ضد|Zed
ضد|Zed
خواندن ۵ دقیقه·۵ ماه پیش

رای بدهیم یا نه؟!مسئله این است!/شماره دوم

انتخابات چهاردهم در حالی یکسال زودتر برگزار میشود که رئیس جمهور شهید آیت‌الله‌رئیسی در سانحه دلخراش سقوط بالگرد به شهادت رسیدند و حال کشور با شرایطی عجیب و غیرمنتظره یعنی برگزاری انتخابات زودهنگام روبرو است.اتفاقی که در تاریخ 40 ساله انقلاب کاملا تازگی دارد و از زمان شهادت دکتر رجایی و یارانش کشور هیچگاه سکان اجرایی‌اش را اینگونه از دست نداده بود.با اینحال وضعیتی است که رخ داده و چاره‌ای نداریم جز اینکه محکم بیاستیم و وظیفه ملی و شرعی خود را در اجرای قانون اساسی انجام بدهیم.با این حال با نگاهی به افراد حاضر در انتخابات در مقام نامزدی ریاست جمهوری وضعیت، حداقل برای من امیدوارکننده نبود.حضور افراد سرشناس با سوابق نسبتا مرتبط و اجرایی در ثبت نام اولیه و عدم احراز بسیاری از آن ها و بسنده کردن به حضور افرادی که اقبال عمومی چندانی ندارند و عملا سوابق‌اشان برای سپردن سکان اجرایی کشور به‌شون کافی و مناسب نیست و برای هرکدام باید ریسک بزرگی به جان خریده شود، نشان میدهد که اوضاع زیاد خوب نیست و شاید نزدیک به وضعیت قرمز یا بحرانی است.افرادی امثال جلیلی که تا کنون در 4 انتخابات پیشین 3 بار به عنوان نامزد و یکبار با حمایت از کاندیدا حضور داشتند و یا پورمحمدی که اگر سابقه وزارت اطلاعات نبود هرگز کسی او را نمیشناخت و خیلی های برای اولین بار حتی چهره او را میدیدند.حضور کسی مثل زاکانی که بیشتر برای ضربه فنی رقبای انتخاباتی در مناظره وارد عرصه انتخابات شده و یا قاضی‌زاده هاشمی با اتوپیای تخیلی‌اش از امور کشور که افکار و عقایدش بیشتر تحمیلی از سوی اطرافیانش است تا بینش شخصی خودش و برآمده از یک فلسفه درست که با علم آکادمیک و تجربه اجرایی همراه باشد یا پزشکیانی که نگاهش به امور مملکت با پوپولیسم و هوچی‌گری عجین شده است و نه برنامه‌ای دارد و نه چارچوبی برای تصمیماتش و بسیار تحت تاثیر جو عمومی جامعه و اطرافیانش است.قالیبافی که با داشتن تعداد زیادی اتهام و ادعای فساد مرتبط با دوره های حضورش در شهرداری ، ریاست مجلسش یا فعالیت های اقتصادی هلدینگ ها و خانواده عجیب و غریبش طوری که عملا صلاح این بود که به جای حضور در انتخابات ریاست جمهوری در جلسه‌ای این موارد را شفاف سازی میکرد و اگرچه تایید او توسط شورای نگهبان نیز قضیه را پیچیده کرده است.

معتقدم که متهم ردیف اول این وضعیت فاجعه‌بار، شورای نگهبان است که با عملکردی غیرشفاف صحنه انتخابات را به بدترین شکل ممکن ترتیب میدهد و باعث کاهش مشارکت میشود.حضور افرادی که نه سوابق اجرایی مشخصی دارند نه کارنامه قابل دفاع و نه حتی اقبال عمومی و در مضیقه قراردادن جامعه و ایجاد محدودیت فکری و جناحی در انتخابات و انحصار آن برای یک گروه خاص اقلیت سبب میشود که نتوانیم به آینده این انتخابات خوشبین باشیم.هربار که بخواهیم به این انتخابات نگاهی بیاندازیم اولین چیزی که بیش از هرچیزی نظر ما به خود جلب میکند همین ضعف عمومی کاندیدا و مشارکت پایینی است که احتمالا رقم خواهد خورد و این ترسناک است که برخی به راحتی با آن کنار آمدند.کسانی که میدانند مشارکت پایین همانا تنها راه حضورشان بر اریکه قدرت است و برای آن تلاش میکنند و درست در همین زمان عملکرد محافظه‌کارانه شورای نگهبان نیز هماهنگ با این جماعت تلاش ها برای داشتن انتخاباتی پرشور و دموکراتیک را خنثی میسازد و عملا با مهندسی انتخابات جریان رای عمومی جماعت 30 درصدی را با مشارکتی حداقلی به سوی آنکه میخواهند میبرند و نتیجه را به دلخواه خودشان تعیین میکنند.این حقایق تلخی است که باید با آنها روبرو شویم و تلاش کنیم که رویه موجود را برهم بزنیم.حال سوالی که مطرح میشود این است که راهکار چیست؟!آیا با این وضعیت رای بدهیم یا ندهیم؟!اصلا رای ما تاثیری در این وضعیت دارد یا خیر و جواب به این سوالات را باید در قدرت رای‌ای که هر کدام از ما داریم بیابیم!

رای ما شاید در نگاه اول تنها یک نویسه روی کاغذی کوچک باشد که بود و نبودش چندان فرقی به حال کشور نکند اما نکته اینجاست که فلسفه داشتن حق رای آن هم یکی این است که بتوانیم در کنار گروهی از جماعتی که با ما هم نظر هستند از اکثریت محوری دموکراسی فعلی استفاده کنیم تا آنچه میخواهیم انجام شود یا آنچه میخواهیم تغییر کند یا حتی اعتراض کنیم!بله اعتراض!برخی در خصوص اعتراض به وضعیت فعلی عدم مشارکت در انتخابات را تجویز میکنند در حالی که عملا شما با رای ندادن و عدم حضور در انتخابات یک رای به نفع نامزدی که نمیخواهید رئیس جمهور شود داخل صندوق میاندازید.بله هر رای‌ای که ندهید یک رای به نفع آن کسی است که نمیخواهید رئیس جمهور شود!در تمام انتخابات های دموکراتیک قطعا انتخاب میان بد و بدتر است و نه بالعکس و اگر میخواهید که تغییری در سرنوشت کشور رقم بخورد تنها راهی که دارید این است که رای بدهید حتی سفید!چون در غیر این صورت انتخابات چه بخواهید چه نخواهید با مشارکت حتی 20 درصدی هم انجام میشود و در نهایت یک رئیس جمهور از دل آن بیرون میاید که قطعا پابه میل شما نیست و وضعیت را برایتان حتی سخت تر خواهد کرد و اعتراض زمانی به شکل عدم مشارکت نتیجه میدهد که حداقلی برای میزان مشارکت تعیین شده باشد که در صورت نقض آن انتخابات و نتیجه آن منحل شود و مجبور به تکرار باشد.در حالی که در هیچ نظام دموکراتیکی حداقلی برای میزان مشارکت تعیین نشده است و ایران هم مستثنی نیست.بنابراین در انتخاب میان بد و بدتر باید به کسی رای بدهید که بیشترین نزدیکی به آنچه میخواهید را داشته باشد و برای تحقق خواسته‌های شما تلاش کند و حداقل نتیجه‌ای که از رای دادن خواهید گرفت این است که آن کسی که نمیخواهید رئیس جمهور نمیشود.حضور یا عدم حضور در انتخابات تفاوتش در اینجا است که در صورت عدم مشارکت یا حتی دادن رای سفید احتمال اینکه بین بد و بدتر، بدتر رای بیاورد وجود دارد.در حقیقت انفعال سیاسی شما نه تنها هیچ نفعی برایتان ندارد که حتی کاندیدای رقیب از این انفعال شما بیشتر سود میبرد تا حضورتان در انتخابات و رای به کسی که بیشترین قرابت فکری با شما را دارد یا در تضاد با کسی است که او را نمیخواهید و انتخاب بد از میان بد و بدتر و در همچین شرایطی عملا عدم مشارکت بدترین تصمیمی است که میتوانید بگیرد چون در هر صورت یک بازی دو سر باخت است!

پس اگر از من میپرسید رای بدهید و مشارکت داشته باشید و از میان بد و بدتر ، بهترین انتخاب را داشته باشید!

پایان/

رئیس جمهورشورای نگهبانرایانتخابات
سلام به دوستان عزیزم.محمد مهدی هستم دانشجوی حقوق و محقق و پژوهشگر و سیاسی‌نویس...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید