ویرگول
ورودثبت نام
خودم هستم:)
خودم هستم:)
خودم هستم:)
خودم هستم:)
خواندن ۱ دقیقه·۴ ماه پیش

صدای پنج سال دوری...

اسم اکانتم را فراموش کرده بودم، فقط یادم بود عکس مترسک گذاشته بودم. به هر سختی بود پیدایش کردم. تیتر نوشته‌هایم را دیدم؛ کنار هر کدام عددی بود: ۵ سال پیش!

یکی‌یکی نوشته‌ها را خواندم، اشک‌هایم آمد و چشم‌هایم پر شد و بعد ... به اندازه پنج سال گریه کردم. پنج سال پیش، ۱۶، ۱۷ ساله بودم و ...

وقتی متن‌ها را خواندم متوجه شدم چطور آن موقع تلاش به رعایت نگارش می‌کردم؛ «می» را به فعل نمی‌چسباندم، «ها» را از اسم جدا می‌کردم، حتی نیم‌فاصله‌ها را درست نمی‌گذاشتم و به جای آن، فاصله می‌گذاشتم! دلم برای آن روزها تنگ شد.

کاش می‌شد کودکی و نوجوانی را بغل کرد. کاش کمدی مثل کمد افسانه‌ای نارنیای جادویی داشتم که شب‌ها درش را باز می‌کردم و به دنیایی می‌رفتم پر از خیال، امید و بی‌گناهی؛ جایی که هنوز همه چیز تازه و دست‌نخورده بود، جایی که ترس‌ها کم‌رنگ‌تر و شادی‌ها پررنگ‌تر بود. خواب‌ها رویا بودند نه کابوس.

حالا، فقط همین را می‌دانم که بعضی چیزها را نمی‌شود تغییر داد، اما می‌شود گاهی یواشکی به یادشان نشست.

بیست‌ویکم مرداد ماه سال ۱۴۰۴

تغییر داد، اما می‌شود گاهی یواشکی به یادشان نشست.

سال
۳
۱
خودم هستم:)
خودم هستم:)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید