دشمنشناسی به سبک دِموقُراضه
پادشاه:
چرا مساله دشمن را آنچنان که باید و شاید جدی نمیگیرید و نگرانی لازم را در مردم ایجاد نمیکنید؟!
- کدام دشمن؟؟
پادشاه:
مردک الاغ اگر دشمن موجود بود که کار ما به این سختی نمیشد! مشکل این است که دشمن را باید خلق کنیم، تولید کنیم، آن هم تولید متنوع و رنگارنگ و انبوه.
دشمن چیز مفیدی است، اگر کم آوردید خودتان درست کنید:
دشمن یعنی کسی که شما میتوانید همهی ضعفها و کمکاریهایتان را بر گردن او بیندازید.
دشمن یعنی چیزی که شما میتوانید مردم را با آن بترسانید تا ناگزیر به آغوش شما پناه بگیرند.
دشمن یعنی کسی که اگر کاری کردید، با وجود او مهمتر جلوهاش بدهید و اگر نکردید او را مقصر جلوه کنید.
دشمن یعنی کسی که وقت و بیوقت به او فحش دهید، بیآنکه جواب فحش بشنوید.
دشمن یعنی کسی که حواس مردم را پرت او کنید تا هوس نکنند که از شما چیزی بخواهند.
دشمن یعنی مترسکی که با آن میتوانید بچههای بزرگ را بترسانید.
پس دشمن، با این همه خاصیت، یک موضوع حیاتی است. ولی همه خوبیاش به این است که نباشد، که اگر باشد دَمار از روزگارتان درمیآورد.