حزب وحدت اسلامی در سال 1368 بعد از احساسات جمعی برای وحدت گروهها و آمدن استقرار و امنیت به هزارهجات ممکن شد. در آن زمان احزاب متعددی در تمام هزارهجات فعالیت میکردند، اما سه حزب قدرتهای اصلی صحنه نظامی و اداری ساحه بودند: «پاسداران جهاد اسلامی» به رهبری صادقی نیلی، «سازمان نصر افغانستان» به رهبری عبدالعلی مزاری و «حرکت اسلامی افغانستان» به رهبری آیت الله محسنی. مذاکرات احزاب هزارهجات سرانجام به موفقیت رسید و همه گروهها جز «حرکت اسلامی» با هم یکپارچه شدند و حزب جدیدی تاسیس کردند: «حزب وحدت اسلامی». ستون فقرات این حزب جدید را دو گروه تشکیل میدادند: سازمان نصر و پاسداران جهاد. اولین رئیس شورای مرکزی حزب محمد اکبری از پاسداران منحله بود و بعد از او ریاست شورا به یکی از اعضای نصر منحله رسید: آقای مزاری.
بعد از سقوط کابل و تشکیل دولت مجاهدین حزب وحدت از بامیان به غرب کابل منتقل شد. در عین حال حرکت اسلامی هم در غرب کابل حضور داشت.
تصویری از دولت اسلامی افغانستان در سال 1371
در سطح کلی افغانستان احزاب جهادی متعددی فعال بودند ولی دو حزب نیرومندتر از بقیه تلقی میشدند: «حزب جمعیت اسلامی» به رهبری ربانی و با امیران و فرماندهانی چون مسعود و اسماعیل خان. «حزب اسلامی» به رهبری حکمتیار.
«دولت اسلامی» نتیجه «توافق پیشاور» بود که در آن تمامی احزاب موتلف شدند و قدرت بین آنها تقسیم شد. حزب وحدت از حضور در توافق پیشاور خودداری کرد، چون معتقد بود که حزب وحدت نماینده انحصاری شیعیان است و حرکت اسلامی نباید در پیشاور سهم بگیرد.
حزب اسلامی اگرچه در توافق پیشاور سهم داشت، اما با این حال بر سر کنترل کابل با مسعود موافق نبود و به همین دلیل با استقرار دولت اسلامی شروع به فعالیت نظامی علیه این حاکمیت کرد.
در عین حال، عموم قومیت ازبک تا آن روز پیوسته رژیم خلقی به حساب میآمدند و مهمترین حزب آنها(جنبش اسلامی) به دلیل وابسته بودن به حکومت قبلی در پیشاور مغفول واقع شد.
در نتیجه دولت اسلامی به طور بالفعل یک دشمن(جنبش ملی اسلامی) و بالقوه دو دشمن(حزب اسلامی و وحدت اسلامی) داشت.
با استقرار دولت اسلامی در کابل، فعالیتهای نظامی حزب اسلامی علیه این حاکمیت آغاز شد و شدت گرفت.
وضعیت داخلی حزب وحدت در سالهای 71 و 72
در آغاز سال 1372 درون حزب وحدت دودستگی علنی شد. جناح نصر به رهبری مزاری مخالف دولت اسلامی و طرفدار حکمتیار و دوستم بود و میخواست از طریق مسلحانه دولت اسلامی را براندازی کند. جناح پاسدار به رهبری اکبری خواهان همکاری با دولت اسلامی و عدم پیوستن به مخالفان مسلح دولت بود. در این میان گروه نوظهوری هم در دامن حزب پیدا شدند که دارای افکار نژادی بسیار قوی بودند و ضمن دشمنی شدیدی با سادات، تاجیکها نسبتا رنگ و بوی غیرمذهبی داشتند. رسانه حزب در اختیار آنها بود و در نتیجه فعالیتهای ایشان مزاری از «رهبر سازمان نصر و طرفدار حکمتیار» به «پدر ملت هزاره» و «خونخواه» این مردم معرفی شد. آقای مزاری اگرچه به زبان بسیاری از کارهای ایشان را رد میکرد ولی در عمل هرگز آنها را محدود نکرد. در نتیجه فعالیت رسانهای پرشور آنها آقای مزاری از ریاست شورای مرکزی حزب وحدت، عملا به رهبر حزت وحدت تبدیل شد.
در سال 1373 انتخابات درون حزبی وحدت با فشار گروه جدیدالظهور به یک بحران بزرگ رسید. گروه فشار معتقد بودند که هیچ کسی حق ندارد در مقابل مزاری خود را نامزد کند. فشار رسانهای آنها عاقبت به تظاهرات و نهایتا به درگیری مسلحانه بدل شد و خانههای چندین تن از اعضای حزب زیر تهاجم واقع شد. در نتیجه حمله مسلحانه به خانه آقای اکبری، صمیمیترین دوستش، فصیحی به قتل رسید.
سرانجام انتخابات انجام شد و آقای مزاری در مقام ریاست شورای مرکزی ابقا شد و محمد اکبری شکست خورد. حزب به فعالیتهای سابقهاش بازگشت و صلح در حزب وحدت تقریبا حکمفرما بود.
وضعیت رابطه حزب وحدت و حرکت اسلامی
حرکت اسلامی با اینکه حزب کوچکتری در مقابل با حزب وحدت به حساب میآمد و سرزمین بسیار کوچکتری در هزاره جات را تحت کنترل داشت، اما در غرب کابل تقریبا همپای حزب وحدت به شمار میآمد. کنترل موشکهای اسکاد در دست حرکت اسلامی بود. همچنین حرکت اسلامی در جنگ با حزب اسلامی توانسته بود دارالامان را به کنترل خود دربیاورد و حیثیت حزب اسلامی را خراب کند.
آقای مزاری دشمنی عمیق تاریخی با حرکت اسلامی داشت، چون پدر و برادر او از سوی همین گروه به قتل رسیده بودند. علاوه بر این او معتقد بود که حرکت اسلامی که درون دولت اسلامی است رقابتی سمی با حزب وحدت دارد و تلاش میکند تا حزب وحدت را به تحلیل ببرد و خود صاحب جمعیت شیعه کشور شود. لزوما همه سازمان نصر چنین دیدگاهی نداشتند.
در جناح پاسداران تقابلی با حرکت اسلامی دیده نمیشد؛ اگرچه در سال ابتدایی به دلیل حمایت آیت الله محسنی از دولت اسلامی، تا حدی وی مورد نکوهش اعضای این جناح قرار گرفت.
در مجموع اگرچه آقای مزاری دشمنی شخصی با حرکت اسلامی داشت، اما در عین حال هر دو حزب کنترل غرب کابل را شریک بودند و میان آنها زد و خوردی نبود. همچنین در جنگهایی که علیه غرب کابل میشد، حرکت اسلامی هم در کنار حزب وحدت از محدوده شیعیان و هزارهها دفاع میکرد.
اتفاق 23 سنبله چه بود؟
خلاصه اتفاق چه بود؟ جناح مزاری در یک حمله همه جانبه غرب کابل را از نیروهای حزب حرکت اسلامی تصفیه نمود. در عین حال این حمله هدف دومی هم داشت؛ تصفیه حزب وحدت از جناح پاسداران.
حوادث منجر به جنگ چهها بودند؟
حرکت اسلامی در سال 1373 موفق شد در یک جنگ شگفتانگیز حزب اسلامی مقتدر را به تنهایی شکست دهد و دارالامان را به تصرف خویش درآورد. همچنین حزب اسلامی در غوربند از جمعیت اسلامی شکست خورد و از این دره عقبنشینی کرد. پس از این دو واقعه، حکمتیار به مزاری فشار آورد تا با حرکت اسلامی وارد جنگ شود و دارالامان را برای حزب اسلامی پس بگیرد.
آقای مزاری از ابتدای سنبله(شهریور) تدارک جنگ را فراهم کرده بود و سید محمد علی جاوید(رئیس شورای مرکزی حزب حرکت) از طریق کسی از تدارک مزاری برای جنگ باخبر شده بود. احضارات حرکت اسلامی از ابتدای سنبله شروع شد و بعد از مدتی به دلیل اینکه تهدیدی انجام نشد احضارات فروکش کرد.
روز حادثه چه اتفاقاتی افتاد؟
جلسه شورای مرکزی حزب وحدت تشکیل شد و اکبری، عالمی بلخی از جناح پاسداران و خلیلی از سازمان نصر در این جلسه شرکت داشتند. اوضاع جلسه کاملا عادی بوده و نشانی از هیچ خبر قریبالوقوعی نمیداده است.
سیدمحمدعلی جاوید رئیس شورای مرکزی حرکت در بیمارستان داودخان فعلی بستری بود.
سید حسین انوری از سوی مزاری به یک مهمانی دعوت شده بود! اما به طرز معجزهآسایی در مهمانی شرکت نکرد و به خانه خاله خود رفت.
شروع حادثه
ساعت 2:55 دقیقه بامداد روز 23 سنبله صدای جنگ در غرب کابل پیچید. مردم گمان میکردند که بار دیگر دولت اسلامی و اتحاد به جنگ حزب وحدت آمدهاند اما ناگهان متوجه شدند که صدای درگیری در خود غرب کابل است.
نیروهای مزاری به جنگ قرارگاههای حرکت لشکر کشیده بودند و در اولین تلاشها بسیاری از این مراکز سقوط کردند.
فرار جانانه و دراماتیک اکبری از مهلکه مزاری
حمله نیروهای مزاری به محل استقرار آقای اکبری در مقر سابق خبرگزاری «تاس» از ساعت 3 بامداد شروع شد و 30 نفر محافظ آقای اکبری به رهبری شیخ ناظر ترکمنی در مقابل نیروهای مزاری دفاع کردند. تا نیمه شب فردا، یعنی 24 سنبله معلوم شد که به زودی مقاومت شکست میخورد و مقر سقوط میکند، لذا اکبری و جمعی به سمت لیسه حبیبیه رفتند و یک شبانه روز دیگر در یک خرابه در آنجا مخفی میشوند. در همین حین مقر آقای اکبری سقوط میکند ولی شیخ ناظر هم موفق میشود جان خود را از مهلکه بکشد. تمام گزمههای مزاری در غرب کابل در جستجوی اکبری بودند. اینک اکبری با یکی از یارانش، کلاشنیکف بر دوش، به سرک میآید. به هر گزمهای که میرسند سلام میکنند و طوری رفتار میکنند که گویا خود گزمه هستند. گزمهها هم که اکبری را نمیشناختند او را نگه نداشتند. اکبری به خانه یکی از دوستانش میرود و روز 25 سنبله را آنجا میماند.
فردای آن روز سوار دوچرخه با یکی از معتمدین خود حرکت میکند و در راه مردمی را میبیند که دسته دسته در حال فرار از جنگ هستند. او و دوستش از میان ایست بازرسیها میگذرند و سرانجام به قطعه اسکاد میرسند. در ایست بازرسی آخر به صورت معجزهوار کسی روی صورت آقای اکبری چراغ نمیاندازد و او زنده میماند.
این جنگ به مدت 13 روز طول میکشد و آقای مزاری با ضدحمله نیروهای حرکت و حملات هوایی دولت اسلامی در معرض شکستی سنگین قرار میگیرد.
