بازی مرکب نام سریال کره ای میباشد که نگاهی ضد سرمایهداری را در قالب بازیهای سنتی و کودکانه کرهای طرح ریزی کرده و به زیبایی گره خوردن وجود با سرمایه را در فرهنگ امروزین جوامع انسانی نشان میدهد.
داستان سریال در مورد افراد فقیریست که هر کدام تا خرخره زیر بار قرض و بدهی در حال له شدن هستند. این افراد به دعوت یک مجموعه برای بازی در مکانی جمع شده و برای رسیدن به جایزه که پول و سرمایه بسیار هنگفتی است بازی میکنند. بازندگان درجا کشته میشوند و از دور رقابت حذف میشوند، اما برندگان به مرحله بعدی که یک بازی دیگر است، دعوت میشوند.
سریال پیرامون قدرت سرمایه در به بازی گرفتن اخلاقیات و ارزشهای انسانی شکل میگیرد و شرکتکنندگان در هر مرحله باید بین سرمایه و جان دیگر بازیکنان انتخاب نمایند. برابر قراردادی که امضا شده، اگر اکثر بازیکنان تصمیم به خروج از بازی بگیرند میتوانند از بازی خارج شوند، اما چنین اتفاقی نمیافتد زیرا بیرون از این بازی نیز جامعهای تماما سرمایهپرست به انتظارشان نشسته. جامعهای که حاضر است بابت بدهی این افراد آنها را با بیرحمی تمام به کام مرگ بکشاند و اثری از امید در آن نمیتوان یافت. آنها میتوانند از بازی خارج شوند اما باید بپذیرند که در زندگی عادی بصورت روزانه مرگ و فلاکت را تجربه کنند و از دست رفتن عزیزانشان را ببیند. اما در بازی کردن این مزیت وجود دارد که شاید شانس همراهشان باشد و بتوانند برنده بازی باشند.
گردانندگان این بازی چه کسانی هستند؟ گردانندگان همان سرمایهداران و اصحاب سرمایهای هستند که سرمستی ثروت در آنها رسوخ کرده و دیگر هیچ آرزو و هدفی که برایش بجنگند در آنها وجود ندارد. زندگی سرد و تهی از امید و هیجان، آنها را واداشته تا در پی سرگرمی باشند. سرگرمی شرط بندی روی اسب های دونده، جانهای فقیر.
در آخرین قسمت از فصل اول، صحنهای وجود دارد که برنده بازی در یک قدمی برنده شدن، پیش از اتمام آن به بازنده پیشنهاد میکند تا با توافق از کل بازی خارج شوند. برای او اخلاق و زندگی دیگران اهمیت دارد و میداند چندین میلیارد پول و همچنین مرگ بازیکن دیگر در یک قدمی اوست. او اما برمیگردد و از پول صرفنظر میکند و به دوستش پیشنهاد توافق بر اتمام بازی را میدهد. چنین توافقی برابر قراداد ممکن است. مزیت آن این است که هر دوی آنها زنده از بازی خارج میشوند ولی هیچ پولی گیرشان نمیآید. اینجا بازنده حاضر میشود خود را بکشد ولی دوست او که برنده است به پول برسد. صحنهای تماشایی از خودفروختگی کامل بازنده به گفتمان سرمایه داری و ذبح شدن اصالت وجود در پای ثروت.
رسانه ها و بدنه اجتماعی بازیگران قدرتمند گفتمان سرمایهداری و مصرفگرایی هستند که ذهن انسان را لحظهای از هجوم تبلیغات کیش خود رها نمیکنند، در این میان اخلاقی زیستن و فرزانه بودن نیازمند شجاعتی است که جز با ذهنآگاهی و تغذیه فرهنگی صحیح بدست نمیآید.
در پایان فصل اول این سریال شاید بتوان از خود پرسید که آیا در جامعه سرمایهداری و به عنوان بازیگر مجبور این سیستم آیا میتوان اخلاقیتر زیست؟
دائو دِ جینگ:
فرزانه داراییای ندارد
هرچه بیشتر به دیگران یاری میرساند،
شادتر میشود.
هرچه بیشتر به دیگران میبخشد
غنیتر میشود.