محمدرضا جعفری
خوزستان ِ اینجا و اکنون، با پُشته بر پُشته آوار مشکلات و نارساییهایی مواجه شده است. مشکلاتی که با از بین رفتن زیرساختها و سازمان شهری، توسعهی نامتوازن و گسترش جمعیت ِ شهرنشین در سایهی نبود بازسازی و نوسازی استانی پس از از ویرانیهای گستردهی بعد از جنگ، خود را نشان داده اند. آنچه باعث شده مردم خوزستان امروز با هجمه مشکلات مختلف روبرو باشند، بیتوجهی درازمدتی است به توسعهی اجتماعی و ایجاد مراکز فرهنگی، افزایش خدمات همگانی و رفاه عمومی و توسعهی مناسب اقتصادی که ضریب نفوذ فقر و بیکاری را کاهش دهد و با بالابردن خرسندی زیستمندان در این استان و افزایش سرمایهی اجتماعی، تابآوری و مشارکت مردمی را، به ویژه با تشویق سازمانهای مردمنهاد، در رویارویی با بحرانها و معضلات متفاوت ممکن سازد.
خوزستان از این منظر، استانی توسعهنیافته است. نبود نظارت کافی بر محل هزینهکرد ِ ردیفبودجههای پیشبینیشده برای استان، ناکافی بودن مبالغ اختصاصیافته، نبود اولویتبندی تخصیص بودجههای شهری و عمرانی، اقدامات نمایشی و واکنشی مدیریتی درکنار نبودشایستهگزینی و وجود باندبازی سیاسی، وضعیت را به سویی برده است که هر رخداد و حادثهای، پتانسیل تبدیل شدن به بحرانی اجتماعی را دارد. مساله خوزستان به طور مشخص، برآمده از عملکرد دولت فعلی نیست اما تجربهی دولتهای قبلی نشان میدهد که بیتوجهی به زیرساختهای اقتصادی و اجتماعی و برنامهریزی کارشناسی و جامع و مشخص و پیگیری آن تا حصول به نتایج لازم، می تواند بحران را عمیقتر و گستردهتر کند و تبعات پیشبینی ناپذیری را موجب شود.
بحران زیستمحیطی موجود، به ویژه ریزگردها، شاید دردنشان ِ روندی باشد از مجموعه اقدامات سالیان گذشته در دستکاری و برهم زدن نظم طبیعی بدون توجه به انداموارگی ِ طبیعت و کالایی و ارزانسازی آن در پروژههای کلان سدسازی و انتقال آب به فلات مرکزی که موجب خشک شدن و کاهش آب تالابها، رودخانهها و ماندابها، از بین رفتن رطوبت خاک و پوشش گیاهی و بایر شدن زمینهای کشاورزی شده است. پیشبینی نکردن تبعات این دستکاری، اینک دامان مردم خوزستان را در قطعی آب و برق و ارتباطات و مختل شدن زندگی روزمره در ریزگردهای دائمی گرفته است. خشک کردن هورالعظیم برای استخراج نفت، آلودگی ِ هوا ناشی از سوزاندن گازهای همراه نفت و تصفیهنکردن خروجیهای صنایع متعدد که اهواز را به آلودهترین شهر جهان مبدل کردهاند، در کنار کیفیت بد آب آشامیدنی، سرریز فاضلابهای صنعتی و بیمارستانی و سرانجام، گسترش بیماریها، بر مشکلات و دردها و نارضایتی ساکنان این استان افزوده است و مهاجرت بسیاری از افراد را سبب شده و میشود. آنچه که در اعتراضات مدنی اخیر به چشم میآید، اشاره به همین موضوعات و مطالبه جدی برای حل اساسی آن است. برای مشکلات خوزستان، راهحل مقطعی و مسکن موقتی کافی نیست. توجه جدی لازم است و تغییر نگرش مجموعهی تصمیمگیر در سطح ملی و خواست و عزم واقعی در مدیریت محلی ِ این استان ِ مرزی و هنوز جنگزده.
