انگلیسی زبانها برای کسی که کارهای جانبی و غیرتخصصی اش را خودش انجام میدهد اصطلاح DIY را بکار میبرند. DIY مخفف do-it-yourself(خودت انجامش بده) است. مثل هنگامی که یک آشپز کارهایی که در آن تخصص ندارد اما باید انجام شود را خودش انجام میدهد؛ رنگ کردن خانه، سیم کشی، لوله کشی خانه، تعمیر ماشین و مواردی مانند اینها. درحالی که برای همه اینها حرفه ای هایی هستند که میتوان آنها را استخدام کرد. و اگر اقتصادی نگاه کنیم، آشپزی که ساعتی 30 دلار درآمد دارد بهتر است خودش(یک فرد مبتدی و نه حرفه ای) دوساعت وقت برای تعمیر ترکیدگی لوله آب خانه اش بگذارد(60 دلار) یا یک حرفه ای یک ساعت(ساعتی 15 یا 20 دلار) برای این کار صرف کند؟ با این حساب عاقلانه به نظر میرسد که مصداق DIY نباشیم.
اما با همه این توصیفات عده ای دلشان نمی آید بعضی کارها را خودشان انجام ندهند. کارهایی هستند که ما با اینکه میدانیم از نظر زمان و بهره مالی ضرر حساب میشود بازهم دوست داریم انجامشان بدهیم. ساز و کار رسیدن به موفقیت و موفق ماندن چیزی شبیه داد و ستد است. برای رسیدن به موقعیت مطلوب باید برخی عادات و امیال بی فایده را کنار بگذاریم. نمیتوان همزمان عادات بد و امیال بی فایده و زمان بر را با مجموعه کارهایی که برای رسیدن به هدف لازم هستند، انجام داد.
با این دید پیرامون را تغییر میدهیم و از موقعیت واکنشی به فردی فعال بدل میشویم که کنار تأثیرپذیری از محیط، بر آن اثر نیز میگذارد. یک سبک زندگی پربار که در آن با نگاه به گذشته احساس افتخار میکنیم و از کرده هایمان خوشحالیم.