محمدرضا جعفری
محمدرضا جعفری
خواندن ۶ دقیقه·۳ سال پیش

پديدهٔ طبيعی، فاجعهٔ غيرطبيعی

محمدرضا جعفری / شرق

درباره زمینه‌ها و پیامدهای اجتماعی سیل در سیستان و بلوچستان

https://sharghdaily.com/fa/main/detail/258027/%D9%BE%D8%AF%D9%8A%D8%AF%D9%87-%D8%B7%D8%A8%D9%8A%D8%B9%D9%8A%D8%8C-%D9%81%D8%A7%D8%AC%D8%B9%D9%87-%D8%BA%D9%8A%D8%B1%D8%B7%D8%A8%D9%8A%D8%B9%D9%8A-

سيل اخير در نواحي وسيعي از استان سيستان‌و‌بلوچستان نشان داد آنچه پديده‌هاي طبيعي را در ايران تبديل به فاجعه‌اي تمام‌عيار در همه ابعاد اقتصادي و انساني مي‌کند، فقر و توسعه‌نيافتگي عميقي است که در لايه‌لايه مناطق ايران با نسبت‌ها و شکل‌هاي متفاوت گسترده است. اين استان در همه شاخص‌هاي توسعه‌يافتگي در مقايسه با ديگر استان‌هاي ايران در رده‌هاي آخر قرار دارد. برپايه برخي مطالعات، بلاخيزي داراي رابطه مستقيم معني‌داري با شاخص‌ها و رشد فقر و رشد نابرابري است (بررسي تجربي نقش بلاياي طبيعي در بروز تله فقر، علي سعدوندي و همکاران). هرچه ميزان فقر و عدم توسعه‌يافتگي بيشتر باشد، حجم و وسعت خسارات بيشتر و آثار آن درازمدت است. استاندار سيستان‌وبلوچستان گفته است: ميزان شاخص‌هاي توسعه استان نسبت به متوسط کشوري فاصله زيادي دارد (ايسنا، مهر 1398). طبق آنچه در پژوهش «ارزيابي و تحليل شاخص‌هاي توسعه انساني در مناطق شهري کشور» (مهدي زنگنه، 1394) آمده، نامطلوب‌ترين وضعيت در شاخص‌هاي توسعه انساني: شاخص آموزش، شاخص بهداشت و سلامت، شاخص توليد ناخالص سرانه، شاخص ترکيبي توسعه انساني، در کشور مربوط به استان سيستان‌وبلوچستان است و نابرابري شديدي در مناطق شهري کشور به‌ويژه در شاخص استاندارد زندگي وجود دارد. شاخص دسترسي به شبکه آب در سيستان‌وبلوچستان ۷۰ است و در روستاها ۴۶ درصد؛ اين ‌در حالي است که بنا بر آمار‌هاي وزارت نيرو، ميانگين شاخص دسترسي به شبکه آب ميان ۳۱ استان ايران ۹۰ درصد و فقط در روستاها ۷۰ درصد است که سيستان‌وبلوچستان اختلافات فاحشي با آن دارد (تسنيم) اين‌گونه است که آب آشاميدني در بسياري از روستاها منوط به آبرساني گاه نامنظم با تانکر است يا استفاده از مانداب آلوده «هوتک»ها.

بنا بر گفته شهبخش گرگيج نماينده سيستان‌وبلوچستان در شوراي عالي استان‌ها درباره وضعيت مردم استان سيستان‌وبلوچستان 85 درصد مردم سيستان‌و‌بلوچستان جزء دو دهک آخر جامعه هستند زيرا تاکنون زيرساخت‌هاي مناسب جهت ايجاد اشتغال اين مردم فراهم نشده و مردم چاره‌اي جز روي‌آوردن به مشاغل کاذب ندارند. مردم از حداقل امکانات اوليه زندگي برخوردار نيستند و در همه شاخص‌ها در رده آخر قرار دارند (ايلنا، 1398). بنا بر اظهارات حسينعلي شهرياري، نماينده زاهدان حدود ۸۰ درصد مردم استان سيستان‌وبلوچستان زير خط فقر قرار دارند (ايلنا، 1396). همچنين معاون امنيتي انتظامي استاندار سيستان‌وبلوچستان گفته: نرخ رشد بي‌کاري اين استان نه بر اساس آمارهاي رسمي اعلام‌شده بلکه با توجه به شرايط موجود حدود ۴۰ درصد است. در اظهارنظري ديگر شهرياري نماينده زاهدان نرخ بي‌کاري در سيستان‌وبلوچستان را بالاي 30 درصد اعلام کرده است (سايت صداوسيماي مرکز زاهدان). در واکنشي ديگر به مسائل اين استان عليم يارمحمدي به شرايط بحراني معيشت مردم سيستان‌وبلوچستان اشاره و تأكيد کرد: معيشت مردم در اين استان اصلا خوب نيست. بيش از 95 درصد مردم اين استان به غذا و امکانات تغذيه‌اي مناسب دسترسي ندارند و مطالعات آمايشي نشان مي‌دهد 75 درصد مردم زير خط فقر امنيت غذايي و درواقع مشابه وضع زندگي مردم در آفريقا هستند. اينها موضوعاتي است که بارها آن را رسانه‌اي کرده‌ايم و نتيجه تحقيقاتش هم وجود دارد و کسي نمي‌تواند آن را تکذيب کند. (خبرگزاري پانا، 1397) علاوه بر اينها فقر و محدوديت را در تصاوير مخابره‌شده از اين استان، در وضعيت خانه‌هاي ساخته‌شده از مصالح ارزان و کم‌دوام و ناايمن، در روستاهاي نيمه‌متروک و فرسوده و در سيماي نحيف زنان و مردان و کودکان به ويژه در مناطق سيل‌زده مي‌توان ديد.



https://medn.me/4uXhE



با تصويري که خلاصه‌اي از شاخص‌هاي توسعه و اقتصادي استان سيستان‌وبلوچستان مي‌سازد، مي‌‌توان دريافت که اين استان حامل هيچ شکلي از توسعه حتي ناپايدار و نامتوازن، صفاتي که براي تأكيد بر پيامدهاي مخرب طبقاتي و محيطي توسعه به کار مي‌رود، نبوده است و معدود اقداماتي که در اين استان به صورت پراکنده انجام شده، خود به بدترين حالت ممکن بقاياي امکانات طبيعي و تاريخي اين منطقه را براي تأمين معيشت و حفظ بقا از بين برده است. تا جايي که به بحث ما مربوط مي‌شود، ساخت سدهايي در معدود رودخانه‌هاي اين استان، بدون درنظرگرفتن تغييراتي که در نظام آب‌شناختي منطقه در پايين‌دست و برهم‌خوردن تعادل اکولوژي آسيب‌پذير نواحي پيراموني حوضه‌هاي آبريز بر اثر احداث سدها به وجود مي‌آيد، به بروز بحران‌هاي پي‌درپي بوم‌شناختي و انساني منجر شده است. علاوه بر آن هيچ‌گاه شبکه‌هاي آب‌رساني براي مناطق و روستاهاي پايين‌دست سدهاي زيردان و پيشين در مناطق پلان، دشتياري، پيرسهراب، شيرگواز و... با مجتمع‌هاي روستايي بزرگ تعريف و احداث نشد. قابل توجه است که 25 سال از زمان احداث سد پيشين مي‌گذرد.

