در گزارش دقیق مرحوم زاهدی از قتل مزاری سه مقطع مشکوک خیلی مهم است؛
1- اتحاد مزاری با طالبان نتیجه مذاکرات واعظی شهرستانی با قندهار، داکتر طالب در پیشاور و محمدکریم خلیلی در اسلامآباد بود. آنها به مزاری گفتند که کارهای بالادستی انجام شده و طالبان مناسب اتحاد علیه دولت است. این در حالی بود که مزاری همین چند هفته پیش با آنها در غزنی جنگیده بود.
2- بعد از حصول اتحاد حزب وحدت و طالبان در 16 اسفند، قرار بر خلع سلاح ثقیله حزب وحدت شد. یک نفر از اعضای حزب وحدت به عنوان راهبلد هدایت نیروی 500 نفری طالبان را برای فتح سنگرهای حزب اسلامی به عهده گرفت. این راهبلد در میدان دهمزنگ ناگهان ناپدید میگردد و سپس از تمام جهات میدان علیه نیروهای طالبان تیراندازی میشود. گفته شده که بخش اعظم این دسته طالب در این حادثه کشته میشوند. در نتیجه این حادثه طالبان حزب وحدت را به خیانت متهم میکنند و علاوه بر اسلحه سنگین تمام اسلحه سبک حزب را هم خلع میکنند. پس از خلع سلاح سبک حزب وحدت، مزاری که از واقعه دهمزنگ بیخبر بود، با بیبیسی مصاحبه میکند و طالبان را به خیانت متهم مینماید. مزاری احتمالا تا چند روز بعد که کشته شد نیز از حادثه میدان دهمزنگ باخبر نبود و گمان میکرد طالبان صرفا زیر قول خود زده است! چه کسانی پشت این صحنه کارگردانی شده بزرگ بودند؟ ابعاد این سانحه هرگز به یک خودسرانگی یا خطا شبیه نیست.
3- جنرال خدایداد، از نیروهای خلقی و فرمانده عمومی نیروهای حزب وحدت یک روز قبل از اسارت مزاری ناپدید میشود و مخابره او نیز قطع میگردد. علاوه بر این، هیچکدام از اعضای چپی و نزدیک به پاکستان حزب وحدت که عمدتا در سنگر کمیته فرهنگی بودند در روز اسارت در صحنه موجود نبودند. کسانی که با مزاری به سمت چارآسیاب متواری شدند و بعدا با او به قتل رسیدند، همگی از نیروهای مجاهدین هزارهجات بودند و سابقه چپی و شعلهای نداشتند. این نیروها چگونه از کابل خارج شدند؟ و چه کسی از یک روز قبل آنها را باخبر کرده بود؟