داستان از اونجایی شروع شد که من به دنبال یه فیلم خوب بودم..
بعد از گشت زدن های زیاد، چندتا فیلم پیدا کردم. اسم فیلم ها رو نوشتم که فراموش نکنم . یکی یکی راجبشون جستجو کردم و ویکی پدیا هر کدوم رو خوندم تا...
تا اینکه به سومین فیلم از لیست رسیدم. متوجه شدم که ویکی گفتار داره. پس با موج دستام کلیک کردم و..
یه پاراگراف بود. رسماً هنگ کرده بودم. برای یه دقیقه فقط داشتم به متن نگاه می کردم.
این طور که من متوجه شدم باید راجب زندگی شون 20 دقیقه صحبت کنن.
یکم ترسناک و عجیب به نظر میرسه، نه؟
فارغ از اینکه چند سال دارید، چشم هاتون رو ببندید. تصور کنید. تصور کنید همه داخل یه سالن بزرگ نشستن و راجب زندگی شون باید صحبت کنن.
چه چیزی قراره بگی؟
از آرزوهایی که داشتی یا از هدف زندگی ات؟
اصلا حرفی برای گفتن داری؟
وقتی که این پاراگراف رو دیدم، یه لحظه تمام صحنه های زندگی تا الان اومد جلوی چشمم.
گفتم اگر من جای اون ها بودم امکانش بود که یخچال رو برنده بشم؟!!
خیلی از آدم ها وجود دارن که روزشون رو شب می کنن و شب رو روز. بدون هیچ دلیلی. بدون اینکه زندگی براشون معنایی داشته باشه.
به نظر من این پاراگراف از فیلم، خیلی ارزشمند تر از هزاران جمله انگیزشی که تا حالا شنیدیم:)
شما چطور؟
میتونید راجب زندگیتون 20 دقیقه صحبت کنید؟
خوشحال میشم اگر نظراتتون رو برای من هم بنویسید:)