مرتضی احسانی بخارایی
مرتضی احسانی بخارایی
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

«مرتضی‌آباد»؛ یک ویرانشهر

من یک دکتر نبودم. در شهرم کسی به توانایی‌های من باور نداشت. بنابراین خودم به جادو متوسل شدم و شهر خودم را ساختم و با عنوان «قانونگذار نخست» بر اریکه تاریخ این شهر تکیه زدم(البته هرگز موفق نشدم که قدرت مادی را در این کشورشهر به دست بگیرم چون نگذاشتند و شما در آینده چرایی‌اش را خواهید خواند.)

در سلسله نوشته‌های من با عنوان «ویرانشهر مرتضی‌آباد» با قوانین این شهر و فضایش آشنا خواهید شد.

اولین سوالی که خواهید پرسید این است که «حالا چرا مرتضی آباد؟»(البته می‌دانم این اولین نیست، اولین سوال باید این باشد که «حالا چرا ویرانشهر؟») چون خودم این شهر را ساختم و چون اسم دیگری برایش پیدا نکردم اسم خودم را رویش گذاشتم. یک آباد هم تهش گذاشتم که بفهمید اسم علم مکان است نه اسم علم آدمی.

حالا سوال دوم مهم؛ «چرا ویرانشهر؟» چون در این کشورشهر ما انسان‌ها را موجودات خبیث و شریری می‌بینیم که برای دفع شر آنها باید به مفاسد غیرقابل اجتنابی متوسل شویم. در واقع ما در این کشورشهر چیزی تحت عنوان خیر را به رسمیت نمی‌شناسیم. فقط شر کوچک و شر بزرگ داریم، و همیشه با شر کوچک در حال زدن شر بزرگ هستیم. آیا شهری که بر مبنای «خیر عمومی» بنا نشده شایسته عنوان «ویرانشهر» نیست؟ در کشورشهر مرتضی‌آباد آز و حرص و بلندپروازی تنها رانه‌های به رسمیت‌شناخته‌شده بشری است. البته رویکرد ما چون مارکی دو ساد نیست که این رانه‌های پلید را پاس بداریم و ارجمند کنیم. بلکه ما تمام تلاش خود را می‌کنیم تا این غرایز در کشورشهرمان در عین به رسمیت شناخته شدن، تحقیر و سرکوب شوند. از آن طرف دشمنی ما با آز و حرص و بلندپروازی با رویکرد ترسایان متفاوت است چون دشمنی ما با آز و طمع از روی اخلاق نیست بلکه هدف ما خود یک حرص و آز است که می‌خواهد غرایز حرص و آز و دارنده‌اش را سرکوب کند. همچنین از این جهت با کمونیست‌ها متفاوتیم که برای نابود کردن آز و طمع صرفا به جمهوریت و شورا متوسل نمی‌شویم و ابزارهای دیگری هم ترتیب دیده‌ایم که در آینده خواهید دید(الکی گفتم، هنوز به ابزار موثر دیگری نرسیدیم?.)

مرتضی‌آبادویرانشهر
علاقه‌مند به روانکاوی و تاریخ مردم هزاره
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید