پوپولیسم یا عوامگرایی صرف از نظر مفهوم منطقی اش در علوم سیاسی به معنای سخن گفتن از تمایلات توده های مردم است ، سخن گفتن آنچنان که مردم بی آنکه آن سخن را اصطلاحا مزه مزه کنند ، اثراتی که دارد ، اهدافی که دنبال میکند و به طور کلی در چیستی آن تفکر عمیقی داشته باشند ، آن را میپذیرند.به طور کلی در اینجا و در زمانی که پوپولیسم مطرح میشود ، با گونه ای از بروز غریزه حیوانی انسان ها مواجه هستیم.مثال واضح آن زمانی است که در استخری که ماهی نگه میدارید ، وقتی در گوشه ای از آن استخر دانه ای(غذای ماهی) بپاشید ، تمام ماهی های داخل استخر به سمت آن هجوم میاورند و به این فکر نمیکنند شاید قصد اینکار ، شکار آسانترشان باشد و جنبه دیگر آن زمانی که وقتی ماهی ها به سمت دانه ها هجوم میبرند ، ماهی دیگر که شاید حتی میلی به خوردن دانه ها نداشته باشند در فضای حاکم در اجتماع خود قرار بگیرند و ناخودآگاه به سمت دانه ها شنا کنند.این موضوع یک جنبه روانشناختی است تحت عنوان نفوذ اجتماعی یا به عبارتی اگر همه انجام میدهند پس حتما درست است و گزاره های اینچنینی ، برای تعریف این پدیده اجتماعی استفاده میکنند...
پوپولیسم همانطور که توضیح داده شد در حقیقت یک حقه برای قدرتطلبان است تا بتوانند با جلب رضایت مردم صرف نظر از توانایی های شخصی اشان ، تنها بر اساس خوشایند مردم حرفی بزنند و حمایت آنها را برای خود در راه رسیدن به قدرت جلب کنند.پوپولیسم رهبران سیاسی ، بی آنکه مردم بدانند در حقیقت پرده نمایشی است که با نشان دادن یک تئاتر موزیکال و هیجان انگیز با رنگ و لعاب جذاب ، آنها را به سالن نمایش میکشاند و در پشت پرده نمایش از حضورشان در سالن منافع شخصی اشان را دنبال کنند.پوپولیسم در اصل به هیچ عنوان نمیتواند و اصلا نمیخواهد مردم به آنچه به خاطرش جذبشان شدند ، برسند.خبری از جامعه آرمانی و اتوپیای تخیلی ذهن رهبران پوپولیست نیست.هیچ مشکلی حل نخواهد شد تازه اگر مشکلی مطرح شود!زیرا در پوپولیسم ادعای پوپولیست ها بیش از آنکه به جزئیات بپردازد سعی در کلی گویی و ایجاد ابهام دارد.به قول گوبلز وزیر تبلیغاتی آلمان نازی ، دروغ هرچه بزرگتر باشد ، باورش آسانتر است.ابهام در خواسته ها ، ابهام در نقش مردم ، ابهام در ترسیم آینده و اکتفا به گزاره های سطحی و بدون توجه به اساس و بنیادهایش و ترسیم یک جامعه آرمانی که همه در آن با صلح و آرامش و عدالت زندگی میکنند از مهمترین ویژگی های پوپولیسم است.پوپولیسم ادعایی میکند که از توان و ظرفیت هایش خارج است و اصولا قرار نیست هیچگاه بتواند از آن برای کسب قدرت و تحقق ادعاهایش استفاده کند چون همانطور که گفته شد ، پوپولیسم رفیق نیمه راه است.تا رسیدن به قدرت به عنوان ابزاری در دست رهبران سیاسی قرار میگیرد و زمانی که قدرت به آنها رسید ، مردم را با شعار ها و وعده های دروغینش تنها میگذارد.اصولا اگر بخواهید نگاهی دقیق به آن داشته باشید یکجور سواستفاده از غریزه مردم که ذاتا دنبال آنچه خوشایندشان است میروند حتی اگر عواقب سوءای داشته باشد ، است.پوپولیسم در دموکراسی عملا قدرت را به بدترین شکل ممکن ناکارآمد میسازد.پوپولیسم که به نحوی یک ابزار است و اصولا در حکومت های تمامیت خواه به شکل یک اصل اساسی ظاهر میشود ، در دموکراسی در نقش یک ابزار باقی میماند.در توتالیتاریسم ، پوپولیسم در ایجاد قدرت و بقای آن نقش دارد ، اما در دموکراسی در ایجاد قدرت نقش دارد اما در بقای آن خیر!در دیکتاتوری میتوان هر زمان که یک دیکتاتور با پوپولیسم وضعیت فاجعه باری را رقم زد علیه او دست به اقدام بزنید اما در دموکراسی نه قانون و نه عرف به شما اجازه این اقدام را نمیدهد.دموکراسی یعنی احترام به آنچه مردم انتخاب میکنند حال این انتخاب اگر به ویرانی و فاجعه در زندگی و معیشت اشان منجر شد ، این انتخاب آنهاست.بدبختی اینجاست که پوپولیسم در هر دو رژیم سیاسی حکم سواستفاده از غریزه مردم را دارد.در دیکتاتوری میتوان از سواستفاده ای که شده است علیه دیکتاتور استفاده کرد اما در دموکراسی اصولا قرار نیست کسی پاسخ گوی اقداماتی باشد که در ایجادشان مردم نقش داشتند.مردم با پوپولیسم به نامزدی رای میدهند و او قدرت را دست میگیرد و با استفاده از همین قدرتی که با پوپولیسم ایجاد کرده است علیه خود مردم خواسته یا ناخواسته استفاده میکند و عده ای که رای به او داده اند به خود اجازه اعتراض نمیدهند.اجباری درونی مانع از این میشود که به نامزدی که بهش رای داده اند ، نقدی وارد کنند و بر اساس همان توهمات پوپولیسم ، اقدامات نامزدشان را در راستای تحقق آن ادعا ها و شعار ها میدانند اگرچه مردم درکی از آن نداشته باشند!قومیتگرایی در دموکراسی که با پوپولیسم ایجاد میشود ، جلوی هرگونه اعتراض و نقدی را میگیرد زیرا در نهایت به این میرسند که خب اگر این نباشد ، نامزد جناح مخالف هست پس حتی اگر نامزد ما بد باشد بهتر از این است که نامزد رقیب در قدرت باشد.این عواقبی است که پوپولیسم در دموکراسی رقم میزند.در نهایت به جایی میرسیم که عملا سیاست در کشور به بازی های سیاسی حول محور پوپولیسم خلاصه میشود و هر 4 سال یا 5 سال بی آنکه اقدامی در راستای حل مشکلات انجام گرفته باشد(در بالا اشاره کردیم که پوپولیسم ادعاهایی میکند که خارج از توان و ظرفیتش است و اصولا تنها قرار است مردم را ارضا کند تا جذب شوند)دوباره فضاهای انتخاباتی شکل میگیرد و پوپولیسم باعث قطبی گرایی در جامعه و مانع از قضاوت عادلانه عملکرد افراد میشود و ملاک انتخاب در هر قطب میشود صرف اینکه نامزد ما در قدرت باشد کافی است و انتخاب ، میشود بین بد و بدتر!پوپولیسم قدرت را به طور ناعادلانه خلاصه در تمایلات برآمده از غریزه انسان ها میکند و کارآمدی را به شکل ویرانگری از ملاک های انتخاب خارج میسازد.حال سوالی مطرح میشود و این است که آیا میشود پوپولیسم را از دموکراسی خارج ساخت و عملکرد افراد را معیار ارزیابی قرار داد؟جواب ، زمانی میشود که بتوانید غریزه انسان ها را کور کنی و تفکر و منطق محض را بر تصمیماتشان حاکم کنید آن زمان میتوان گفت که اصلا نیازی به خروج پوپولیسم از دموکراسی وجود ندارد زیرا ابزاری بی فایده میشود!سوال دوم آیا این امکان پذیر است؟جواب ، انسان امروز بیش از هر زمان دیگری به غرائز حیوانی خود توجه میکند ، مصرفگرایی ، فردگرایی ، جنسی نگاری ها و تفکرات شهوانی و آزادی های اجتماعی و فردی که خود نوعی از پوپولیسم است همه باعث میشود که انسان امروز نتواند به شکلی ایدهآل غریزه اش را کنار بگذارد و اصولا عزمی برای این وجود ندارد چون دموکراسی قرار نیست تفکری که میتواند خوب از بد را از طریق قضاوت منطقی عملکرد و نتایج آن تشخیص دهد را رواج دهد که اگر اینطور بود ، قدرتطلبان دیروز با دموکراسی موافقت نمیکردند!
راه حل : حذف دموکراسی فعلی(پوپولیسم مودبانه) یا به حداقل رساندن نقش مردم در انتخاب آنچه به صلاحشان است و در عوض دادن قدرت اعتراضی ویژه به آنها در صورتی که صاحبان قدرت نتوانستند آنچنان که باید رضایت مردم را جلب کنند که این رضایت عموما خلاصه در وضعیت اقتصادی است.در این صورت مردم با اعمال اعتراض خود دولت را منحل میکنند و نظام را مکلف به تشکیل دولت جدید میسازند.این انحلال که ناشی از عملکرد فعلی افراد است نه ادعاها و شعارهایشان باعث میشود اگر یک دولت توان اداره و مدیریت کشور را داشت و تمام مردم به آنچه حقشان است یعنی رفاه و آسایش رسیده باشند ، دیگر با پوپولیسم آن دولت ساقط نشود.پوپولیسم در دموکراسی ، بازی های سیاسی را رواج میدهد و بازی های سیاسی تنها چیزی که در نظر نمیگیرند عملکرد افراد در اداره موثر کشور است.