بیش از یک دهه از آغاز هجوم ریزگردها می گذرد. در این یک دهه نه تنها مجموعه راهکارهای مشخص و کاربردی به منظور مهار و تعدیل و سازگاری با آن صورت نگرفته است، در عوض، اصرار بر برنامههای توسعهای ِ ناپایدار و گسترش صنایع آلاینده و آببر در فلات خشک مرکزی، کشاورزی ناکارآمد و پرمصرف و لاجرم نیاز کاذب به انتقال آب از سرچشمههای کارون، سدسازی بیرویه، در کنار فقر و بیکاری کمسابقه، بر وسعت و دامنهی تبعات محیطزیستی و اجتماعیِ پیامد آن افزوده و واقعیتِ بحران را خشنتر و تحملش را دشوارتر کرده است. با این حال، برنامههای جبرانی همچون گسترش زیرساختهای رفاهی و فضاهای فرهنگی، دولت الکترونیک و آموزش از راه دور، بهبود شاخصهای اقتصادی و اجتماعی همچون توسعهی دامنهی شمول و جغرافیایی بهداشت عمومی و رفاه، ایجاد معماری شهری متناسب با وضعیت گردوخاک، بهینهسازی مکانهای آموزشی و اداری، تسهیلات منطبقسازی خانههای مسکونی با شرایط گردوخاک، عرضهی خدمات رایگان ِ سلامت و دستگاههای تصفیهی آبوهوا، در دستورکار نبوده و نیست. به همراه مجموعه برنامه های انطباق، می بایست برنامههای درازمدت با شناسایی کانون های داخلی ِ منشاء ریزگردها و تامین و رعایت حقآبهی رودخانهها و تالابها و طرح های مهار چون اجرای کمربند سبز و تثبیت خاک، باز کردن سدها و نمناک نمودن جلگهی خوزستان در حد امکان و پرآبشدن هورالعظیم، چشم به کنترل این پدیدهی تازه وارد اما ماندگار نمود. در شرایط تغییر اقلیم و کاهش محسوس بارندگی و گرمایش جهانی که اثرات خود را در خاورمیانه و به ویژه خوزستان زودتر از موعد نشان داده، هر برنامه و طرح معطوف به نتیجه می بایست این واقعیت ها را به طور جدی درنظر بگیرد.
در وضعیت جدید، لازم نیست که همزمان با توفان طبیعت، توفان مردمانگیزی موقت نیز برخیزد و با فروکش کردن اعتراضات مردم در بحران ِ بیبرقی و بیآبی و گرد و خاک، دوباره توجه ریشهای به مشکلات فراموش شود و با جلسات و بخشنامههای بیحاصل، سودای عمل را به مسلخ بروکراسی ناکارآمد و فاسد ببریم. در وضعیت جدید، لازم است بهطور مشخص از یک درصد و دو درهزار نفت، برای بهبود پدافند عامل و غیرعامل، امکانات رفاهی و مقابلهای با خشم طبیعت و امکانات جبرانی برای ساکنان، هزینههایی هدفمند در نظر گرفته شود. اگر گردوخاک تقدیر مصنوع ماست، مقابله با آن به تدبیر ما نیاز دارد وگرنه امیدی در پی نخواهد بود. کسی که در خوزستان زندگی میکند، باید مطمئن شود که گرچه گردوخاک و مسایل دیگر زیستمحیطی وجود دارد، حقوق و مزایای بیشتری دریافت میکند که حق اوست و جبران آن شرایط به حساب میآید؛ در زمان توفانهای خاک و آلودگی، چندین برابر استانهای دیگر نیروهای خدمترسان وجود دارد. تسهیلات موتورهای برق و منابع آب برای منازل در نظر گرفته شود. نوسازی و نگهداری تجهیزات مختلف با هزینه و نیروی انسانی و دقتی بالاتر انجام شود. مسکن و شهرسازی مناسبتری برای مقابله با طبیعت خشن و خشنترشونده در نظر گرفته شود. مردم بهخوبی خدمترسانی را درک میکنند. این گونه نمیتوان مردم را با وعده، سالها سرگرم نمود.
در پژوهشهای اجتماعی و سیاستگذاری اخیر، همواره تنها موردی که فارغ از هر گرایش سیاسی، اقتصادی و سطح تحصیلات مردم، از نظر آنان در اولویت مسایل کشور بوده است، مسایل محیط زیست است. باید از این فرصت استفاده کرد. اگر محیط زیست نقطهی اشتراک و اتفاقنظر همه است، باید محور سیاستگذاری باشد. همه باید به محیط زیست توجه کنند. از بازیهای بیحاصل باید گریخت. وقتی از محیط زیست به عنوان نقطهی اشتراک اهمیت در مسایل کشور حرف میزنیم، یعنی باید سازمان محیط زیست در حد یک وزارت نیرومند و اثرگذار، ناظر بر امور مرتبط باشد نه مانند حالت فعلی، بلاگردان و کماختیار. باید از این دور باطل بیرون آمد. اقدامات جبرانی عمرانی، مسکن و شهرسازی، اطلاعرسانی، تسهیلات بانکی و همهی امور لازم دیگر باید برای کنترل بحران سازماندهی شوند.
نباید چنین شود که جنبش و اعتراض اجتماعی حاصل از مشکلات محیطزیستی با احساس تبعیض و مهاجرت و در واقع، گریز از این استان روز به روز بیشتر شود و انواع مشکلات اجتماعی و حتی سیاسی در پی آن به بار آید و آنگاه مطابق عادت، آن را گردن امریکا ودیگران بیندازیم. همین امروز، سهم امریکا در بیابانساختن عراق و سهم ترکیه در خشکاندن مهد کهن تمدنهای باستانی بشر در عراق، که عامل مهم گردوخاک و آلودگی متحرک هستند، آشکار است. با این حال، سهم ما چیست؟ سهم ما در این میان، نباید برگزاری سیرک وعدهها برای شادی مردم باشد. به اقدامات جبرانی برای رفاه مردم و اقتدار دادن به نگاه زیستمحیطی نیاز داریم. نگاهی همراه با عمل جدی و گام به گام و گزارش دادن مرحله به مرحله به مردم. کلیگویی و نمایش، دردی دوا نمیکند.