فیلم سینمایی «روزهای نارنجی» به کارگردانی و نویسندگی آرش لاهوتی مستندساز معروف سینمای مستند درسال 96 تولیده شده است.
داستان فیلم درباره زن روستایی با بازی «هدیه تهرانی» است که با استخدام زنان کارگر غیربومی به چیدن مرکبات باغهای شمال کشور مشغول است و بعد از گرفتن یک کار بزرگ برای چیدن باغ پرتقال دچار مشکلات فراوان زیادی میشود.
روزهای نارنجی سوژه خوب و دست نخوردهای دارد اما این سوژه تا پایان فیلم حیف و میل شده و بار دراماتیک داستان در حد رئال و واقع گرایی یک مستند باقی میماند. داستان فیلم کشش یک فیلم سینمایی را ندارد و به زودی نگاه مخاطب را خسته می کند روایتی که پرداخت مناسبی نشده اسیر خرده داستان های نیمه رها شده متعدد در فیلم میشوند که هیچ کمکی به خط اصلی داستان نمیکنند.
آبان در اوایل فیلم با استخدام و استفاده زنان غیربومی بدون انگیزه و دلیلی در رقابت با مردان کاسب میدان میوه تره بار، دست به یک قمار بزرگ میزند و با قول ده روزه معامله بزرگی را از دست مهران احمدی می گیرد تا کشمکش و تکاپو او شروع شود.
(هدیه تهرانی) شخصیت اصلی یا همان قهرمان فیلم یک زن میانسال است که با و جود مشکلات عدیده مخاطب همراه او نمیشود او به عنوان یک شیر زن همه فن حریف کارهای مردانه انجام می دهد و سرسخت است آنقدر که در تنهایی خود هم زنانگی ندارد، دلچسب نیست و با این توصیفات کاراکتر شخصیت اول عمیق نیست و به هیچ عنوان حس همزاد پنداری با او ایجاد نمیشود.
در مقابلش شوهری با بازی علی مصفا که نماد یک مرد تهرانی بی عار، دارای عجز و گوشه گیر است را می بینیم. علی مصفا بدون هیچ علت و مشکلی اعم از نقض عضو یا معلولیت یک مرد ضعیف نشان داده میشود که قدرت دفاع از همسرش را ندارد و حتی درکارهای او دخالت نمیکند و تنها جایی که او عصبانی شده سکانسی هست که متوجه میشود ماهیهایی که عاشقان هست در آکواریم نیستند. کاراکتر شوهر آبان به شدت مصنوعی و منفعل است. مابقی شخصیت ها در فیلم در حد یک تیپ باقی می مانند تا جایی که حذف بعضی از آنها خدشهای در فیلم وارد نمی کند.
داستان های فرعی فیلم مسیر اصلی سوژه را دستخوش تغییرات میکنند خرده داستان هایی که جلو نمیبرند و تنها ریتم داستان را کند میکنند. فیلمنامه با مطرح کردن سیر مشکلات زیادی بر سر راه قهرمان فیلم و حل سریع آنها توسط آبان امکان همراهی مخاطب با داستان را سلب میکند و عنصر تعلیق را به راحتی از خود گرفته است. برخی از این مشکلات نیز بدون دلیل به زودی رها میشود.
دزدی پرتقال های انبار در ابتدای فیلم میتوانست تعلیق بیشتری در داستان ایجاد کند و همچنین متوجه شدن احتمالی خیانت همسر هدیه تهرانی و رابطه او با یکی از کارگران که منجر به اخراجش شد ازجمله رها شدن های بدون جواب داستان است.
اما معمای ساده فیلم در یک سوم پایانی فیلم دلیل این همه سردی و مردانگی در شخصیت هدیه تهرانی در یک جمله با بیان اتفاق افتاده در گذشته توسط مهران احمدی در یک جرو بحث گفته میشود که می توانست در ابتدای فیلم مطرح شود تا چرایی و بی حوصلگی مخاطب را کمتر کند و داستان را جور دیگری روایت کند.
روزهای نارنجی برخلاف اسم خود تصاویر و قابهایی از زندگی نارنجی نشان نمیدهد تا جایی که در خلوت زنانگی هدیه تهرانی هم ارتباطی بین او و شغلش نیست.
اولین تجربه فیلم سازی آرش لاهوتی خالق مستند مشهور «راننده و روباه» در نگاه تماشاگر به شدت ضد زن و فمنیستی میآید و ناگزیر از جواب این برچسب در نشست خبری، تفسیر فمنیست از فیلم را رد کرده و داستان فیلم را کلی تر و به معنای عام انسان جدای از مرد یا زن بودن تعبیر و تعمیم میدهد.
سیر تحول شخصیت علی مصفا درپایان فیلم به سرعت شکل میگیرد و باز ضعف روابط علّی فیلمنامه را میبینم، مردی که از خانه بیرون میزند با مشخص شدن ارتباطش با یکی از کارگران، دچار تحول شده از انفعال در می آید تا به کمک او، بتواندهمسرش را از شکست خارج و کار را تمام کند. ضایع شدن حقوق زنان در جهان بینی فیلم روزهای نارنجی هم دچار گنگی است سکانس آخر با دو پهلویی بین نمایش وفاداری مرد به خانواده و نشان دادن عجز زن خانواده مانده است و در نمایش معضلات اجتماعی ناکام است.