در دورن حزب وحدت چه خبر بود؟
در اولین جلسه شورای مرکزی حزب وحدت اعضا با حیرت از مزاری دلیل کارش را میپرسند. مزاری در پاسخ میگوید که «حرکت اسلامی و جناح پاسداران قصد کودتای داخلی داشتند که ما با عملیاتی پیش دستانه جلوی آن را گرفتیم.» وی مجموعه اسنادی را پیش میکشد که در آن آقایان اکبری، فاضل و کاظمی با دولت اسلامی مکاتبه کردهاند. این اسناد همگی فتوکاپی بود و حاضرین آن را قبول نکردند و از شیوه به دست آمدن آن سوال کردند. همچنین به آقای مزاری گفته شد «اگر آنها قصد چنین کاری داشتند باید به ما میگفتی تا ما آنها را در شورای مرکزی محاکمه مینمودیم.» آقای مزاری در مقابل هر دوی این ژستها سکوت کرده است.
پس از روز دهم جنگ، اوضاع به نفع حرکت اسلامی تغییر میکند و حزب وحدت مزاری در معرض سقوط قرار میگیرد. خلیلی به روایت رویش به مزاری میگوید:«گفتم که این کار را نکن، حالا جمعش کن.» آقای مزاری در پاسخ به منتقدین و خواهشکنندگان که «چه برنامهای برای سقوط داری؟» میگوید« به زودی کاری میکنم.»
آن کاری که مزاری از آن صحبت میکرد، وارد کردن لشکر جرار حزب اسلامی به غرب کابل بود. این لشکر تازه نفس و پرتعداد یک نفس راه را صاف کرده و به طور کامل حرکت اسلامی را از غرب کابل تصفیه کردند و تپه اسکاد را هم اشغال میکنند. این تپه و مایملک آن در اختیار حزب اسلامی باقی ماند و بنا بر روایتهایی موشکهایش به پاکستان منتقل شد. حزب اسلامی در رسانههای خود تصرف اسکاد را «از بین بردن بازماندگان خلقی» خواند و حتی یک کلمه از همکاری حزب وحدت نکرد.
در نتیجه جنگ 13 روزه «23 سنبله» تعداد زیادی از مردم غرب کابل جان خود را از دست دادند و بخش بزرگی از این مردم برای همیشه کابل را ترک کردند.
چرا ابعاد فاجعه زیاد بود؟
جنگ افشار بیش از چند ساعت طول نکشید. اما این جنگ به مدت 13 روز لاینقطع ادامه پیدا کرد. در این جنگ همه احزاب کابل حضور داشتند و غرب کابل را میکوبیدند. خود حزب وحدت و حرکت هم مشغول کوبیدن غرب کابل بودند. به تعبیری، در آن 13 روز افغان(اتحاد و حزب اسلامی) هزاره میکشت، تاجیک(شورای نظار) هزاره میکشت، ازبک(جنبش اسلامی) هزاره میکشت. حتی هزاره(وحدت و حرکت) هم هزاره میکشت. ویدئوهای فرار مردم از غرب کابل در اینترنت قابل دسترسی است.
آیا ادعاهای مزاری درست بود؟
دلایل زیر نشان میدهد که ادعای مزاری درست نبوده است:
1- حزب حرکت نیرویی به مراتب کمتر از حزب وحدت داشت(حرکت 3000 و وحدت 14000 نیرو داشتند). عقلانیترین کار در مقابل جنگ احتمالی تشکیل خط دفاعی بود نه تهاجم پیشدستانه.
2- در هنگام این واقعه، رهبران حرکت اصلا مجتمع نبودند. سید هادی در بهسود بود، سید جاوید در بستر بیماری، انوری به طور روزمره به غرب کابل میرفت. برای انجام چنین تحرک بزرگی نیاز به اجتماع و وحدت همه جانبه بود که در حرکت وجود نداشت.
3- اکبری 30 تن مسلح بیشتر نداشت و نمیتوانست کوچکترین تهدیدی برای مزاری ایجاد کند.