ویرگول
ورودثبت نام
آقای زندگی | ایده هایی برای زندگی بهتر
آقای زندگی | ایده هایی برای زندگی بهتر
خواندن ۳ دقیقه·۱ ماه پیش

چرا به هدف هامون نمی رسیم؟!

با کُلی امید هر بار برنامه میریزیم و نمیشه.

مشکل کجاست؟ چرا از شنبه هامون تبدیل شده به رویا؟ چرا نمیتونیم اونطوری که خودمون و توی آینده تصور میکنیم باشیم؟ برای مقدمه باید بگم که: همش زیر سر ذهنه پدر سوختمونه، ولی لازم نیست با مشت بیفتی به جونش فقط باید درکش کنی.

ما توی ذهن مغز یا هرچیز دیگه به 2 صورت به خودمون نگاه میکنیم:

1. منِ دور بین
2. منِ نزدیک بین

مَنِ دوربین : این یکی بفکر سود و زیان توی آیندس. یعنی همون رویا پردازی ها و هدف هایی که میخوایم بهشون برسیم. میخوایم پولامونو کمتر خرج کنیم تا تابستون یه مسافرت خفن بریم. میخوایم وزن کم کنیم و غذای سالم بخوریم. میخوایم ازدواج کنیم و بچه دار شیم. یا حتی میخوایم کسب و کار خودمونو راه بندازیم و بترکونیم.

مَنِ نزدیک بین: این یکی بفکر مفعت و ضرر یا همون حال و ضد حال توی همین الانه. میخوایم پول جمع کنیم و تابستون مسافرت بریم ولی امشب پیتزا می چسبه. میخوایم وزن کم کنیم ولی امشب مهمونی خونه مامان جون دعوت میشیم و رژیم کنسله. میخوایم ازدوج کنیم یا بچه دار بشیم تا خونواده دار بشیم، ولی خرج کردن پولمون توی کافه و مهمونی رفتن با رفقا الان بیشتر حال میده.

تموم کردن جنگ بین من ها

کاری که ما باید انجام بدیم اینه که منفعت های آینده رو کوچیک کنیم تا همین الان به چشم بیان و بر عکس عشق و حال های مضر الان رو همین الان تبدیل به ضد حال کنیم و بعلاوه روی تاثیرشون تو آینده هم فکر کنیم.

بجای اینکه بگیم میخوام لاغر کنم، بگیم از امروز میخوام 1 دونه شنا بزنم یا از امروز عصر لباس ورزشیم و می پوشم. نگاه کلی به یک هدف یا خواسته باعث جنگ بین من دوربین و نزدیک بین میشه. آدم احساس کلافگی میکنه و وقتی هم که به خواستش نمیرسه فکر میکنه بی عرضس و باید این ناکامی رو تا آخر عمر بپذیره.

اما فقط با کوچیک کردن این هدف میتونیم بین این 2 تا منِ شیطون صلح و حتی همکاری برقرار کنیم.

یه مثال از خودمم بهتون بگم: من داشتم روی نوشتن کتابم کار میکردم ولی بعد یک مدت بدون این که متوجه بشم کاملا کنار گذاشتمش و به کارای روزانم مشغول شدم. بعدش سعی کردم فقط مقاله های 1000 کلمه ای رو کنار هم بزارم تا یک کتاب بنویسم. اما الان نتیجه گرفتم همه اینا علاوه بر این که باعث جنگ بین من دوربین و نزدیک بینم میشه فرصتی میشه تا کمال گرایی هم زهرشو با بی حسی بهم بریزه و براحتی بیخیال هدفم بشم.

الان تصمیم گرفتم قبل از نوشتن یک کتاب نویسنده باشم، پس بخاطر همین سعی میکنم روزانه نویسی های کوتاهم رو اینجا منتشر کنم تا توی ذهنم هویت نویسندگی تشکیل بشه و همینکه هر روز موفق میشیم 5 تا 20 دقیقه بنویسم خودم رو موفق میدونم و دیگه نیاز نیست با من نزدیک بینم دعوا راه بندازم.

هدفتو کوچیکش کن و از همین امروز شروعش کن. شعارت و یه هفته همین بزار ببین چی میشه.

کوچیک کُن، شروع کُن

(:(

من محمدرضام یه نویسنده که اینجا رو برای روزانه نویسیش انتخاب کرده.

امروز 8 خرداد ساعت 12:27 دقیقس و قسمت 3 روزانه نویسیم رو منتشر کردم.

خوشحال میشم تجربه یا نظرت رو برام بنویسی و بهم برای روزانه نویسی های بعدی پیشنهاد بدی.

ممنون بابت وقت ارزشمندی که گذاشتی، یادت نره منو دنبال کنی تا از نوشته های بعدی با خبر بشی.


نوشتن کتابکسب کارکمال گراییهدفموفقیت
من محمدرضام یه نویسنده که در مورد زندگی بهتر مینویسه (:(
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید