در سال 1400، بالاخره رسانههای بینالمللی و مقامات جهانی حاضر شدند که بپذیرند نسل کشی هزارهها در جریان است. بالاخره رسانهها پذیرفتند که هزارهها تحت نوعی ستم زندگی میکنند و آنچه بر سر آنها رخ میدهد را نمیشود به نوعی اختلاف قومی و نژادی معمول در جغرافیاهای دیگر تقلیل داد.
علت این توجه چه بود؟ من علت را به ترتیب در مولفههای زیر میبینم:
1- رسیدن فاجعه به جایی که دیگر امکان انکار آن وجود نداشت. در طول چند هفته اخیر چند حمله پشت سر هم در غرب کابل مردم هزاره را هدف قرار داد. داعش مسوولیت همه آنها را پذیرفت و در علت این قتلعامها «رافضی بودن» مردم هزاره را عنوان کرد. کسانی که تا بحال سکوت پیشه کرده بودند، دیگر نمیتوانستند سکوت را ادامه بدهند.
2- رایزنیهای متعدد رهبران هزاره با نمایندگیهای خارجی. اگرچه این رفت و آمدها و رایزنیها از سابق وجود داشته، اما کماکان نمایندگیهای خارجی از قبول وضعیت استثنایی هزارهها خودداری میکردند. شرایط پیش آمده و حملات مکرر و پی در پی آنها را در محذوریت قرار گذاشت.
3- رفت و آمد هزارههای دایاسپورا به نهادهای حکومتی کشورهایشان و نامهنگاریهای متعددی که داشتند سبب شد که آهسته آهسته صداهایی در پارلمانها و یا احزاب کشورهای غربی در حمایت از وضعیت استثنایی هزارهها به وجود بیاید. همین تک صداها سرانجام به موضعگیری رسمی برخی از کشورها در شناسایی وضعیت استثنایی کنونی هزارهها انجامید.
4- گسترش احساسات ناسیونالیسم هزارگی در فضای عمومی هزارهها که خود پیامد گسترش فضای مجازی و هویتخواهی هزارهها در اثر آشنا شدن با تاریخ است. این امر سبب شد که تولیدات رسانهای مرتبط با حقوق و تاریخ مردم هزاره در رسانههای مجازی چند برابر شود.
5- حضور قوی و چشمگیر چهارساله هزارهها در توییتر فارسی که شبکه اطلاعرسانی فوقالعاده موثری است. توییتر برخلاف شبکههای دیگر اجتماعی تایملاین عمومیتر و بزرگتری دارد و چونان یک گپ گروهی جهانی میماند. هزارهها توانستند در این چهار سال فرصت حضور خود، شبکههای دوستی متعددی با دیگر فضاهای توییتری ایجاد کرده و افراد بیشتری را اقناع کرده و نسبت به شرایط استثنایی هزارهها آگاه کنند. توییتر انگلیسی هزارهها هم به تدریج درحال ساخت و پیکربندی است و در سالهای آینده چه بسا بتواند نقش بسیار مهمی در شکل دهی و اقناع افکار عمومی داشته باشد.