری مرد سادهلوح و نادانی نبوده، که اگر چنین بود هرگز نمیتوانست پلههای موفقیت را تا ریاست حزب وحدت بپیماید و در پایتختهای همسایهها طرف حساب واقع شود.
از آن جایی که تخصص من روانشناسی است باید تفاوت میان کلمات ابله، نادان، جاهل و... را برای شما بگویم و سپس روشن کنم کدام یک از این کلمات توصیف مناسبتری برای مرحوم مزاری است.
برای صحبت کردن پیرامون بلاهت، نادانی، جهل، خرفتی، بیعقلی، دیوانگی و سربههوایی و نظایر آن باید به عیانترین وجه مشترک آنها رجوع کنیم. عیانترین تظاهرات بیرونی همه این کلمات «رفتار یا گفتار فاقد توجیه عقلانی» است. به طور مثال:
1-کودکی از روی عصبانیت شیای را به سمت تلویزیون پرتاب میکند
2- مردی علیرغم آگاهی به نادرستی سرقت از لحاظ اخلاقی، دست به دزدی میزند
3- مردی عادی از قشر کارگر مدعی است سازمان سیای آمریکا به دنبال اوست و برادرش جاسوس کاگب است و او را میپاید
4- پیرمردی علیرغم آگاهی از مطلبی آن را دوباره میپرسد
5- آدمی که در شوخی افراط میکند و باعث ناراحتی کسی میشود؛ بی آن که چنین منظوری داشته باشد
همگی موارد بالا رفتارهایی هستند که اگر تحت اشراف عقل بودند، میشد به شکل دیگری رقم بخورند. شکل کنونی آنها نتایج بد و بعضا بسیار ناگوار برای خود فرد و حتی جامعهاش دارد.
در قدم دوم باید میان منشا این رفتارها تفاوت قائل شد:
1- کودکی که ناراحت شده و شیای را به سمت تلویزیون پرتاب میکند، آن را از روی «ناآگاهی» انجام میدهد. کودک از ارزش مادی تلویزیون باخبر نیست، و نمیداند که پدرش دو ماه کار کرده تا این تلویزیون را بخرد. اگر کودک آگاه شود که تلویزیون ارزش مادی زیادی دارد و جایگزینی آن به راحتی میسر نیست، هرگز چنین کاری نمیکند. «ناآگاهی» یا جهل فراگیرترین شکل رفتار و گفتار غیرعقلانی است. این نوع رفتار و گفتار غیرعقلانی با «آموزش» حل میشود.
2- مردی که دست به سرقت میزند قانون اخلاقی را زیر پا میگذارد. قانون راستمنشی اخلاقی برای بهتر زیستن اجتماعی جعل شده و کسی که آن را زیر پا میگذارد انسانی «ضداجتماعی» است. معمولا جوامع برای خنثی کردن و حذف رفتار زیانبار ضداجتماعیهای خود حدود، تعزیرات، قصاص و حبسهایی تعیین کردهاند. در تحلیلی اسپینوزایی، این انسانها قادر به افسار زدن به مزاج خود و کوتاه آمدن از شدتهای آن نیستند. این گروه از گفتار و رفتارهای غیرعقلانی را نمیشود با آموزش حل کرد. راه حل برخورد با آن صرفا «قوه قاهره دولت» در اشکال تعزیر و حبس است.
3- مردی عادی که با جدیت معتقد است سازمان سیا و کاگب و آیاسآی به دنبال او هستند و تلفنهایش را چک میکنند، یا معتقد است خداوند در او حلول کرده، دچار عارضه «جنون» است. مجنون نسبت به وضعیت خود آگاهی ندارد و رفتار و گفتارش در کنترلش نیست. راه حل برخورد با این نوع از رفتار و گفتار غیرعقلانی «مراقبت پزشکی» است. به این معنی که پزشکان باید با داروها، رواندرمانی و یا بستری شخص مجنون را کنترل کنند.
4- پیرمردی که دچار فراموشی، تکرار یا ناتوانی در جهتیابی است دچار «خرفتی» است. «خرفتی» یا «بیماریهای پسرونده قوای عقلانی» معمولا در پیری رخ میدهند. البته برخی بیماریها یا ضایعات میتوانند چنین وضعیتی را حتی در جوانی ایجاد کنند. راه حل این نوع گفتار و رفتار غیرعقلانی «مراقبت تسهیلاتی» است. به این معنی که عزیزان و نزدیکان این اشخاص و یا موسسات باید با ارائه خاصی از مراقبت زندگی را برای آنها تسهیل کنند.
5- انسانهایی هم هستند که با شوخیهای بیجا و بدون منظور آدمها را میرنجانند، در روز امتحان خواب میمانند، در کار خود موجب وقوع خرابی میشوند، در زندگی اجتماعی و رعایت ادب بیمبالاتند. علیرغم اشکال مختلف رفتارها مذکور، همگی ریشه مشترکی دارند. این ریشه مشترک «سهو» است. انسان ساهی و مسامحهکار معمولا در زندگی خود به مشکلات بسیار زیادی برمیخورد و باعث رنجش خود و اطرافیان است. راه حل این نوع از گفتار و رفتار غیرعقلانی «مدیریت انضباطی» است. این مدیریت انضباطی میتواند از سوی خانواده، موسسه آموزشی، سازمان و یا حتی خود شخص برایش اعمال شود.
حال با توجه به این پنج وضعیت باید تعیین کنیم که آقای مزاری اولا رفتار و گفتار غیرعقلانی داشته، و ثانیا رفتار و گفتار غیرعقلانی او تحت کدام یک از پنج زمینه فوق است.
وقتی به تاریخچه زندگی آقای مزاری نگاه میکنیم، اشکال مختلفی از رفتارها و گفتارهای غیرعقلانی برای وی را میتوانیم پیدا کنیم. وی کارنامهای دارد که جنگ بخش اعظم آن را تشکیل میدهد. از رویارویی با شورای اتفاق و جنگ با ایشان، تا رویارویی خونبار طایفهای در شمال تحت عنوان «جنگ نصر با حرکت»، تا رویارویی با جناح پاسداران در غرب کابل. وی همچنین با دولت اسلامی در کابل هم وارد نبرد شد که سرانجام در همین نبرد گلیمش برچیده شد. آقای مزاری برای حتی یکی از این جنگها هم توجیه عقلانی ندارد. جنگهای داخلی هزارهجات یا از روی ناآگاهی بودند و یا از روی ضداجتماعیگری. آقای زاهدی در رساله «پس از سکوت» مینویسد هزارهها در دوران پس از انقلاب دو دوره را طی کردند؛ 1- دوره مستی 2- دوره عقل. دوره مستی یعنی زمانی که با جنگهای بیهوده و بیمعنی یکدیگر را پاره پاره کردند(جنگ از روی ناآگاهی) و دوره عقل یعنی زمانی که هزارهها و اهل تشیع فهمیدند جنگ راه حل نیست. ما شاید بتوانیم بگوییم آقای مزاری در دهه شصت در دوره مستی و جهل بوده، ولی در دهه هفتاد دیگر دوره مستی و جهل تمام شده بود. جنگهای این دوره آقای مزاری را نمیشود با توجیه ناآگاهی حل کرد. آقای مزاری قطعا این جنگها را با انگیزههای خودپسندانه، خودخواهانه و ضداجتماعی راه انداخته است. علاوه بر آن آقای مزاری با دو بار کودتا علیه حزب وحدت در 6 جوزا و 23 سنبله از قانون حزب تخطی کرده و به این ترتیب صفت ضداجتماعیگری خویش را به اثبات رسانده و قرار مجرمیت خود را صادر کرده است.
البته رگههایی از شخصیت مسامحهکار و ساهی هم در آقای مزاری دیده میشود. شخص وی در انتخاب کلمات و عبارات خود هیچ مبالاتی نداشته است. وی با جمله معروف «شما به خاطر یک چوکی ..ون هم میدهید» در جلسه رسمی حزب، همه را انگشت به دهان کرد. همچنین در جلسه اول دیدار با برهانالدین ربانی جملات بسیار تحریکآمیز و غیرمسوولانه به زبان میآورد که باز همگی حیرت میکنند. انتظار دولت اسلامی این بود که شخص رئیس شورای مرکزی حزب وحدت شخصی بسیار سیاستمدارتر و سخنسنجتر باشد. فرار آقای مزاری در 21 دلو 1371 و اختفای وی تا چند روز پس از آن نیز حکایت از این دارد که ما با شخصی ساهی و بیغم طرفیم. وی که خود شروع کننده جنگ بود باید میایستاد و نیروها را بسیج میکرد نه اینکه با اولین ترق فرماندهی جنگ را رها کند و تا چند روز ردی از خود به جا نگذارد.
آقای جاوید در رسالهای که در تاریخ زندگی مزاری نوشته، بیان میکند که آقای مزاری در دوره جوانی یک بار دچار جنون شده و مدتی بستری بوده است. البته در این مورد من تردید دارم، چون به واسطه مشکلات بهداشتی و عدم دسترسی به خدمات پیشرفته پزشکی، نمیتوان رای به قطعیت ابتلای به جنون وی داد. احتمال من این است که وی تحت بیماری جسمانی شدید دچار دورهای از دلیریوم(افراد در نتیجه تب و درد شدید گاهی دچار هذیان و یا فقدان جهتیابی میشوند) شده که احتمالا همه ما مقدارهای کم و بیشی از آن را تجربه کردهایم. البته که من احتمال ابتلای به «جنون حاد» را هم رد نمیکنم(جنون حاد زودگذر و مقطعی است و معمولا پیشآگهی خوبی دارد.)
به طور خلاصه نتیجهگیری میکنیم که آقای مزاری شخصیتی است که رفتارها و گفتارهای غیرعقلانی متعدد داشته و ضداجتماعیگری و سهو در وی غلبه داشته است.