ابتداً شاید بد نباشد با معرفی اجمالی آقای دکتر مسعود پزشکیان شروع کنیم.مسعود پزشکیان متولد ۷ مهر ماه ۱۳۳۳ در مهاباد (استان آذربایجان غربی) و هم اکنون نماینده مجلس شورای اسلامی از حوزه انتخابیه تبریز، آذرشهر و اسکو است. او سابقه نمایندگی در ادوار هشتم، نهم، دهم (نایب رئیس) و یازدهم مجلس و همچنین سابقه فعالیت به عنوان معاون وزیر بهداشت در دولت هفتم و وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در دولت هشتم و ریاست بیمارستان قلب شهید مدنی تبریز را در کارنامه دارد.پزشکیان دارای مدرک دکترای حرفهای پزشکی و تخصص جراحی عمومی از دانشگاه علوم پزشکی تبریز و همچنین فوق تخصص جراحی قلب از دانشگاه علوم پزشکی ایران است.وی پیشتر دو مرتبه برای نامزدی انتخابات ریاست جمهوری در دورههای یازدهم (سال ۱۳۹۲) و سیزدهم (سال ۱۴۰۰) نام نویسی کرده بود که در سال ۱۳۹۲ پیش از اعلام اسامی افراد احراز صلاحیت شده، به نفع آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی دیگر داوطلب نامزدی این انتخابات از ادامه حضور در رقابتهای انتخاباتی انصراف داد و در سال ۱۴۰۰ نیز از سوی شورای نگهبان احراز صلاحیت نشد.
اما امسال درست در زمانی که رئیس جمهور شهید جناب آیت الله رئیسی در حادثهای دلخراش دارفانی را وداع گفتند ، در حالی که انتخابات ریاست جمهوری 1404 یکسال زودتر برگزار میشود، با حضور در وزارت کشور به همراه دخترشان اقدام به ثبت نام در این انتخابات کردند.اتفاقی که شاید خیلی عجیب به نظر نمیرسید آن هم با حضور 80 نفر از کسانی که احساس وظیفه کردند برای این منصب!اما این داستان زمانی جالب شد که شورای نگهبان ایشان را به عنوان تنها نامزد(حداقل در ظاهر و با توجه به گرایشات سیاسی ایشان)جناح اصلاحات تایید و به عنوان یکی از کاندیدای اصلی معرفی کردند.اتفاقی که شاید با توجه به حضور چهره های مطرح دیگری همچون علی لاریجانی، اسحاق جهانگیری، عبدالناصر همتی، محمد شریعتمداری و امثالهم کمی بعید و دور از انتظار تلقی میشد اما شورای نگهبان ثابت کرد که همیشه میتواند غیرقابل پیش بینی باشد.مسعود پزشکیان در حالی امسال تایید میشود که در انتخابات گذشته(1400) در مرحله احراز صلاحیت ها رد شد و درست 3 سال بعد تایید میشود.همین موضوع نشان میدهد که عملکرد شورای نگهبان با در نظر گرفتن این موضوع که دلایل رد صلاحیت ها اعلام نمیشود و اگر هم بشود محرمانه و تنها برای شخصی است که درخواست بدهد، نمیتواند به درک نوع نگاه شورای نگهبان در گزینش نامزد ها و فهم چگونگی این فرایند کمکی کند.اگرچه که شورای نگهبان اعلام کرده که مبنای گزینش ها قانون اساسی است اما نمیتوان به راحتی پذیرفت که اشخاصی در یک دوره صلاحیت هایشان تایید شود در دوره بعد رد شود یا بالعکس و توجیهی هم وجود نداشته باشد و عملا حق اعتراضی هم قائل نشوند و شفافیتی در کار نباشد.ابهام در عملکرد شورای نگهبان در خصوص احراز یا عدم احراز داوطلبین طبیعی است که شائبه مهندسی انتخابات را در میان قشر خاکستری یا عمومی جامعه افزایش دهد و درست زمانی که به نفع جناحی که در جامعه از اقلیت هستند اما شاید متمایل به حکومت، 5 نامزد تایید میشوند و برای جناح رقیب یک شخص آن هم کسی که در میان اقشار مردم اقبال چندان مناسبی ندارد در حالی که جناحاش با وجود یک نامزد قدرتمند میتوانست با حضور پررنگ در انتخابات شور و هیجانی اجتماعی ایجاد کند که نتیجه اش افزایش مشارکت میبود،یعنی عملا این شورا در حال هدایت جریان رای عمومی به سمت و سویی است که میخواهد.طبیعی است که شورای نگهبان خواسته یا ناخواسته تمایلات درونی اعضایش را در احراز یا عدم احراز صلاحیت ها تاثیر میدهد و این یعنی مهندسی انتخابات!اگرچه اقدام شورای نگهبان در تایید چند نامزد از یک جناح میتواند باعث کاهش رای و چنددستگی سیاسی در آن جناح شود مگر اینکه اشخاص بخواهند به نفع دیگری یا به نفع یک شخص خاص کنار بکشند و در برابر جناح رقیب به وحدت برسند.با این حال به جهت ضعف های سیاسی در جناح رقیب و عدم وجود یک نامزد قدرتمند با رای بالا و شناخته شده میان اقشار جامعه و همچنین نبود شخصی قدرتمند در میان جناح خودشان که بتواند مخرج مشترک تمام عقاید سیاسی و اقتصادی و اجتماعیاش باشد و با در نظر گرفتن این احتمال که هر کدام از نامزد های(اصولگرا) میتوانند رای بیاورند و انتخاب شوند، در همچین شرایطی وحدت به راحتی ایجاد نخواهد شد.به عبارت دیگر شورای نگهبان عملا با این اقدام خود زمینه یک مشارکت پایین با سبد رای های کوچک و قابل پیش بینی را ایجاد کرده است که نتیجه اصلی آن کاهش شدید مشارکت و رفتن انتخابات به دور دوم خواهد بود.در حال حاضر تحلیلی که میتوان از آینده این انتخابات داد این است که در میان اصولگرایان جلیلی و قالیباف به عنوان دو نامزد شاخص این گروه در برابر پزشکیان قرار بگیرند و از آنجا که هیچ کدام با توجه به شرایطی که گفته شد و همچنین به جهت وجود اختلاف نظرات بسیار، حاضر نخواهند شد به نفع دیگری کنار بکشند و اصولا نیازی به این کار نمیبینند در نتیجه دعوا به درون خانواده کشیده میشود و پزشکیان نیز در تلاش برای جلب نظر مردم و به خصوص قشر خاکستری جامعه با پوپولیسم و هوچیگری از این اختلاف استفاده ویژه خواهد کرد و بعید نیست به نفع یکی از آنها(احتمال زیاد قالیباف) به آتش تفرقه و اختلاف بدمد تا خود را بالا بکشد.تکلیف قاضیزاده هاشمی نیز تا حد زیادی روشن است.او فردی گوشهگیر و منزوی در انتخابات و مناظرات خواهد بود زیرا نوع نگاه سیاسی و اقتصادیاش چندان تناسبی برای اشتراکی شدن با دیگر نامزدها ندارد و نقطه اوجاش در این انتخابات کنار کشیدن به نفع یکی از اصولگرایان خواهد بود(احتمال زیاد جلیلی) و نباید زیاد جدیاش گرفت.زاکانی اما که این روزها معروف به تانک انقلاب شده است ، قطعا لحن تند و تیز او در کنایهپراکنی های سیاسیاش دامنگیر پزشکیان خواهد شد و دعوای اصلی و حواشی این انتخابات حول محور زاکانی_پزشکیان است و به احتمال فراوان زاکانی به نفع هیچ کدام نه جلیلی و نه قالیباف کنار نخواهد کشید زیرا وظیفه او در این انتخابات حمایت از افراد نیست بلکه حمایت از جناح انقلابی در برابر جناح غیرانقلابی و تلاش برای ایجاد بستری مناسب جهت ایجاد وحدت میان اصولگرایان(جلیلی و قالیباف) و جلوگیری از تخریب و تفرقهافکنی پزشکیان است.تحلیل و پیش بینی در خصوص نحوه عملکرد مناظراتی و تبلیغاتی پورمحمدی نیز واقعا کار دشواری است.با در نظر گرفتن سابقه امنیتی وی و عدم وجود سابقه انتخاباتی در ریاست جمهوری و وجود ابهامات فراوان در خصوص گرایشات سیاسی و مواضع اقتصادی و فرهنگیاش و ناشناختگی در جامعه واجد شرایط انتخاب و وابستگی های اسبق وی با دولتهای مختلف از جناح های متفاوت و غالبا رقیب، همگی سبب میشوند که پورمحمدی جعبه سیاه این انتخابات لقب بگیرد و باید منتظر ماند و دید که چه خواهد کرد!