ویرگول
ورودثبت نام
مرتضی احسانی بخارایی
مرتضی احسانی بخارایی
خواندن ۴ دقیقه·۱۰ ماه پیش

چرا مردم جومونگ را دوست دارند؟

قبلا این قلم درباره مضر بودن جومونگ برای تربیت عامه نوشته بود. الان لازم است که در مورد این بنویسد که چرا این سریال اینقدر محبوب و پرطرفدار است. بندهای پیش رو در یک جمله خلاصه خواهد شد: «جومونگ» یعنی تلویزیون! یا بهتر است گفته شود تلویزیون در اعلاترین مثال و کارکردش «جومونگ» خواهد بود.

1-تعلیق‌های مقطعی و حل آنها. این برنامه علیرغم این که هشتاد قسمت دارد، به خوبی توانسته است تمامی قسمت‌ها را برای مخاطب جذاب کند. با این که فرمت نمایش به سبک سریال است و یک پی‌رنگ کلی را دنبال می‌کند(نجات مردم جوسون)، اما در هر قسمت یا دو قسمت نیز پیرنگ‌های فرعی مناسبی با تعلیق‌های آسان قرار می‌دهد که بیننده را برای حل آنها کنجکاو کند. این کار نه تنها حوصله تماشاچی عادی را سر نمی‌برد بلکه حتی تحریکش می‌کند.

2- استفاده مناسب از واکنش‌گیری. تلویزیون‌کارهای قدیمی فهمیده بودند که اگر بر روی ویدئوی طنز، در مواقع طنزآمیز واکنش خنده بگذارند، بیننده ترغیب به خندیدن می‌شود. با رواج ژانرهای جدید تلویزیونی مانند رئالیتی شوها و صنعت یوتیوب، نوع جدیدی از محتوا در همه جا ظاهر شد:«ویدئوی واکنش». سریال جومونگ از همان زمان به اهمیت به تصویر کشیدن درست واکنش‌ها واقف بود و به همین دلیل شخصیت‌های سریال را برای هر مقطعی به صف می‌کرد و واکنششان را به اتفاقات نشان می‌داد. البته باید دانست که کارگردانان و نویسندگان بسیاری تلاش کرده‌اند تا چنین کنند، اما سازندگان جومونگ آن را با ظرافت و هنرمندانگی فراوان انجام داده‌اند که مقبول طبع عموم واقع شده است.

3- پیچیده نبودن سریال. سازندگان سریال با در پیش گرفتن راهبردهای مختلف سریال را از افتادن به ورطه پیچیدگی و سرسام‌آوری نجات داده‌اند. این استراتژی‌ها از قرار ذیلند:

الف- نقش‌ها باید در سطح تیپ بمانند. سازنده سریال می‌داند که برای پیش‌بینی‌پذیر بودن و ایجاد توقع هرگز نقش‌ها نباید تبدیل به شخصیت شوند، بلکه باید همان «فرمانده مردمی»، «ملکه توطئه‌گر»، «رقیب بدخواه»، «زن فداکار» و... بمانند. هر آن که نقشی دچار لغزش و پیچیدگی شود، پیرنگ کار دچار بی‌نظمی و بیننده دچار حیرت می‌گردد.

ب- صدفه در کار نیست. همه وقایع باید ناشی از بدی یا خوبی کاراکتر‌ها باشد و چیزی سر خود رخ ندهد. همه چیز در جهان فرضی سازنده و بینندگان باید تحت کنترل باشد. مثلا نباید کسی بدون دلیل بمیرد بی آن که تقاص پس بدهد، به کام دل رسیده باشد یا آرزوی خویش را به دیگری محول کرده باشد.نآ«

ج- خوبان همه‌توانند. در خوبان نیروی الهی وجود دارد و آنها به مدد زور بازوی ملکوتی و عقل فعال آسمانی همه چیز را تدبیر می‌کنند. همچنین آنها چون آدم عادی طی مراتب نمی‌کنند، بلکه مراتب برای آنها طی می‌شود. جومونگ از یک انسان لاابالی تبدیل به رهبری ماورای انسانی می‌شود. یارانش همچنین. کسی جومونگ را در مراتب اعلایش نمی‌تواند بازی دهد یا در نبرد بشکند. به مدد تدابیر عقلی عالی هیچوقت آذوقه و پشتیبانی کم نمی‌آورند. خلاصه که جومونگ در شطرنج شمال چین صاحب پنج شش وزیر است و حریفانش یا پاتند و یا مات.

د-پرهیز از نمایش خشونت! برخلاف درونمایه نظامی و رزمی داستان، در این فیلم از خشونت خبری نیست. آن چه که دیده می‌شود صرفا خشونت بدون کافئین است؛ فقط مینیون‌های بدون ارزش روی زمین می‌افتند. آدم‌های اصلی داستان هم یا در سطح حیوانیتند و حذفشان ارجحتر از حذف پشه از اتاق است و پیشاپیش مرگ را برای خود طلب کرده‌اند. یا هم اگر در سطح عالی انسانی‌اند قرار است با یک ضربت شمشیر در پهلو و کمر بمیرند و کسی هست که بر سرشان نوحه و زاری کند و سوگ مابه‌ازا را فراهم نماید. هیچگاه پشت صحنه جنگ و تلفات وحشتناکش به نمایش در نمی‌آید تا مباد که خاطر گل بیننده در عصری خانوادگی سرسام بگیرد.

4- هماهنگی، نظم، ضرباهنگ و حرکت رام و و منطقی سریال. سریال هرگز دچار آب بستن یا فشردگی نمی‌شود. منطق سریال در جایی دچار خدشه نمی‌شود. گریم، صحنه، بازی و... در هیچ مقطعی افت شدید پیدا نمی‌کند.

5- شناخت مخاطب. سازنده سریال می‌داند که هدف این سریال منتقدان نشریه فاخر کایه دو سینما یا پریسکوپ نیستند. به همین دلیل از خوش‌رقصی برای آنها پرهیز می‌کند و در عوض دل عوام [کالانعام؛ بل هم اضل!] را می‌گیرد. او هرگز سوال آن بابا برایش مهم نیست که می‌پرسد «چطور خلق این لباسهای نگارین و اقمشه اعلا در توان مردمی است که هنوز نتوانسته‌اند فولاد بسازند؟» بلکه او برایش سوال آن شخص مهم است که می‌گوید:«صورتی برای قصر مناسبه؟ گلبهی خوب نیست؟».

سریالجومونگ
علاقه‌مند به روانکاوی و تاریخ مردم هزاره
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید