کسانی که خواستند برای بهبود جامعه ایران کاری انجام دهند، یک سرنوشت مشترک داشتند: «کشته شدند». در تاریخ ایران و بخصوص در ۱۵۰ سال اخیر، تعداد بیشماری از خردمندان و صاحبان فکر برای بهبودی و اصلاح جامعه و رساندن آن به حداقلهایی که جوامع دیگر دارا هستند، تلاش کردند. آن تلاشها نه تنها کمترین تأثیری نداشته، که اکثریت آن خردمندان جان و مال و آبروی خود را با توطئه حاکمان صاحب قدرت و همراهی اکثریت عوام سادهلوح و سکوت اقلیت فرصتطلب از دست دادند. چرا که جامعه ما واجد چنین صفتی است که بیمایگان و سفلگان را در اوج مینشاند و نخبگان را بر حضیض ذلت.