اين تأثيرات در کوتاه‌مدت به همراه انباشت خشک‌سالي در بلندمدت سازمان اجتماعي منطقه را که مبتني بر دامداري و کشاورزي سنتي بوده، دستخوش تغييرات ژرف کرده و به موجي از محروميت از دسترسي به امکانات ابتدايي زندگي، آنچه در هرم مازلو در پايين‌ترين سطح قرار دارد، دامن زده و فقر، مهاجرت، حاشيه‌نشيني و روي‌آوردن به مشاغل کاذب و غيررسمي را در پي داشته است. از‌بين‌رفتن تالاب‌ها و مراتع، فرسايش شديد خاک ناشي از از‌بين‌رفتن نمناکي در کنار تشديد بحران آب، عوارضي است که ساخت سدها در اين منطقه به همراه خشک‌سالي و بادهاي شديد، وضعيت زيستي مردم را در شرايط عادي، بحراني کرده است. حال مي‌توان حدس زد که بروز پديده‌هاي طبيعي که در نتيجه تغيير اقليم، شکل پديده‌هاي حدي اقليمي به خود گرفته است، تا چه حد مي‌تواند بر حيات اجتماعي و طبيعي مردم آسيب‌هاي مقطعي و طولاني وارد کند. بايد توجه داشت که زيرساخت‌هاي کالبدي و ارتباطي در اين استان نيز يا موجود نبوده يا فرسوده بوده است. همچنين به دلايل ساختاري و مديريتي، توان ذهني و عملياتي براي پيش‌بيني راه‌هاي کاهش آسيب‌پذيري و کنترل پديده‌هاي طبيعي از طريق تأمين امکانات سخت‌افزاري و تجهيزات امدادي نيز وجود نداشته، اصولا اراده‌اي براي توجه به هشدارها و پيش‌بيني‌هاي احتمال بارندگي‌هاي شديد مشاهده نمي‌شود. رهاسازي‌نکردن آب ذخيره‌شده در مخازن و سرريز سدهاي زيردان و پيشين، همانند آنچه در سيل بهاره در خوزستان هم به وقوع پيوست، نشان مي‌دهد ناکارآمدي و فساد تا چه حدي ساختار مديريتي را فراگرفته است؛ ساختاري که همواره ميل دارد ناتواني خود را در پشت تغيير اقليم و پديده‌هاي حدي آن پنهان کند يا با بهره‌برداري از اقتصاد سياسي فسادزا ساخت کلان‌سازه‌هايي مانند سدهاي مخزني، به توجيه و ترويج ساخت سدهاي جديد بپردازد يا بر همبستگي اجتماعي و روانه‌شدن انبوه کمک‌هاي مردمي تکیه کند. کمک‌هايي که خود در نبود سازماندهي مناسب در محل اغلب به طور نامناسب توزيع شده يا به هدر مي‌رود. هماهنگي بين نهادها و ارگان‌هاي مختلف پس از وقوع بحران نيز در پايين‌ترين سطح انجام مي‌گيرد؛ به‌طوري‌که مردم آسيب‌ديده و در معرض خطر تا چند روز به‌نوعي وامانده و به حال خود رهاشده باقي مي‌مانند. حجم خسارات و باقي‌ماندن تبعات سيل و زلزله با همان مختصات و مؤلفه‌ها در کردستان و خوزستان و تکرار دوباره سيل در سيستان‌و‌بلوچستان پس از سيل سال 95 يا بازسازي‌نکردن زيرساخت‌هاي تخريب‌شده در توفان گنو در سال 85 مانند سيل‌بند عورکي، يا ناتمام‌ماندن پروژه ساخت نيم‌لوله‌ها براي هدايت سيلاب با صرف 30 ميليارد تومان و 90 درصد پيشرفت فيزيکي، حاکي از بن‌بستي است که نظام حکمراني در تأمين، حفظ و ارتقاي کيفيت زيست و استانداردهاي زندگي مردم مناطق مختلف در شرايط عادي و روزگار پس از بحران در بازگشت به زندگي با آن مواجه است.

پيامدهاي هر پديده طبيعي مکان‌مند و منوط به توان کاهش و سدکردن اثرات آن بر بنيان‌هاي اجتماعي در آن محدوده فضايي است. هرگونه تقليل خسارات پديده‌هاي طبيعي در دو ساحت اجتماعي و اقتصادي و بازگشت به روالِ معمول زندگي و کِرد و کار بهينه نهادهاي عمومي و اجتماعي، مستقيما به وجود و استحکام زيرساخت‌هاي فيزيکي و کمّيت مؤلفه‌هاي اقتصادي ارتباط دارد و وجود نهادهاي اجتماعي که شرايط کاهش آسيب‌ها و روند سريع بازسازي را مهيا مي‌کنند. وجود نابرابري‌ها در سطوح مختلف توسعه اقتصادي و امکان برخورداري‌ها از امکانات رفاهي و ضروريات زندگي با‌کيفيت، شدت تأثيرگذاري حوادث طبيعي را تعيين مي‌کند. در جامعه‌اي با فقر کمتر يا ثروت بيشتر و زيرساخت‌هايي قدرتمندتر امکان تاب‌آوري بيشتر است و گذر از بحران‌هاي پيش‌آمده به سهولت و در زمان کمتري صورت مي‌گيرد؛ اما سيستان‌و‌بلوچستان، هم با شدت پديده‌هاي اقليمي در جنگ است و هم با مصائب روزگار سخت؛ سال بد.

سیلمحیط زیستسیستان و بلوچستانخشکسالیمحرومیت
دربارۀ محیط زیست، توسعه، تغییر اقلیم و اکوسوسیالیسم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید